فکر کن، یک روز بی خبر از همه جا درست وقتی کلافه هستی و دلت کمی سرگرمی میخواهد، تلفن همراه را به دست بگیری تا فضای مجازی و شبکههای اجتماعی که در آن عضو هستی را رصد کنی. ناگهان، اما صورتت برافروخته شود، بُراق شوی و خشمگین یا کنجکاو و سردرگم! احتمالاً ویدئو یا عکسی را تماشا کردهای یا شاید متنی را خواندهای و صوتی را گوش دادهای که تو را به این حال انداخته است. اولین کاری که میکنی، آن را با دنبال کنندگان و آشنایانت در فضای مجازی هم به اشتراک میگذاری بی آنکه بدانی فقط احوالت بدتر میشود.
به اشتراک گذاشتن اخبار منفی فقط حال ما را بدتر میکند
وضع بدتر میشود، چون معمولاً آشنایانت هم محتواهای دیگر و جدیدی که از آن ماجرا یا از آن دست به دستشان رسیده را برایت ارسال میکنند. حالت بدتر میشود. روی خوش ماجرا وقتی است که آنچه دیدهای از جنس محتواهای جریان ساز، سناریویی و جهت دار نباشد وگرنه که با تحلیلهای صیقلی، سوگیری و اعلام موضع به صورت عامدانه مشخص و جریان سازی مطلوب تولیدکنندگان محتوا، حال روحی ات مثل تخته چوبی شناور روی موجهای بلند و پی در پی میشود؛ در تلاطم و ناآرام. این توصیفات شاید، کوتاهترین تعریفی است که بتوان از «باران اسیدی» در فضای مجازی داشت. اما چرا این عنوان انتخاب شده و اساساً چرا این باران مجازی مهم است؟
باران اسیدی، یادتان آمد؟
همه ما در دوران مدرسه درباره پدیده باران اسیدی خوانده ایم. همان پدیده نوظهور که طفیلی زندگی صنعتی است. نقش مخرب صنعت بر اکوسیستم، اقلیم، آب و هوا و پدیدههای جوی باعث شده شاهد این باران باشیم که برخی دانشمندان از آن با عناوینی در ردیف «باران سمی» هم نام برده اند. ماجرا از این قرار است که به دنبال پدیدههای جوی همچنین فراوانی ذرات معلق و ناسالم در هوا به خصوص ذرات حاصل از سوخت و ساز ناقص و رخ دادن پدیده وارونگی دما، وقتی قرار است باران ببارد، این ذرات با آب باران مخلوط میشوند و آن را آلوده میکنند. در چنین حالتی آنچه از ابرها فرو میآید، دیگر باران و رحمت خدا نیست که محلولی مخرب و نتیجه دخالت و آسیب بشر به محیط زیست است. این باران مخرب، میتواند با استمرار و البته گذشت زمان باعث فرسایش سختترین نمای بناها هم شود. موجودات زنده هم از این پدیده آسیب میبینند. زندگی گیاهان، جانوران و حتی انسان هم از باران اسیدی در امان نیست.
اما چرا این قیاس؟
اما چرا اطلاعات، محتوا و فکتهای بد یا مخرب در فضای مجازی را با این باران مقایسه کرده اند؟ در فضای مجازی هم آنچه اتفاق میافتد، شبیه همین است. ابتدا اطلاعاتی معمولی و صحیح انتخاب میشود به آن دروغ، شبهه، شایعه، اطلاعات نادرست و مغرضانه اضافه میشود. حالا دیگر چیزی از آن بدنه اولیه و صحیح باقی نمیماند. محتوایی جدید یا ۱۸۰ درجه مخالف اطلاعات اولیه ایجاد میشود. مثل باران اسیدی که دیگر باران و نعمتی برای طبیعت نیست که بلای جان آن هم است، اینجا هم اطلاعات دگرگون، متضاد و جدید میشود. درست طبق خواسته و منافع عوامل تهیه و انتشار آن؛ بنابراین مخاطب، دیگر با محتوای صحیح و سالم روبرو نیست. بستهای از فکتهای مخرب و جهت دار در انتظارش خواهد بود. برای جریان سازی قبل از هر چیز عواطف مخاطب را تحریک میکند. ماجرا طوری چیدمان میشود که مخاطب فکر کند اولاً همه چیز درست است. دوم اینکه منطقی به نظر برسد و تحلیلها چنان فراگیر و جزئی باشد که مخاطب گمان کند خودش به جمع بندی میرسد. حتی ممکن است تحت تاثیر این «مهندسی اطلاعات» کاربران دست به رفتارهای فردی و اجتماعی خشونت آمیز هم بزنند. درست مانند آنچه جامعه ما پاییز سال گذشته تجربه کرد. زندگی چند ماه برای خیلی هایمان سخت شد. این روزها هم با خبر یک ماجرای دیگر که در یکی از خطوط مترو تهران برای آرمیتا دانش آموز تهرانی، رخ داده اصرار به جریان سازی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی کاملاً مشهود است.
معمولاً کدام سوژه ها، دست آویزند؟
محتواها درباره فساد جنسی، اخلاقی، پارتی بازی در اشتغال، قبولی کنکور و کسب سهمیه به ناروا و به طور کلی تضییع حقوق عادلانه اجتماعی به هر نحو حتماً اخباری هستند که شنیدنشان حال آدم را خراب میکند. این حوزه یعنی حقوق اجتماعی و مدنی، اخبار مربوط به کودکان و بانوان از مهمترین مواردی هستند که با انتشار محتوای نادرست یا مهندسی شده و دروغ، یک عده بلوا بپا و جریان سازی میکنند. برای این کار، ترفند و شیوههای خودشان را هم دارند. این شیوه و ابزارها درست مانند همان ذرات آلاینده جوی هستند که وقتی در مجاورت باران؛ مایه رحمت الهی و حیات خلقت قرار میگیرند آن را چنان آلوده میکنند که دیگر ماهیتی از باران باقی نماند. به تعبیر قرآن حق را چنان به باطل میآمیزند که دیگر اثری از حق نماند. آن بخش از حق هم که بر میدارند صرفاً به نیت تغییر و تحریف مطابق نظرشان است. با این هدف؛ دروغشان راست به نظر برسد. اینجاست که کاربر فضای مجازی باید در برابر این باران مسموم فکری، چتری برای خودش بردارد.
فرش قرمز پهن کرده اند روی تله!
ما با دو نمیشود، طرف هستیم. اول اینکه در دنیای امروز نمیشود از شهروندان جامعه انتظار داشت که فضای مجازی را رصد نکنند. دوم اینکه نمیشود امید بست که همه با نیت مثبت و خوب محتوا روانه این فضا کنند. اصولاً شبکههای اجتماعی، نسل جدید رسانههای غیررسمی محسوب میشود که در واقعیت، اما بین عموم کاربران، رسانه رسمی و جدی تلقی میشود. در واقع، چون مخاطب حس میکند اخبار و محتوای این فضا بدون فیلتر، سانسور و سریعتر از رسانههای قدیمی رسمی به دستش میرسد آن را ترجیح، مبنای استناد و حتی تصمیم گیری خود قرار میدهد؛ بنابراین مخاطبی که تمایل دارد حتماً به فضای مجازی دسترسی داشته باشد و البته که این حق اوست علاوه بر محتواهای معمولی و سالم با حجمی از اطلاعاتی بمباران میشود که مغرضانه، شایعه یا دروغ هستند. آنهایی که این فضا و شبکههای اجتماعی رایگان را راه اندازی کرده اند حتماً مقاصد و منافعی برای این اقدام فراگیر مجانی دارند. این یک راه ارتباطی مهم برای القا، تغذیه فکر و روان مخاطب است. فضای مجازی به طور کلی بد نیست. اینجا، اما وقتی پای منافع عدهای در میان باشد، فضا شبیه دامی میشود که روی آن فرش قرمز پهن کرده باشند.
دروغهای سریالی و تکرار دروغ!
برای در امان بودن از دام زیر فرش قرمز، اما چاره چیست؟ باید آگاه بود و برای آن باید ۲ سوی ماجرا ایستاد. اول اینکه بدانیم معمولاً از چه ترفندهایی برای فریب مخاطب استفاده میشود. سوی دیگر ماجرا هم این است که مهارتهایی بیاموزیم که از ما محافظت کند. این تفکیک از این نظر مهم است که اگر «عمل» را درست نشناسیم، نمیتوانیم «عکس العمل» صحیح داشته باشیم؛ بنابراین این بخش از متن را به ترفندهای باران اسیدی فضای مجازی میپردازیم. تلفیق راست و دروغ، آرایش دروغ در شکل و شمایل راست، تکذیب، ویرایش یا اصلاح دروغ برای جلب اعتماد و راست به نظر رساندن ماجرا، تکرار یک دروغ یا به اصطلاح پافشاری به یک دروغ با افشای قطره چکانی جزئیاتی که از قبل مشخص بوده، اما باعنوان اطلاعات «جدید» به مخاطب داده میشود و تکرار دروغهای مشابه در یک زمینه از مهمترین ترفندهایی هستند که گروههای سازنده باران اسیدی مجازی برای جریان سازی استفاده میکنند. درباره تکرار دروغ هم یک جمله خاص دارند؛ انقدر دروغت را تکرار کن تا بالاخره باور کنند! اینجا شایعه، شبهه و تحلیلهای سریالی را هم نباید از قلم انداخت. اطلاعاتی که بعداً مشخص میشود، اصلاً از روز اول به این شکل وجود نداشته، عدهای باور کرده اند و هزینههای فردی و اجتماعی برایش پرداخته اند، اما طراحان این ماجرا را به سود و مقاصدشان رسانده است. شایعه، منفعت زیادی برای جریان سازان بی تعهد دارد.
گوش نده؛ فقط بگو دروغگو!
اما یک نکته مهم دیگر، یکی از ترفندهای پرکاربرد که این روزها با تحریک احساسات و تحریف منطق اجتماعی، جوامع مختلف را دچار هزینه و تاوان کرده این است؛ بدون شک و بدون هیچ تجدیدنظری فکر کن طرف مقابل دروغ میگوید. خواست حرف بزند، گوشت را بگیر. گوش نده و فقط بگو: درغگو! این شیوه، متاسفانه تنشهای زیادی را در فضای مجازی ساخته و بعد به دنیای واقعی کشانده. امنیت و آرامش جوامع را به خصوص در منطقه غرب آسیا مخدوش کرده است. آنچه سوریه و عراق را در دام داعش اسیر کرد، پخش شدن شایعههایی درباره آسیب به دانش آموزان بود. مواردی که مردم زمانی متوجه شدند که شایعه و دروغی بیش برای تجزیه کشورشان و حذف نام سوریه و عراق از نقشه جهان نبوده که داشت خیلی دیر میشد! داعش بیرحمانه به آنها حمله میکرد، روز و شب و بی وقفه. دروغ! سرباز دشمن در فضای مجازی و خط شکن است تا سربازهای همان دشمن در واقعیت شهرهایی را که قبل از هر چیز، مردمشان اطمینان و باورشان نسبت به خودشان، اتحادشان و حکومتشان را از دست داده اند و تسلیم فکری شده اند را با کمترین هزینه فتح کنند.
خالق فقط بگو دروغگو، کیست؟!
ترفند شوم فکر کن طرف مقابل دروغ میگوید و به او اجازه صحبت، توضیح و دفاع نده، هم معمولاً این طور است که طرفی که خودش دروغ را ساخته و در اتاق فکرش (اتاق جنگ روانی) حسابی پرداخته آن را تجویز میکند. به صورت مستقیم یا با استفاده از شعارهایی هدفمند و به شکل غیرمستقیم، اما چرا؟ قوانین اتاق جنگ میگوید باید فرصت تفکر از مخاطب گرفته شود. فرصت نداشته باشد به این فکر کند که اگر آن محتوای فضای مجازی دروغ باشد، چه؟ باید وارد مرحله ستیز و مبارزه شود. لاک دفاعی یا گارد حمله بگیرد و تمام مدت، ذهنش درگیر همان القا و شعار باشد. اینجاست که احتمال مفاهمه صفر است. تنش بالا میرود و اتاق جنگ مگر غیر از این را میخواست؟!
این ۳ شرط طلایی نجات دهنده
حالا نوبت به سوی دیگر ماجرا میرسد؛ همان مهارتهایی که باید یاد بگیریم تا در فضای مجازی، حقیقی فریب نخوریم. لازم است قبل از ورود به فضای مجازی با مطالعه، تفکر و راهنمایی افراد امین و خبره، مسیر اجتماعی خودمان را پیدا کرده باشیم. بدانیم سمت و سوی فکری ما چیست و چرا انتخابش کرده ایم؟ نکته بعدی داشتن یک بلد راه است. مثلاً یکی از همان نزدیکانمان که تسلط خوبی به دنیای مجازی دارد. اطلاعات؛ سِرّی و گرانبهاترین کالای جهان امروز است. با کمک فرد امین باید امنیت اطلاعات مخصوص به خودمان را تا حدودی حفظ میکنیم. این طور، کنترل شده به شبکه اطلاعات میدهیم. در قدم بعد، دنبال کردن اشخاص، صفحه و وبگاههایی است که به اندیشههای ما نزدیکتر است. شبکههای مجازی به خصوص اینستاگرام فضای عمومی هم دارد؛ بنابراین باید تمرین و مراقبه کنیم تا هر محتوایی را نبینیم. اگر کنجکاویم و مایل که محتواهایی که گروه فکری مقابل بارگذاری میکنند را ببینیم باید خیلی محتاط عمل کنیم. اطلاعات جهت دار، دستکاری شده به خصوص محتواهایی که احساس فرد را تحریک کند باید به خوبی بررسی شود. هر چیز را خواندید، گوش دادید یا دیدید حتماً ۳ شرط مهم برای خودتان بگذارید. قضاوت ممنوع، منبع این ادعا کجاست؟ و عجله نمیکنم برای واکنش نشان دادن.
منابع رسمی، فراموش نمیشود
نکته بعدی این است که برای حفظ بقا و امنیت در فضای مجازی، از بارگذاری اطلاعات شخصی، روشن کردن مکان نما، بارگذاری جزئیاتی که میتواند مورد سوء استفاده قرار بگیرد، خودداری کنیم. حالا باید برای خودمان یک جایگاه و تشخص در فضای مجازی در نظر بگیریم. در هر رویداد اجتماعی که یا جرقه اش از همان فضای مجازی خورده یا به فضای مجازی کشیده شده، عدهای میخواهند موج سواری کنند. جملات و هشتکهایی انتخاب میکنند تا مخاطب همراه شود. برای مثال بگوید به طرف مقابل اجازه حرف زدن نده! صفحهها و پستهای مخالف را اصلاً نبین و نخوان یا مواردی مانند این. مخاطب آگاه، خودش انتخاب میکند ببیند، بخواند، بشنود یا نه؟! شبکههای اجتماعی سریعترین منتشر کننده اخبارند، اما مستندترین نیستند. منابع رسمی را فراموش نمیکنیم، چون شأن و تعقل ما در استفاده از فضای مجازی این اجازه را به ما نمیدهد.
اعداد و منابع مبهم، ممنوع!
در هر محتوا که مدام از صفت «همه» یا «هیچ» در آن استفاده شده، میتوان متوجه شد یک ایرادی برای پوشاندن حقیقت وجود دارد. از محتواهایی که مبالغه زیادی دارند، میتوان به دروغ پردازی پشت صحنه پی برد. وقتی اعداد خیلی مبهم باشند باید بیشتر بررسی کرد صحت ماجرا را. در اخبار به خصوص اخبار فوری و اولیه یک ماجرای حساس همیشه یک نقطه تأمل یا تردید کنار ادعاهایی درباره منبع یا شاهدان ماجرا بگذاریم. منظور مثالهایی مانند یک مسئول، یک پزشک یا یک مهندس گفته است؛ دقیقاً چه کسی با چه هویتی گفته؟ یا برای مثال خودم دیدم، خاله ام گفته، پدر دوست پسرعمویم خودش مسئول است و گفته که... این منابع، ابداً اعتبار ندارند؛ بنابراین نمیتوان برمبنای آن باور، تصدیق، تکذیب یا قضاوت کرد. هر مطلبی را سریع برای دیگران ارسال نکنیم. اگر جعلی یا نادرست باشد، اعتبار خودمان مخدوش میشود یا ممکن است مدیون دیگران شویم.
نسبت ۵ به یک رعایت شود
ساعت حضورمان در این فضا را مدیریت کنیم و به این قانون پایبند باشیم. از قبل بدانیم دنبال کدام دسته اطلاعات خواهیم بود و برای چه به این فضا سر میزنیم؟ در حداقلیترین استانداردهای علم رسانه برای از بین بردن اثر مخرب هر خبر منفی، خشمگین و ناراحت کننده دست کم باید ۵ خبر مثبت و خوب خواند. از مدیریت حال خوبتان در فضای مجازی غافل نشوید.
فضای مجازی هرگز جایگزین مطالعه نیست
«بد شدن حال» و «کنجکاوی بیش از حد» ۲ نشانه مهم برای این است که بدانیم از این فضا آسیب دیده ام. حال بد، نشانه همان باران اسیدی است و کنکجاوی زیاد نشانه اعتیاد به این فضا. فضای مجازی به هیچ وجه، کمک نمیکند کسی متخصص و در رشتهای زبانزد شود. اطلاعات در این فضا بیشتر عمومی و دست چندم است. هیچ چیز نباید جای مطالعه را بگیرد.
منبع: فارس