۲۵ سال پیش، خبرنگاری از تبار ایران به دست طالبان به شهادت رسید، این بهانه باعث شد تا هر ساله ۱۷ مرداد را به نام خبرنگاران ثبت کنند. مسئولان امر در این روز فقط به صورت نمادین از فعالان حوزه خبر تقدیر و تشکر میکنند، فقط به صورت نمادین.
ما خبرنگاران عادت کردیم به همکاری نکردن مسئولان، حمایت نکردن و دیگر مسائل؛ فقط تنها چیزی که ما را تا لحظه آخر، پای این حرفه و در این عرصه نگه میدارد عشق و علاقه است و دیگر هیچ.
در این حرفه که باشی دیگر معنای زندگی شخصی را درک نمیکنی و تمام زندگیات میشود تلاش برای مطالبه حق و حقوق مردم؛ مردمی که امیدشان بعد از خدا به خبرنگاران و گرفتن حقشان است.
خبرنگاری را جزو مشاغل بسیار سخت و طاقت فرسا به حساب میآورند، ولی اگر از خود ما بپرسید میگوییم خبرنگاری اولین شغل خطرآفرین در جهان است به قول همکارم در تحریریه؛ ما خطرنگاریم تا خبرنگار.
یا به قول یکی دیگر از همکاران، خبرنگار یعنی دردنگار، غم نگار، رنج نگار و خطرنگار مردم درد دیده و رنج کشیده و مظلوم.
یا یکی دیگر از خبرنگاران میگفت خبرنگار یکی از سربازان وطن است که کارت پایان خدمت ندارد.
عشق به داستاننویسی؛ دلیل شروع کار خبرنگاری
به بهانه روز خبرنگار با چند نفر از قلم به دستان و خبرنگاران پرتلاش رسانههای مختلف خراسان رضوی به گفتگو نشستیم.
اول کار به سراغ روزنامهنگار و خبرنگار پیشکسوت مشهدی میرویم؛ خجسته ناطق خبرنگار پیشکسوت خراسانی از دوران کودکیاش میگوید: من در تاریخ ۲۱ مرداد ماه ۱۳۱۸ به دنیا آمدم؛ خانواده من فرهنگی بودند و هر شب در خانه برنامه مطالعه کتاب و شاهنامهخوانی داشتیم.
او میافزاید: من از همان دوران طفولیت علاقه زیادی به داستاننویسی و حفظ اشعار حافظ داشتم و همین هم باعث شد تا به خبرنگاری و روزنامهنویسی روی بیاورم.
خبرنگار پیشکسوت ادامه میدهد: از کلاس پنجم دبستان با تعلیم پدرم، سرودن شعر را آغاز کردم و تا پایان دوره تحصیلم ادامه دادم. همان زمان بود که اشعار و نقاشیهایم را برای چاپ به دفتر روزنامه میبردم.
ناطق بیان میکند: در یکی از روزهایی که به دفتر روزنامه رفته بودم، سردبیران، چون نوشتههای من را خوانده بودند و پسندیدند به من پیشنهاد دادن تا مدیریت هفته نامه بانوان روزنامه خراسان را به عهده بگیرم و این در سالهایی اتفاق افتاد که نوجوانی بیش نبودم.
او تصریح میکند: من ابتدا به دلیل آشنا نبودن با نحوهی روزنامهنگاری نمیخواستم این کار را قبول کنم، اما بعد با دریافت اجازه از همسرم مدیریت هفته نامه را پذیرفتم و روزنامهنگاری را آغاز کردم.
خبرنگار پیشکسوت تاکید میکند: ۶، ۷ سال در دفتری که روزنامه در اختیارم قرار داده بود کار میکردم. صبحها به تنظیم خبر و مطالب میپرداختم و عصرها به کتابخانه میرفتم تا با مطالعه به اطلاعاتم بیافزایم که بتوانم در حیطه کاریام بهتر و موفقتر عمل کنم.
ناطق اظهار میکند: تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و من نیز خبرنگار و طراح خبر شدم، با اینکه برای تهیه گزارش نمیرفتم، اما اگر گزارش در خصوص بانوان و دختران بود شخصا به آن گزارش میپرداختم و آن را پیگیری میکردم.
او میافزاید: ۵۰ سال کار خبر و روزنامهنگاری کردم، شاید بتوان گفت که من اولین زن متاهل خبرنگار به حساب میآمدم، چون دختران جوانی که برای کار در روزنامه میآمدند بعد از چند صباحی ازدواج میکردند و بنا به مسائلی مانند مخالفت همسر یا مشکلات و کار زیاد در زندگی قید کار در روزنامه را میزدند و دیگر سراغ نوشتن خبر نمیآمدند.
خبرنگار پیشکسوت ادامه میدهد: سال ۷۴ دوباره به روزنامه خراسان برگشتم، بیشتر وقت و توانم را گذاشتم روی زندگی دختران فراری؛ مصاحبههایی که از آنها گرفتم و اثری که توانستم روی زندگی آنها ایجاد کنم برای خودم هم اشتیاق و شور زیادی ایجاد کرده بود و مشتاقتر از قبل به کارم ادامه میدادم و این کار به زندگی من لطمهای وارد نکرد.
قصه پر درد دادگاهها!
ناطق بیان میکند: در دورانی که به قصه دختران و بانوان میپرداختم رفت و آمدم به دادگاهها، اغلب دادگاههای خانواده بیشتر شد که نتیجه این رفت و آمدها و مصاحبه گرفتنها کتاب رقص در مرداب شد که در سال ۸۲ به چاپ اول رسید.
او تصریح میکند: قبل از ورودم به دادگاههای خانواده و مسئله بانوان، از روی علاقه، خبرنگار بخش حوادث شده بودم، اما در این سرویس به شدت اذیت شدم و تصمیم گرفتم تا از این سرویس جدا شوم.
خبرنگار پیشکسوت درباره مشکلاتش در سرویس حوادث تاکید میکند: یکی از خاطراتی که از جلسات دادگاهها به یاد دارم این است که دو جوان با هم درگیر شده بودند و یکی از این جوانان با چاقوی ضامن دار دوستش را به قتل رسانده بود.
ناطق اظهار میکند: وکیل مدافع قاتل، چون میخواست موکلش را تبرئه کند با شهادت شاهدهای دروغین به همه تفهیم کرد که قاتل با چاقوی غیر ضامن دار مقتول را کشته است. ولی در جلسات اولیه دادگاه قاتل خودش اعلام کرده بود که چاقو ضامن داشته است؛ من هم در روزنامه، خبری از این دادگاه چاپ کردم که چاقو ضامن دار بوده است که همین مطلب من باعث شد تا وکیل قاتل از من شکایت کند و مرا به دادگاه بکشاند و خیلی زمان برد تا توانستم خودم را تبرئه کنم.
او میافزاید: در سال ۷۴ که انتشار روزنامه خراسان به صورت سراسری شد و، چون من در بیشتر سرویسها کار میکردم فشار کاری روی من بسیار بیشتر از قبل شد و تصمیم گرفتم به روزنامه قدس بروم و تا سال ۹۵ در آنجا خدمت کردم.
خبرنگار پیشکسوت ادامه میدهد: سال ۹۵ به دلیل اینکه همسرم به بیماری آلزایمر دچار شد، تصمیم گرفتم کار را کنار بگذارم؛ پس از فوت همسرم به دلیل مسائل مختلف دیگر به حرفه خبرنگاری باز نگشتم، اما سرودن شعر و نوشتن کتاب به قوت خود باقی است.
ناطق بیان میکند: خبرنگاری شغل سختی است و اگر یک خبرنگار علاقه و عشق به هموطن و کارش نداشته باشد نمیتواند در این حرفه دوام بیاورد.
او تصریح میکند: برای مثال حضور در دادگاهها و زندانهای بانوان مرا بسیار متأثر میکرد؛ اما گزارشات محلهای از قبیل حل مشکلات مختلف روستاهای اطراف خراسان رضوی و خشنودی مردم از من باعث میشد تا از کار کردن خسته نشوم.
خبرنگار پیشکسوت تأکید میکند: من در تمام طول ۵۰ سال خدمتم در حرفه خبرنگاری همیشه از تفریحات و استراحتم زدم تا بتوانم بهتر کار کنم و برای جامعه موثرتر باشم.
خبرنگاری نانی ندارد!
پای درد و دل یکی از آقایان مشغول در حرفه خبرنگاری نشستم؛ خبرنگار با تجربه میگوید: بودجهای که برای یک خبرنگار در نظر گرفته میشود بسیار کم است؛ خیلی سخت به این شغل بها داده میشود چه از سمت مردم و چه از سوی مسئولان.
او میافزاید: شغل خبرنگاری کار پر استرسی است، باید تمام طول شب و روز حاضر باشی و توقع همه از یک خبرنگار بالا است.
این خبرنگار ادامه میدهد: مسئولین به خبرنگاران به سختی پاسخ میدهند، ولی اگر ما اشتباهی کنیم یقهمان را میگیرند؛ این یعنی عملکرد ما بیشتر از مسئولین زیر ذرهبین است.
خانم خبرنگاری که نخواست نامش فاش شود درباره مشکلات خبرنگاری خانمها میگوید: بانوان فعال در حرفه خبرنگاری هیچ گاه به مسئولیتهای بالا نمیرسند؛ آنها نمیتوانند از حق خود دفاع کنند پس چطور میتوان از آنها انتظار داشت تا حق مردم را مطالبه کنند.
او میافزاید: خبرنگاری حرفه پر دردسری است، اما خانمها به دلیل نداشتن بیمه، ساعت کاری مشخص و حقوق کافی برای اداره زندگی نمیتوانند آنطور که باید کار کنند با این وجود بانوان فعال در این حرفه از تعداد آقایان خبرنگار بیشتر است؛ کاش به بانوان شاغل در خبرنگاری بهای کافی داده شود.