تقریبا یک ساعتی زودتر به میدان انقلاب و نزدیکی دانشگاه تهران رسیدم. آفتاب به تازگی طلوع کرده بود و آسمان تاریکی خود را همچنان به رخ میکشید.
یک ساعت به آغاز مراسم استقبال از پیکر ۱۱۰ شهید دوران دفاع مقدس مانده بود، اما از همان میدان انقلاب و از همان ساعت ۷ صبح به غیر از مسئولین برگزاری مراسم و افراد حاضر در تکیههای مستقر در طول مسیر، تعدادی از مردم زودتر از همه خود را به محل برگزاری مراسم رسانده بودند.
ساعت به نزدیکی ۸ صبح رسید و هوا روشن شده بود که به دانشگاه تهران رسیدم. آنجا با وجود آن که انتظار این شلوغی را نداشتم آن هم قبل از شروع رسمی مراسم، با جمعیتی انبوده و منتظر مواجه شدم.
پس از انتظار چند دقیقهای متوجه رسیدن ماشینهای حامل پیکرهای مقدس شهدا به نزدیکی دانشگاه تهران شدم. خودم را به آغاز مسیر و اولین ماشین رساندم. میدانستم و پیش از این تجربه اش را داشتم که اگر میخواهم تبرکی از شهدا داشته باشم، اکنون باید این اقدام را برای خودم انجام دهم و الا تا پایان راه و به دلیل استقبال مردم و شلوغی عجیب و غریب دیگر فرصت نخواهم کرد تبرکی را برای خودم از شهدا دریافت کنم.
سجادهای را که در کیف داشتم به پیکر شهدا متبرک کردم و با خیال راحت به ادامه مسیر و انجام کار خودم که پوشش خبری این مراسم عظیم بود، پرداختم.
ساعت از ۸ گذشته بود و دیگر هیچ جای خالی در خیابان انقلاب وجود نداشت، عدهای از جنوب و عدهای نیز از شمال این خیابان خود را به دانشگاه تهران رسانده بودند و همه تنها به دنبال یک چیز بودند و تنها برای یک موضوع به این مسیر پا گذاشته بودند.
مراسم در حال برگزاری بود و هر کسی خود را به طریقی به پیکر شهدا میرساند و تبرکی میگرفت.
عکاسها و فیلمبردارها همه به طریقی به دنبال ثبت لحظات تاریخی این استقبال عظیم از پیکر شهدا آمده بودند، اما در چهره همه غمی وجود داشت. غمی که در چهره سربازان حاضر روی ماشینی که پیکر شهدا روی آن قرار داشتند از جنس دیگری بود.
این مراسم بزرگ با استقبال مردمی از پیکر شهدا لحظههای نابی را برای در بر داشت. از گریه سربازی که مشخص بود بیشتر از۲۰ سال سن ندارد تا پیرمرد و پیر زنی که با قاب عکس جوان مفقودالاثر خود، با پای پیاده خود را به میدان انقلاب رسانده بودند. از فرزندی که پدر جانباز خود را به سختی و با ویلچر به میان مراسم تشییع پیکر ۱۱۰ شهید در تهران آورده بود تا پدری که دختر یک ساله اش را در حالی که گریه از چشمانش سرازیر بود آرام میکرد، همه آمده بودند.
مراسم استقبال به بهترین شکل و در سیل عظیم جمعیت در حال برگزاری بود، با توجه به آن که این مراسم در سال روز شهادت حضرت زهرا علیهالسلام برگزار میشد علاوه بر پرچم کشورمان، پرچمهایی منقش به اسم این بانوی بزرگوار در میان مردم دیده میشد، اما دیدن یک پرچم دیگر آن هم به تعداد زیاد از اتفاقات جالب این مراسم بود.
در این مراسم استقبال به غیر از پرچمهایی که همیشه مردم ما با افتخار آن را به اهتزاز در میآورند، پرچم فلسطین اشغالی نیز به وفور در دستان مردم دیده میشد. پرچمهایی که با پیکر شهدای ما متبرک میشد، پیام ویژهای را برای دشمنانی که به دنبال نابودی فلسطین شعالی هستند داشت.
مراسم تشییع ۱۱۰ شهید گمنام در تهران با عنوان «وداع با لالهها» و با حضور مردم پایتخت، درحالی برگزار شد که مردم، برای مظلومیت ساکنان غزه به پا خاستند و فریاد ضداستکباری سر دادند.
این مراسم در تهران از مقابل درب اصلی دانشگاه تهران واقع در خیابان انقلاب آغاز شد و تشییعکنندگان پیکر شهدای گمنام را تا معراج شهدای این استان همراهی کردند.
پیکرهای این شهدا در مناطق عملیاتی مختلف از جمله عملیاتهای والفجر، والفجر مقدماتی، والفجر دو، کربلای پنج، بدر، رمضان، کربلای چهار، کربلای۶ و دیگر عملیاتها تفحص شدهاند.
حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور کشورمان نیز در مراسم تشییع شهدای گمنام دفاع مقدس در تهران حضور یافت.
گزارش: محمد حسین نیک خوی متین
روح امام شهدا و شهدا ، شاد و راهشان پر رهرو باد .
روح شهدا شاد و راهشان پر رهرو