دارا افشار مدرس دانشگاه، درمورد تجلی مناسک و شعائر مذهبی در پوشش شیعیان با تمرکز بر جایگاه مضامین عاشورایی در البسه ایرانیان بیان کرد: لباس یک عنصر بسیار جدی در زندگی بشر است و در همه فرهنگها قابل طرح و بحث است. حقیقت لباس در دو بُعد جای میگیرد. یکی فرهنگ عمومی و دیگری فرهنگ خاص مراسم و آئینهایی که مردم با آنها در ارتباط هستند. اگر بخواهیم این موضوع را در حوزه دین مدنظر قرار دهیم قبل از زرتشت هم، لباس مخصوص دین داشتیم که مناسک را انجام میداده و شرایط خاص خودش را داشته است. مانویان هم، لباس خاص خود را داشتند کما این که سیاستمداران آنها در دوران مختلف حاکمیتی نیز، لباس مخصوص به خود را داشتند که امروز، این موضوع را در لباسهای اقوام کشورمان میبینیم و اگر بخواهیم به گذشته مان برگردیم در همه دورانها با این مسئله روبرو بوده ایم.
به گفته این مدرس دانشگاه، آل بویه، بنیانگذار لباس عاشورایی بوده اند که آنها را به عنوان واردشونده شعائر حوزه عاشورایی میبینیم که مردم را تشویق میکردند تا وارد این حوزه شوند و با پوشش و نمادهای خاص به استقبال این جریان بروند.
افشار در پاسخ به این سوال که تا چه اندازه در راستای این موضوع از البسه استفاده میکنیم؟ تصریح کرد: در دوران غزنویان و سلجوقیان، گاهی اوقات، مردم نمیتوانستند اعتراض خود را به زبان بیاورند و به همین دلیل، بیانات خود را روی لباس مینوشتند و در معرض دید مردم قرار میدادند. به همین دلیل، از گذشته، لباس به عنوان یک رسانه بوده است تا جایی که در کشور، کاغذین لباس یا جامه کاغذین، یکی از لباسها یا عناصر معروف بیان حالت درونی و نیاز انسانی بوده و در اشعار مختلفی به ویژه شعرهای حافظ به این موضوع اشاره شده است و در ادبیات ما وجود دارد. بنابراین، موضوع رسانه بودن لباس جدید نیست و واقعیتی است که وجود دارد. اما در این میان سوالی که مطرح میشود این است که ما تا چه اندازه از فرهنگ خود در همه عرصهها استفاده کرده ایم؟
این مدرس دانشگاه مطرح کرد: لباس یک عنصر بسیار قوی و نمایشی و قابل انتقال و در هر لحظه و هر زمان و هر کجا است. یعنی، با لباس میتوان هر بیانی را ارائه داد. چه در مدل و در نوشتاری اش و مصور و چه ابزارهایی که روی آن سوار میشوند و قابل انتقال هستند. پس، ما نباید لباس را فقط یک رسانه بصری بدانیم. چون رسانهای است که میتواند همه چیز را با خود حمل کند و عنصری است که فقط برای جامعه ما قابل طرح نیست بلکه در همه دورانها برای بشر است و به همین دلیل، ما غفلت کرده ایم و این را میتوان از طریق مباحث محرم و عاشورا طرح کرد. چون خیلیها فکر میکنند لباس خاص محرم، مشکی یا پارچه مشکی است، در حالی که این طور نیست.
او ادامه داد: در نمایش عاشورایی مردم فقط لباس مشکی دیده نمیشود و بیرقهایی در رنگهای مختلف وجود دارند و حتی در خود لباس، به میزان لازم از رنگهای سفید، سبز و قرمز استفاده میشود. فرهنگ عاشورایی بلافاصله با رنگ ها و پارچه ها، چهره شهر را تغییر میدهد تا جایی که قبل از آن، شهر به رنگ خاکستری است. اما وقتی شما وارد فضای عاشورایی میشوید رنگهای متنوعی را میبینید که زمینه مشکی دارند و مردم با این رنگ مشکی از گذشته خود خالی میشوند و میخواهند رنگ تعلقی پیدا کنند. بنابراین، شما در فرهنگ و فضای عاشورایی از تعلقات گذشته خود جدا میشوید و به نوعی، گذر از یک زمان و فضا به زمان و فضای دیگر را با لباس نشان میدهیم.
افشار افزود: فرهنگ عاشورا با بحث پارچه و لباس کاملاً گره خورده است. یک تکیه ساده توسط چند کودک با پارچه ساخته شده و فضا عوض میشود و نیازی نیست که همه پارچهها مشکی باشند و در این میان، از نوشتار و تصاویری استفاده میشود که رنگ دارند؛ رنگی که به افراد نشاط دینی میدهد یا مفهوم خاصی را منتقل میکند که این نشان می دهد در هیچ یک از مراسم و آئینهایی که در سال در کشور داریم مثل عاشورا تغییر فضا اتفاق نمیافتد حتی در عید نوروز نیز، چهره شهر به این شدت تغییر نمیکند.