رهبری عراق برای دستیابی به مقاصد سیاسی-فرهنگی خود، جنگ سراسری و همهجانبهای را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد. در حقیقت دولت عراق و حزب بعث با تصوری که از اوضاع داخلی ایران و نیز توانمندیهای خویش و پشتیبانیهای بینالمللی داشتند، خود را برای دستیابی به این اهداف کاملاً توانا میدیدند.
قراین و شواهد حاکی از آن است که همه اقدامات عراق، جهت فراهم ساختن زمینههای لازم برای آغاز جنگ بوده است. بهعبارتدیگر، تصمیم عراق برای تجاوز به ایران از مدتها پیش اتخاذشده بود و رهبری این کشور تنها مترصد فرصتی طلایی برای حمله به ایران بود که این فرصت در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به دست آمد.
عراق پس از قطع رابطه ایران و آمریکا، خصمانهترین مواضع و اقدامات را علیه ایران اتخاذ کرد و روزبهروز بر تیرگی روابط ایران و عراق که از زمان روی کار آمدن صدام حسین در تابستان سال ۱۳۵۸ تشدید شده بود، افزوده میشد. در این دوره، تبلیغات همهجانبه عراق علیه ایران دوچندان شد و درگیریهای مرزی شدت بیشتری گرفت.
کشمکش و درگیری ایران و آمریکا بر سر تسخیر لانه جاسوسی باعث شد تا جمهوری اسلامی آماج تبلیغات همهجانبه رسانههای خبری جهان قرار گیرد. در چنین اوضاعی دولت عراق تلاش میکرد، ضمن فرونشاندن تأثیرات انقلاب اسلامی در کشور خود، امتیازاتی را از آمریکا بگیرد.
در این دوره، روح حاکم بر اذهان رهبران عراق همانا بررسی چگونگی تجاوز نظامی به ایران بود.
با آغاز سال ۱۳۵۹، درگیریهای مرزی ایران و عراق افزایش یافت. همزمان با تیرگی روابط ایران و آمریکا و قطع روابط دو کشور، تهاجم عراق با سلاحهای سبک و سنگین به پاسگاههای مرزی ایران در غرب و جنوب کشور بیشتر شد، بهگونهای که جمهوری اسلامی به نیروهای نظامی خود در مرزهای دو کشور آمادهباش کامل داد.
از سوی دیگر، گزارش رسانههای خبری جهان از وخامت روابط بین ایران و عراق و احتمال وقوع یک درگیری همهجانبه نظامی بین دو کشور حکایت میکرد. در بیشتر این گزارشها، سرنوشت حتمی چنین درگیریهایی، شکست ایران عنوانشده بود.
باوجود چنین تبلیغات گستردهای در سطح رسانههای خبری جهان و همچنین اعلام آمادگی عراق برای حمله نظامی به ایران، جای این پرسش باقی است که چرا جنگ سراسری و گسترده بین دو کشور دیرتر از زمانی که انتظار میرفت، به وقوع پیوست؟
در چنین اوضاعی که عراق منتظر رسیدن لحظهای مناسب برای شروع تهاجم به ایران بود، اما قدرتهای غربی، بهویژه ایالاتمتحده آمریکا، خواهان رسیدن به نتیجه مطلوب (سرنگونی نظام جمهوری اسلامی) از راههای دیگری جز حمله گسترده نظامی بودند.
بیشتربخوانید
آمریکا در وهله نخست، امید فراوان داشت تا با اقدامات محدود نظامی یا کودتا، بار دیگر به منافع ازدسترفته خویش در ایران دست یابد؛ بر همین اساس، طرح حمله نظامی به طبس و کودتای نقاب اجرا شد تا نیازی به دخالت کشور ثالث نباشد، زیرا نگرانی عمده دیگر دولت کارتر از وقوع جنگ در خلیجفارس، گسترش درگیری به سایر کشورهای منطقه بود که این امر، موجب بیثباتی نظامهای طرفدار غرب در این منطقه میشد.
برژینسکی، مشاور امنیتی جیمی کارتر، چنین خطری را گوشزد کرد و نسبت به پیامدهای آن چنین هشدار داد:
هر نوع مخاصمهای بین عراق و ایران یا میتواند در محدوده یک برخورد محلی باقی بماند و یا میتواند بهصورت یک مخاصمه گسترده درآید. منافع ما تحت تأثیر این جریان قرار میگیرد و ما مجبور خواهیم بود که دست به یک اقدام مقتضی بزنیم.
بدین ترتیب، دولت عراق درحالیکه از هر نظر خود را برای حمله نظامی به ایران آماده کرده بود، سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفت و منتظر اجازه آمریکا ماند!
پس از ناکامی کودتای نقاب، عراق درحالیکه از پشتیبانی آمریکا نیز بهرهمند بود، بار دیگر بازیگر اصلی صحنه شد. این بار، عراق اقدامات خود را علیه ایران، با انجام عملیات خرابکارانه در داخل و نواحی مرزی ایران شدت بخشید.
دولت عراق پس از انجام تبلیغات بینالمللی و مانورهای دیپلماتیک مبنی بر عدم مشروعیت قرارداد ۱۹۷۵ میلادی الجزایر، به اقدامات عملی برای زیر پاگذاشتن این قرارداد دست زد.
ماههای مرداد و شهریور سال ۱۳۵۹ را باید دوران آمادهسازی نهایی عراق برای تجاوز به خاک ایران نام گذاشت. در این دو ماه، عراق با سرعتی باورنکردنی؛ گو اینکه ممکن است این فرصت طلایی را از دست بدهد، از هیچ اقدامی برای آماده ساختن ارتش و افکار عمومی مردم عراق و همچنین منطقه و جهان جهت حمله به ایران فروگذار نکرد.
دولت عراق با آگاهی از مقاصد آتی خود، به پشتیبانی همهجانبه و آشکار از گروهها و شخصیتهای مخالف انقلاب اسلامی پرداخت. برخلاف گذشته، این حمایتها بهصورت مخفی یا مختص گروه و جریان خاصی نبود. صدام حسین در مصاحبهای در مرداد ۱۳۵۹ دراینباره گفت:
ما با رژیم ایران روابط بدی داریم و بنابراین انتظار نداشته باشید که اگر یکی از معارضین یا مخالفین این رژیم اعلام کرد که در مخالفت با آن است به او جواب منفی بدهیم.
سران دولت بعث برای کسب پشتیبانی کشورهای منطقه و همچنین توجیه آنان نسبت به حرکات آتی عراق، رفتوآمدهای متعددی به این کشورها کردند.
در این دوره، عراق تحرک دیپلماتیک بیسابقهای را آغاز کرد؛ ارسال یادداشتها و اعتراضیههای پیدرپی به مجامع بینالمللی نسبت به اشغال جزایر سهگانه به دست ایران، ادعای خدشهدار بودن مشروعیت قرارداد ۱۹۷۵ میلادی الجزایر و تجاوزات مرزی ایران به عراق ازجمله این تحرکات بود.
روزنامه السیاسه در ۲۲ جولای ۱۹۸۰ میلادی (۳۱ تیر ۱۳۵۹ شمسی) متن کامل مصاحبه صدام حسین با رسانههای خبری را درج کرد. صدام در این مصاحبه، صریحاً به حکومت جدید ایران حمله کرده و درباره موضوع عراق نسبت به ایران گفته است: اکنون ما نیروی نظامی کافی برای باز پس گرفتن سه جزیره عربی اشغالشده توسط ایران را فراهم کردهایم.
در آن روزها این سخنان هرگز جدی گرفته نشد و آن را گوشهای از تبلیغات جاری عراق در مورد ایران تلقی میکردند؛ اما تحولات بعدی، منظره جدیدی را از روابط دو کشور فرا روی ناظران سیاسی قرارداد. برخی از مهمترین اقدامات عراق در این مرحله به این شرح است:
-شناسایی دقیق نقاط مرزی و عمق خاک ایران با استفاده از عوامل ایرانی و عراقی
-سنگر سازی و ساختن استحکامات مرزی
-نقلوانتقال گسترده نیروها در تمام خطوط مرزی
-مانور یگانهای اصلی عملکننده در مناطق مشابه
تحرکات جدید عراق از اول شهریورماه ۱۳۵۹ بهگونهای متفاوت نسبت به گذشته و با برنامهریزی منسجم و همهجانبه آغاز شد و با بمباران گسترده شهر قصر شیرین در ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ ادامه یافت. در این بمباران که ۳۰ نقطه شهر قصر شیرین مورد اصابت قرار گرفت، به بیش از ۱۰۰ باب خانه آسیب رسید و پنج نفر شهید و بیش از ۱۰۰ نفر دیگر زخمی شدند.
از آغاز نیمه دوم شهریورماه، ارتش عراق، تجاوزات نظامی محدود خود به عمق خاک ایران را آغاز کرد. بهانه چنین اقداماتی، آزادسازی سرزمینهایی بود که به ادعای دولت عراق، بخشی از خاک آن کشور به شمار میرفتند.
عراق بهدروغ ادعا میکرد که ارتفاعات زین القوس و منطقه سیف سعد به موجب قرارداد ۱۹۷۵ میلادی الجزایر باید طی مراحلی به عراق واگذار میشد ولی هنوز این کار صورت نگرفته است.
دولت عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹، کاردار سفارت جمهوری اسلامی در بغداد را به وزارت خارجه احضار کرد و با ابلاغ یادداشتی رسمی بهطور یکجانبه موافقتنامه الجزایر را لغو کرد
هرچند دولت ایران این اقدام ر ا هرگز نپذیرفت، اما دولت عراق برای تحقق خواستههای خود، دست به اقدامات بعدی زد؛ یک روز بعد از لغو یکجانبه قرارداد ۱۹۷۵ میلادی الجزایر، سخنگوی وزارت خارجه این کشور اعلام کرد که از تمام کشتیها و نفتکشهایی که قصد عبور از شط العرب را دارند، خواسته میشود تا پرچم عراق را بر عرشه خود نصب کنند و مالیات عبور را نیز که مبلغ آن در بغداد تعیین خواهد شد، بپردازند. پسازآن رئیس دایره حقوقی وزارت خارجه عراق تأکید کرد که مقصد کشتیها هرکجا که باشد، حتی اگر قصد لنگر انداختن در بنادر ایران را داشته باشند، مشمول این قانون میشوند.
با اجرای چنین تمهیداتی، ارتش عراق در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ بهطور رسمی و با چند لشکر پیاده و زرهی و از سه محور اصلی غرب، میانه و جنوب مرزهای دو کشور، وارد خاک ایران شد و همزمان با این اقدام، هواپیماهای عراق به فرودگاههای شهرهای تهران، اهواز و تبریز حمله کردند.
منبع: ایسنا