جواد شیخ الاسلام در نگاهی به کنسرت نمایش «کلنل» نوشته است:
این روزها کنسرتنمایش «کُلنل» آخرین روزهای اجرای خود را در تالار وحدت پشت سر میگذارد. کلنل محمدتقی پسیان به عنوان اولین خلبان ایران و از جمله قهرمانان شاخص تاریخ معاصر که دههها فراموش شده بود، حالا به لطف کارگردانی امیر بشیری، بازی خوب بازیگران و آهنگسازی امیرحسین سمیعی چندی است که دوباره زنده شده و از پست و بلندیهای تاریخ معاصر ایران با ما سخن میگوید. جالب اینکه محمد معتمدی، در نقش عارف قزوینی، در این نمایش هم بازی میکند و هم تصنیفهای عارف را اجرا میکند؛ و نکته مسرتبخش اینکه هم خوب بازی میکند و هم خوب میخواند!
وقتی همه اینها را در کنار ارکستر زنده نمایش میگذارید، نتیجهای دلپذیر به دست میآید که بدون شک نقش امیرحسین سمیعی در مقام آهنگساز این نمایش در آن پررنگ است. موسیقی کنسرتنمایش کلنل از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول تصنیفهای عارف قزوینی است که محمد معتمدی آنها را اجرا میکند و بخش دوم موسیقی متن نمایش کلنل. در بخش اول تصنیفهای خاطرهانگیز عارف قزوینی مثل «از خون جوانان وطن»، «نمیدانم چه در پیمانه کردی»، «از کفم رها»، «باد خزانی»، «دیدم صنمی» به فراخور حال و هوای نمایش، اجرا میشوند. پایانبخش تصنیفها و نیز آخرین لحظات نمایش، تصنیفی است که سمیعی بر روی شعر محمدمهدی سیار آهنگسازی کرده است. تصنیف آخر که راوی شهادت محمدتقیخان پسیان است، به تنهایی بار مهمی از محتوای نمایش را به دوش میکشد. این تصنیف با اجرای پر قدرت ارکستر زهی آغاز میشود و به ترتیب سازهای بادی، چوبی و سازهای کوبهای به آن اضافه میشود.
انتخاب آهنگساز از شیوه تماتیک ارکستراسیون به عنوان جملهای مستقل و پرصلابت که از شخصیت حماسی کلنل نشانی دارد، به خوبی با شعر محمدمهدی سیار در هم تنیده و با اورتور با شکوهی به استقبال شعر میرود. آهنگسازی این تصنیف چنان خوب از کار درآمده که انگار از ابتدا تا انتها با مخاطب سخن میگوید. در واقع ما حتی لحظاتی که از خوانندگی محمد معتمدی فارغ میشویم و به موسیقی بیکلام تصنیف گوش میسپاریم، از گفتگوی با موسیقی دست نمیکشیم. انتخاب فرازهایی که بتواند شخصیت مستقل موسیقی با کلام را در لحظات بیکلام همچنان با جذابیت عرضه کند، ویژگی فراموششده موسیقی این روزهاست.
اگرچه نوازندههای ارکستر جزو بهترین نوازندههای کشور هستند و به خوبی توانستهاند با نمایش کلنل همراهی کنند، اما جا داشت این شکل از موسیقی با ارکستر بزرگتری نیز اجرا میشد. با اینهمه همراهی زنده، پیوسته و هماهنگ ارکستر با لحظات این نمایش تجربهای بود که در کمتر نمایشی شاهد آن بودهایم.
موسیقی متن، نقطه عطف بسته موسیقی کلنل
امیرحسین سمیعی با ساخت موسیقیهای پر سر و صدای ارکسترال و همچنین ساخت پوئم سمفونی «اروند» به تازگی برنده جایزه بهترین آهنگسازی ارکسترال از جشنواره موسیقی فجر شده است و توانمندی او در آهنگسازی ارکسترال بر اهالی موسیقی پوشیده نیست. با اینهمه معتقدم آنچه که موسیقی متن نمایش کلنل را بیش از پیش موفق کرده است، تجربیات او در موسیقی متنهایی است که برای فیلمها و مستندهای مختلف ساخته است.
درواقع برگزیدگی سمیعی در جشنواره فجر سال گذشته، نوید یک اتفاق خوب را به اهالی موسیقی میدهد. سالها است که سینما و سریالسازی ما تنها با چند نام محدود در موسیقی فیلم و سریال مواجه است. ظهور چهرههای جدیدی که تجربیات مختلفی در ارکسترال و موسیقی متن دارند، به ما نوید میدهد که میتوان به جوشش خون تازه در رگ موسیقی متن فیلم و سریالها امیدوار بود. یعنی جشنواره فجر این بار استعدادی را به ما معرفی کرده که توانایی آهنگسازی در حوزههای مختلف را در کارنامه دارد؛ اتفاقی که خلاف رویه بوده و باید آن را به فال نیک گرفت.
موسیقی متن کلنل که برای یک ارکستر مجلسی نوشته شده، برگرفته از حال و هوای موسیقی ایران ۱۳۰۰ است. حماسه، اندوه، شکوه، وطن پرستی، شمایی از موسیقی قاجار، عاطفه، عشق و فراغ سرفصلهای محتوایی موسیقی متن نمایش کلنل است.
موسیقی متن کلنل برای تمام موقعیتهای متنوع و گاها متضاد این نمایش، گزینهای خلاقانه ارایه میدهد. مثل کابوس محمدتقی پسیان که همواره در طول نمایش حضور دارد و تلفیق آن با صدای پای اسبها که ما را با صحنه شهادت محمدتقی مواجه میکند. صحنهای که همچون تصویری نمادین، فراز و فرود زندگی کلنل را با محوریت موسیقی به اجرا درمیآورد. موسیقی در این بخش با شعار آتونال وارد میشود و با وصل بسیار پیچیدهای به لحظه عرض ادب کلنل به بارگاه امام هشتم پیوند میخورد. موسیقی در این فراز مهم و حساس از نمایش همچون یک پل ارتباطی بین بیننده و صحنه اجرا عمل میکند و به بهترین شکل ممکن سه عنصر موسیقی، بیننده و صحنه را به هم پیوند میدهد.
در بخشی دیگر که شاهد روایت مردم خراسان از زندگی دشوار و همراه با ملالشان هستیم، موسیقی به سان یک راوی بیقضاوت، بیننده را به سمت دغدغههای آنان هدایت میکند و به صورت نامحسوس بیکفایتی والی خراسان را در آشفتگی شهر بازگو میکند.
پرواز کلنل
بیننده شاهد صحنه بازسازیشده از اولین پرواز کلنل در کشور آلمان است. آهنگساز تلاش کرده با موسیقی، حس پرواز را به صورت توأمان به بازیگر و بیننده القا کند و به خوبی از پس سختترین چالش این نمایش عبور کند. اما قسمت آخر، یعنی آمدن کلنل به میدان جنگ، شاید یکی از تأثیرگذارترین برشهای موسیقی متن این نمایش و از معدود موسیقی متنهای معاصر باشد؛ چرا که وجوه سینمایی و تصویری آن به شدت برجسته و شاخص است. جایی که پسیان با کسانی که به او خیانت کردهاند مواجه میشود و در نهایت به شهادت میرسد.
کلنل میهنپرست است و خود را سرباز وطن میداند. برای خدمت به وطن غرب را رها میکند، راهی کشور خودش میشود و تا آخرین نفس در این مسیر جانبازی میکند. اما یارانش را از دست میدهد و تراژیکوار به شهادت میرسد. انگار موسیقی عصای قامت خمیده کلنل در آخرین لحظههاست؛ با او میجنگد، میگرید و با هم پرواز میکنند.
ارکستراسیون این قطعه به غایت گوشنواز و در هم تنیده با شخصیت اصلی نمایش است. آهنگساز به خوبی از پس لایههای مضطرب جنگ، قامت مستحکم و حماسیِ شخصیت نمایش را به رخ میکشد و بیش از پیش بیننده نمایش را به شخصیت اصلی نزدیک میکند. موسیقی متن کلنل زجه و ناله نمیکند و از برانگیخته کردن لایههای سطحی عاطفه و احساس بیننده پرهیز میکند.