داریوش فرهنگ در ابتدای صحبتهای خود گفت: از سال ۱۹۹۵ و زمانی که برادران لومیر در یک کافه زیرزمینی، فیلم یک حلقهای خود به نام «ورود قطار به ایستگاه» را به نمایش گذاشتند، سینما آغاز شد. اتفاقی جذاب و بهت آور که بر روی تماشاگران تاثیر ویژهای داشت به گونهای که سر خود را خم کرده و یا پشت صندلیها پنهان میشدند تا از تصادف با قطار در امان بمانند.
وی ادامه داد: سینما به مثابه قطاری است که قصد ایستادن ندارد و همچنان در میان ایستگاههای مختلف در حرکت است و افراد تنها یک بار فرصت سوار شدن دارند و کسانی که پیاده میشوند، دیگر نمیتوانند به مسیر ادامه دهند. حرکت این قطار درست مانند زندگی است و از مسیرها و ایستگاههای مختلف عبور میکند و در این میان، عدهای سوار و برخی دیگر پیاده میشوند و این قطار از دل تاریخ سینما عبور میکند.
فرهنگ بیان کرد: در طول این مسیر طولانی، به سینمای صامت رسیدیم که چند نابغه در آن مشغول هنرنمایی بودند. از جمله «چارلی چاپلین»، «هارولد لوید» و «باستر کیتون» که با خلاقیتی مثال زدنی، آثاری را پدید آوردند. دیدن هر لحظه از فیلمهای چاپلین پر از خلاقیت، شگفتی و زیبایی است. چنین ظرافتهایی اتفاقی نیستند، بلکه این افراد از نوابغ و دارای شگردهای شخصی هستند و برای همین همیشه ماندگار خواهند بود.
وی ادامه داد: قطار سینما همچنان در حال حرکت است و به ایستگاههای مختلفی میرسد که دیگر قهرمانان مدافع مظلومین، پاسخگو نیستند. در نتیجه مسئله ضد قهرمان در حیطه شخصیت پردازی به وجود آمد و بازیگرانی، چون «رابرت دنیرو» و «آلپاچینو» به این حرفه رونق دادند. این بزرگان به همراه افرادی، چون کلینت ایستیوود همچنان کار میکنند و این هنر را اعتبار میبخشند.
فرهنگ تاکید کرد: سوال مهم این است که برای ماندگاری در تاریخ سینما، چه باید کرد تا به نیکی از ما یاد شود؟ با هر اندازه از اندوختهای که همراه داریم باید به دنبال راهی برای معنا بخشیدن به زندگی باشیم. وظیفه هنرمند در وهله اول این است که چیزی به این جهان بیفزاید و تلاش کند تا چیزی از آن نکاهد.
فرهنک افزود: شعار اصلی ما در هر شکلی از بازیگری نباید فراموش شود. این شعار عبارت است از سوالهایی نظیر «چه میگوییم؟ چه میشنویم؟ به که میگوییم؟ چگونه میگوییم؟ چرا میگوییم؟ کجا میگوییم؟ چه میشونیم؟ از که میشنویم؟ چگونه میشنویم؟ چرا میشنویم؟ کجا میشنویم؟». هر کدام از این جملات جهانی دارد که کلید واژه بازیگری است و اگر آنها را رعایت نکنیم، بازیگر خوبی نخواهیم شد.
وی ادامه داد: باید تا ابد بیاموزیم و آنکس که فکر کند همه چیز را میداند و دانستههایش کافی است، آغاز سقوط او اتفاق میافتد.
وی با ذکر خاطرهای از دوران دانشجویی خود گفت: در سالهای جوانی من پوستری از مارلون براندو را پیدا کرده و در خانه آن را کنار آینه گذاشته بودم و مرتب ظاهر او را با خود مقایسه میکردم و تلاش داشتم حتی مدل موی او را تقلید کنم. براندو معمولا در دیالوگ با بازیگر مقابل، دیر به سوالها پاسخ میداد و من سعی میکردم تا شیوه حرف زدن او را تقلید کنم. تا اینکه روزی متوجه شدم من شباهتی با براندو ندارم و به خود گفتم «خوب یا بد، تو برو خود را باش…». فعالیت هنری همیشه از تقلید شروع میشود، اما اگر قرار باشد در همان جا متوقف شود، همیشه فرد بهتری از شما وجود خواهد داشت.
فرهنگ خاطرنشان کرد: برای انجام هیچ کاری در بازیگری عجله نکنید و آهسته و پیوسته حرکت کرده و اعمال را انجام دهید. از همان ابتدای پلان باید تلاش کنیم توجه بیننده را به خود جلب کنیم و حواس خود را بر عملی که در حال انجام آن هستیم متمرکز کنیم.
وی افزود: فیلم دیدن یک ضیافت است و ما شما را دعوت میکنیم تا ما را ببینید. یک ضیافت باید دارای لحظههایی درخشان باشد و در غیر اینصورت فایدهای نخواهد داشت. توجه داشته باشید که محاوره با دیالوگ متفاوت است. محاورات روزمره نباید وارد ساحت دیالوگ شود. هرگز نباید از فردی که دیالوگهای محاوره را ادا میکند، نمای کلوز آپ گرفت. هیچکاک در تمام زمینهها استاد مسلط سینما است. او میگوید اگر بمبی زیر میز باشد و کسی به آن اشاره کند، این اتفاق به کار درام نمیآید، بلکه صورت صحیح این است که شخصیتها از وجود آن آگاهی نداشته باشند.
در سینما تنها متکی به انتقال پیام نباشید
فرهنگ با بیان اینکه مهمترین مسئله در بازیگری «چگونه گفتن» است، ادامه داد: شما به عنوان بازیگر هر حسی را که بیان میکنید، به نفر مقابل منتقل میشود. در فیلمها گاهی با وضعیتی رو به رو میشوم که بازیگران ارتباط و درک درستی نسبت به یکدیگر نداشته و فقط دیالوگهای خود را حفظ کرده و ادا میکنند. این شیوه بدترین نوع بازیگری است. در فیلم نباید تنها معطوف به انتقال پیامهای گوناگون باشیم. کودک پنداشتن مخاطب کار غلطی است که این روزها تلویزیون آن را انجام میدهد. مخاطب دارای شعور و بینش است و باید نوشته بی جان روی کاغذ را، به طریقی روح و طراوت بخشید. باید محاوره به دیالوگ تبدیل شود و سعی کنید این مهم را در نوشتههای خود اعمال کنید.
داریوش فرهنگ در بخش پایانی صحبتهای خود در این کارگاه که بیش از سه ساعت به طول انجامید، بیان داشت: در سینما، هر پلان نویدی برای پلان بعدی است و شما را به دنبال کردن ادامه قصه دعوت میکند. در عین حال هر پلان، کامل کننده پلان قبلی است و اجزا در کنار یکدیگر قرار گرفته و یک صحنه را به وجود میآورند و صحنهها، سازنده سکانس خواهند بود.