در روزهای که بر ما گذشت، کابینه حاجعلی رزمآرا که از ششم تیر ۱۳۲۹ کار خود را آغاز کرد و در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ به نقطه پایان خویش رسید، ۷۳ ساله شد. روی کار آمدن این دولت را میتوان واپسین مانعتراشی انگلستان در برابر نهضت ملی ایران دانست که البته کارساز نشد و نتوانست در برابر این موج عظیم مقاومت کند. این موسم، فرصتی مناسب برای خوانش کارنامه این دولت هشت ماهه است. شایان ذکر است مقال پیآمده، برشی از یک پژوهش بلند است که ناپایداری کابینهها در ایران نام دارد. امید آنکه علاقهمندان را مفید آید.
دولت مطلوب انگلیس و امریکا
شاید مناسب باشد که سخن در باب برکشیدن حاجعلی رزمآرا، با سخنی از باری روبین در «جنگ قدرتها در ایران» آغاز شود، آنجا که میگوید: «رزمآرا که ظاهراً قویترین کاندیدای نخستوزیری بود، با وعده اصلاحات و شعار مبارزه با فساد، با حمایت کشورهای امریکا و انگلیس به نخستوزیری رسید. انتخاب وی با استقبال امریکاییها و انگلیسیها مواجه شد، اما عدمحمایت افکار عمومی از وی و مخالفت باطنی شاه با افکار و اندیشههای رزمآرا، به همراه تندرویهای وی که به بدگمانیهای عمومی و شخص شاه دامن میزد و عدمدستیابی به اهداف اولیه خود در ارتباط با حل مسئله نفت، ضربه نهایی را به او وارد ساخت و بالاخره به نوعی، ناپایداری کابینه وی را نشان میداد...».
حاجعلی رزمآرا از سالها پیش از انتخاب به نخستوزیری، نشان داده بود نائل شدنش به صدراعظمی ایران، امری بعید به نظر نمیآید. وی به کرّات و در صحنههای مختلف، خود را برای ایفای چنین نقشهای مهمی در بعد داخلی نشان داده بود. علاوه بر این وی کاملاً مورد توجه خارجیان از جمله انگلیس و امریکا قرار داشت. پس از آنکه کابینه رجبعلی منصور که با سیر شتابان رویدادها و تحولات داخلی و بینالمللی کاملاً مستأصل و منفعل شده بود، از نظر ایفای نقش در چارچوب منویات استعمار در حاشیه و در درجه دوم قرار گرفته و بهرغم فلسفه تشکیل اولیه کابینه وی- که در جهت تصویب لایحه الحاقی نفت بود- موضوع دیگری مطرح شده بود که این بار قدرتهای استعماری به طور مستقیم میخواستند جهت اجرای مقاصدشان در همه عرصهها تمام اقدامات پیشگیرانه را انجام دهند، لذا با انتخاب این مرد قدرتمند (به تعبیر انگلیسیها و امریکاییها) و بیپروا و قدرتپرست به معنای واقعی، هم مخالفان جدی انگلیس و بیگانگان در داخل کشور مهار میشدند و هم از ملی شدن صنعت نفت ایران جلوگیری میشد.
خصال و پیشینه حاجعلی رزمآرا
ویژگیهای فردی و شخصی رزمآرا از زمان ورود جدیاش به عرصههای نظامی و سیاسی تا مرگ را شاید با کمتر دولتمرد و سیاستمداری- با توجه به خصایص وی- در دوران معاصر ایران میتوان مقایسه کرد. روحیه فوقالعاده جاهطلبانه و بسیار بیپروای رزمآرا، امکان دسترسی به غیرممکنها را تا حدود زیادی فراهم میکرد. وی از همان ابتدای قرار گرفتن رضاخان در ساختار قدرت ایران، در عملیاتها و مأموریتهای مختلف مورد توجه خاص وی- با آن سن کم- قرار گرفت و سپس جزو نخستین افسران اعزامی به فرانسه بود. رزمآرا دوران نظامی را در دانشکده معروف «سنسیر» با موفقیت به پایان رساند و در سال ۱۳۰۸ (ه. ش) به کشور بازگشت و با درجه سرهنگ دومی وارد خدمت ارتش شد. اولین سمت وی در تشکیلات نوین ارتش ایران، فرماندهی یک هنگ در کرمانشاه و سپس لرستان بود. رزمآرا با اطلاع کامل از نقشه و جغرافیای ایران که در طول چندین سال تمام خاک ایران را درنوردیده بود، مجموعهای ۱۸ جلدی از جغرافیای نظامی که شامل اطلاعات سیاسی- اقتصادی و اجتماعی وسیعی از جامعه ایران بود، تهیه کرد که در جای خود در خور اهمیت است. رزمآرا نسبت به اکثر افسران ارتش دوران خود، از تواناییهای فوقالعادهای از نظر هوش، زیرکی و قدرت تجزیه و تحلیل سریع برخوردار بود. از جمله ویژگیهای وی، سلطنتطلبی افراطی، زدوبند با سفارت انگلیس و قدرتطلبی وی بود. حسین فردوست درباره معتقد است: «رزمآرا فوقالعاده مقامپرست و شجاع بود. کار غیرممکن ولو واقعاً غیرممکن، برای او وجود خارجی نداشت. دارای حافظهای بسیار قوی و در اتخاذ تصمیم، سریع و قاطع بود. رزمآرا افسر باسوادی بود. از هیچ فردی حساب نمیبرد و اطاعت او از محمدرضا هم فقط برای وصول سریع به هدفهای خودش بود. هدف او همیشه حداکثر بود و از نظر مقام، به کمتر از ریاست کشور راضی نبود. او به موفقیت، بیشتر از هر چیز بها میداد. در حرفه خود که نظامی بود، تسلط کامل داشت. رزمآرا به شدت خود را به سفارتهای بیگانه میچسباند و سعی میکرد هوای همه را داشته باشد. تماسهایش هم علنی بود...».
ارتش رضا شاه، قدرت ۴۸ ساعت مقاومت را نخواهد داشت
رزمآرا با جثه ریز و لاغرش، آنچنان جسور، بیپروا و بیباک بود که در زمان رضاشاه که کسی جرئت اظهارنظر صریح در مورد تواناییهای ارتش را که حوزه اختیارات خاص شاه بود، نداشت، در جلسه افسران ارتش و در حضور رضاشاه اعلام کرد در صورت حمله متفقین به ایران، ارتش قدرت ۴۸ ساعت مقاومت را نخواهد داشت! لذا وی همیشه به دلیل تحرکات نظامی در سرکوب مخالفان و مردم، قبل از شهریور ۱۳۲۰ و بعد از آن، همواره مورد توجه رجال سیاسی و نظامی از جمله خود شاه بود. رزمآرا به دلیل ارتباط بسیار عمیقی که با مظفر فیروز معاون نخستوزیر وقت- قوام- داشت، رئیس ستاد ارتش شد. باقر عاقلی در این باره مینویسد: «تدبیر و سیاست قوام و چالاکی و تحرک رزمآرا، مشکلات داخلی کشور را حل کرد. رزمآرا بر ارتش کاملاً تسلط یافت و دوست و دشمن، به لیاقت او ایمان آوردند. رزمآرا در این مدت، رقبای اجتماعی خود را از بین برد و راههای تازهای برای ورود به صحنه سیاست باز کرد...».
بعد از حل غائله آذربایجان، زمانی که ساعد نخستوزیر بود، در جریان حادثه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ که به جان شاه سوءقصد شد، بهرغم نزدیکی رزمآرا و شاه بعد از مسئله آذربایجان، صحبتهای بسیاری از نقش رزمآرا در قضیه ترور شاه مطرح میشد که البته با توجه به روحیات و ویژگیهای قدرتطلبی و مقامپرستی وی که معتقد به ضعف مخالفان و رقبای خود حتی شاه به هر طریق ممکن بود، این شایعات و اخبار چندان هم دور از واقعیت نمیآمد. در دفتر خاطرات رزمآرا که ظاهراً بعد از مرگ وی در منزلش به دست آمد، یادداشتهایی که به نوعی نقش وی را در عملیات ترور ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ نشان میدهد، وجود داشته است. فردوست در این فقره باور دارد: «بعدها که خود رزمآرا ترور شد، مُبصّر که در آن موقع رئیس اطلاعات و تجسس رکن ۲ ستاد ارتش بود، دفتر خاطرات رزمآرا را در جستوجوی خانهاش پیدا کرد. مبصّر به من گفت: در این جزوه در یادداشتهای حوالی ۱۵ بهمن مطالب جالبی است. مبصر به رغم اصرار من در خصوص آن خاطرات، گفت که جزوهها را به شاه داده است. فردوست ادامه میدهد: شاه یکیدو بار در حضور من گفت، این رزمآرا هم عجب اعجوبه خطرناکی بود! این اشاره با توجه به سخنان مبصر، برای من کافی بود که مطمئن شوم در خاطرات رزمآرا دلایلی دال بر نقش او در ترور وجود داشته است...».
ضارب محمدرضاشاه، ناصر فخرآرایی بود. در آن روزها که سرلشکر دفتری آجودان شاه بود، وی نزدیکترین فرد به رزمآرا نیز به شمار میرفت. دفتری بلافاصله بعد از اتمام فشنگهای ضارب، دستور کشتن وی را صادر کرد و حتی خود وی نیز چند گلوله به جنازه شلیک کرد! بعد از کشته شدن ضارب کارتی در جیب وی یافتند که وابستگیاش را به حزب توده نشان میداد و لذا بهترین بهانه برای رزمآرا، منتسب کردن این حادثه به تودهایها و حتی مذهبیون بود.
پهلوی دوم، ناگزیر از انتصاب تیمسار
شاه به دلیل عدمتوان مقابله با فشارهای انگلیس و امریکا از یک طرف و افزایش نارضایتی مردم از کابینه منصور و انفعال کابینه وی در حل بحرانهای اجتماعی و اقتصادی جامعه از طرف دیگر، بهرغم میل باطنی خود، اقدام به معرفی رزمآرا به عنوان نخستوزیر کرد. رزمآرا نیز در همان روز کابینه خود را معرفی کرد و در اولین فرصت، خواهان بهبود مناسبات ایران با شوروی شد. رزمآرا سعی کرد با احتیاط موضوع پرونده نفت را در مجلس مطرح کند، اما به محض طرح موضوع، با مخالفتهای شدید اقلیت مجلس از جمله مصدق و آیتالله کاشانی روبهرو شد و حتی در همان مراحل اولیه، دولت رزمآرا را بابت مسئله نفت استیضاح کردند. رزمآرا از یک طرف متعهد و مدیون اربابان خارجی خود از جمله انگلیس و موظف به اجرای تعهداتش بود و از طرف دیگر میدانست که دفاعش از لایحه «گس-گلشاییان» با توجه به جوّ حاکم، در حکم حذف وی بوده و حتی امکان برپا شدن تظاهرات عمومی را افزایش میداد و این در حالی بود که وی در خفا، تحت تأثیر پیشنهاد ۵/۷۲ درصد مشارکت شرکتهای امریکایی با ایران قرار گرفته بود که به مراتب بهتر از پیشنهاد ۵۰-۵۰ انگلیسیها بود. وی در ظاهر لایحه را پس گرفت، اما در اصل از سر اجبار بود. وی مترصد فرصت مناسبی جهت اجرای منویات و بلندپروازیهای خود، در هر شکل ممکن بود و حتی موضوع تمرکززدایی وی به عنوان بخشی از تاکتیکهای به ظاهر اصلاحطلبانهاش، در زیر ذرهبین نقد و تحلیل مخالفان به عنوان موضوعی که با توطئه در جهت تجزیه کشور صورت گرفته است، قلمداد میشد. در این راستا هر چه دولت رزمآرا به پیش میرفت، با فشارها و موضوعات بغرنجتری در بعد داخلی و خارجی مواجه میشد، اما با دو دیدگاه و نیت متفاوت، انگلیس برای تصویب و اجرای قرارداد نفت جنوب، شدیداً دولت رزمآرا را در فشار گذاشته بود و از سوی دیگر اصرار هر چه بیشتر رزمآرا در خصوص تصویب قرارداد الحاقی بین ایران و انگلیس، از نظر مخالفان به وابستگی بیشتر تعبیر میشد. در همین راستا، دولت وی آماج حملات و سخنرانیهای آتشین مخالفان در مجلس قرار داشت. رزمآرا تلاش میکرد به انتظارات نمایندگان مخالف در مجلس و سفارت انگلیس پاسخ مثبت بدهد و این موضوعی بود که جمع آن مشکل مینمود.
جملهای که همگان را علیه رزمآرا بسیج کرد!
به رغم تمام احتیاطها و برنامهریزیهای حسابشده رزمآرا در این مدت و قبل از آن، وی با بیان این جمله کذایی که: ایرانی قدرت ساخت لولهنگ را خود به تنهایی ندارد، چه رسد به اداره صنعت نفت، تمام جریانات داخلی را به شدت علیه خود بسیج کرد و عملاً فاتحه خود و کابینهاش را با همین جمله خواند! با این حرکت نسنجیده، زمینه را برای عمومی شدن مبارزه علیه وی، از سوی تمام جناحهای مخالف و مردم فراهم شد. همین موضوع به نوعی، بهانهای شد که شاه نیز از اعمال کودتا توسط رزمآرا بیمناک شود، این ترس به دلیل شخصیت خودمحور و گستاخ رزمآرا و همچنین نافرمانی او نسبت به شاه بود.
گذشته از این همه و همان گونه که بدان اشارت رفت، رزمآرا تعاملات نسبتاً وسیعی را نیز با روسها شروع کرده بود. از جمله یکی از این اقدامات وی، فراری دادن جمعی از رهبران حزب توده بود که با این اقدام دلهره و ترس یک کودتای نظامی تمامعیار با حمایت روسها، در دل شاه ایجاد شده بود. این نزدیکی رزمآرا با روسها، حتی باعث تردید، دلسردی و حتی رنجش امریکاییها از وی شد. رزمآرا همچنین با دست به دست کردن موضوع پیشنهادی انگلیس در خصوص نفت (۵۰-۵۰)، زمینه اتمام حجت انگلیس را که از طریق سفیر آن کشور به رزمآرا تسلیم شد، فراهم کرد. با وجود این رزمآرا با فشار و وساطت امریکا و انگلیس، خواهان اختیارات ویژه از شاه جهت اجرای اهداف و مقاصدش بود که این تقاضا و ماهیت آن، به خوبی حکایت از وابستگی و سرسپردگی قدرتمندترین فرد نظامی ایران و حتی شخص نخستوزیر به بیگانگان دارد. این موضوع برای نظام سلطنتی و شخص شاه در حکم کابوس بود، زیرا تمام فاکتورهای تعیینکننده از جمله ارتش، دولت و برخی مراکز عمده تصمیمگیری در دست رزمآرا بود و احتمال کودتای نظامی با توجه به روحیات وی، چندان هم بعید به نظر نمیرسید. متعاقب این سلسلهرویدادها و مسائل، به دعوت آیتالله کاشان و دکتر مصدق، تظاهرات گستردهای علیه نخستوزیر برپا شد. در این شرایط که رزمآرا در مقابله با نهضت ملی مردم ایران، سخت در تنگنا قرار گرفته و در اجرای نقشههای شوم استبدادیاش با ناکامی روبهرو میشد، بیشتر از یک شانس برای وی وجود نداشت و آن هم دست زدن به کودتا و حل مسئله نفت به دلخواه خود و بیگانگان، پس از به دست گرفتن قدرت مطلقه بود.
مواجهه قاطع نیروهای مذهبی و ملی با رزمآرا
حاجعلی رزمآرا به پیشنهاد اعضای جبهه ملی و موافقت شهید سیدمجتبی نواب صفوی در لیست سیاه قرار گرفت. رهبر فدائیان اسلام مانند بعضی از عناصر جبهه ملی، به این نتیجه رسید که رزمآرا مانع بزرگی برای ملی شدن صنعت نفت است، لذا در جلساتی که بین بعضی از اعضای جبهه ملی و فدائیان اسلام برگزار شد، این گروه مأموریت اعدام رزمآرا را به عهده گرفت و جبهه ملی در مقابل قول داد در صورت رسیدن به قدرت، احکام اسلام را اجرا کنند.
سرانجام رزمآرا در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، توسط شهید استاد خلیل طهماسبی عضو فدائیان اسلام به هلاکت رسید و مردم ایران، یک گام برای ملی کردن صنعت نفت به جلوتر گذاشتند. بعد از مرگ رزمآرا کشورهای استعماری از جمله انگلیس، امریکا و شوروی، هر کدام مراتب تأثر و تأسف خود را از این واقعه اعلام کردند، زیرا بهخوبی میدانستند که وجود شخص رزمآرا اهداف و منافع استعماری آنها را تا حدود زیادی تضمین میکرد. آنچه در برکناری رزمآرا و جلوگیری از مانعتراشی او در جهت ملی شدن نفت بسیار مؤثر واقع شد، نقش مؤثر نیروهای مذهبی بهویژه فدائیان اسلام بود. تا قبل از اقدام انقلابی نامبرده، ناتوانی مبارزات پارلمانی و حزبی در مقابل فردی سمج و یکدنده همچون رزمآرا، آشکار شده بود و خروج از بحران فوق کاملاً غیرممکن مینمود. در چنین شرایطی که انسداد سیاسی بر فضای کشور حاکم شده بود، به تقاضای آیتالله کاشانی که همکاری او با فدائیان اسلام از سالهای قبل شکل یافته بود و جبهه ملی، جلسهای در منزل محمود آقایی تشکیل شد. در این جلسه اعضای اصلی جبهه ملی، بهجز دکتر مصدق حضور داشتند. افرادی چون: دکتر فاطمی، حسین مکی، مظفر بقایی و حائریزاده معتقد بودند خطر اصلی رزمآرا است و شاه خطری ندارد. با تحلیلی که اعضای جبهه ملی از وضعیت کشور ارائه دادند، شهید نواب صفوی و یارانش را برای از میان برداشتن رزمآرا متقاعد کردند، حتی اعضای جبهه ملی متعهد شدند پس از قرار گرفتن در رأس قدرت، هر گونه قانون مخالف اسلام را ملغی کنند و به اجرای قوانین اسلامی بپردازند. در این باره، جلسه دیگری نیز با حضور آیتالله کاشانی و شهید نواب صفوی در منزل حاج ابوالقاسم رفیعی تشکیل شد و طی این دو جلسه، فتوای قتل رزمآرا و تنی چند از مخالفان نهضت ملی صادر شد. در این راستا سید عبدالحسین واحدی مرد شماره ۲ فدائیان اسلام طی یک سخنرانی در مسجد شاه با رزمآرا اتمام حجت کرد و ضمن تهدید وی به قتل گفت: «رزمآرا اگر خود تا سه روز دیگر کنار نروی، تو را خواهیم فرستاد!» متعاقب آن پنج روز بعد، در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، زمانی که رزمآرا قصد داشت برای شرکت در مجلس ختم آیتالله فیض به صحن مسجد شاه وارد شود، با شلیک سه گلوله از سوی استاد خلیل طهماسبی از پای درآمد.
پیامدهای اعدام انقلابی رزمآرا
این اعدام انقلابی که بر اساس معیارهای مذهبی و در جهت منافع ملی صورت گرفته بود، در مسیر تحولات سیاسی کشور تأثیری شگرف داشت، به گونهای که فردای همان روز کمیسیون نفت به اتفاق آرا، اصل ملی شدن نفت را پذیرفت و نفت در مدت یک هفته، از سوی مجلسین ملی اعلام شد. فدائیان اسلام با انتشار اعلامیهای، مسئولیت اعدام رزمآرا را به عهده گرفتند و رژیم پهلوی و رجال سیاسی کشور را در صورت آزاد نکردن طهماسبی، به اقداماتی شدیدتر تهدید کردند. هر چند عدهای بعدها، شبهاتی بر این اقدام انقلابی وارد آوردند و دستهای دیگری را در آن دخیل دانستند، اما اعتراف محکم و قوی استاد طهماسبی و نیز بر عهده گرفتن مسئولیت آن از سوی فدائیان اسلام و دستاورد مهم این اقدام، جای هیچ گونه خدشهای را بر اصل موضوع و عاملان آن باقی نگذارد و تلاش مذبوحانه در جهت کاستن اعتبار کار فدائیان اسلام، به اعتبار فرد یا جریان دیگری نیفزود.
منبع: روزنامه جوان