صدای خنده بچهها از پیچ کوچه مدرسه به گوش میرسد. مردی با محاسنی سپید دست نوهاش را به یک دست و کیف مدرسهاش را به دست دیگر میگیرد و راهی خانه میشود. دخترک مدرسهای در مسیر خانه خاطرات مدرسه پدربزرگ را میشنود. او فردا برای همکلاسیهایش حتماً تعریف میکند که مدرسهاش همان مدرسهای است که پدربزرگش در آن درس خوانده و همچنین پدرش.
مدرسه دخترانه شهدای طلائیه که در خیابان مدرسه واقع شده است خاطرات نخستین مدرسه کن را هنوز برای شاگردانش زنده میکند. نخستین مدرسه محله کن که آن سالها پسرانه بود و کنیهای بسیاری در آن درس خواندهاند. مدرسه شهدای طلائیه امروز و بهمن دیروز. روایت نخستین مدارس منطقه را در این گزارش میخوانید.
محمدتقی محبی که ۶۵ سال دارد و در مدرسه بهمن، نخستین مدرسه کن درس خوانده حرفهایش را با این جمله آغاز میکند و ادامه میدهد: «کسانی که خانهای بزرگ با اتاقهای متعدد داشتند بخشی از خانهشان را به این کار اختصاص میدادند. مکتب باید اتاقی رو به حیاط و نورگیر میبود و همیشه بهترین جای خانه را به این کار اختصاص میدادند. در روستای کن خانه حاج حسن کارساز و در باغ فیض خانه حاج عزت و در روستاهای دیگر منطقه خانه کدخدا چنین بود و به کار تدریس اختصاص داشت.»
ملا و ملاباجی دو اصطلاحی است که مردم قدیم به معلم مرد و معلم زن میگفتند و، چون کسانی که تدریس میکردند سوادشان سواد قرآنی یا حوزوی بود برای آنها به لفظ ملا قایل بودند. محبی میگوید: «بیشتر مردم کن و باغ فیض بر این باور بودند که غیر از روحانی کسی مجاز به تدریس بچههایشان نبوده و زنهایی هم که مسئولیت این کار را بر عهده میگرفتند معمولاً کسانی بودند که قرآن را به خوبی میخواندند و چند جزء را از بر بودند.»
حاج شجاع که از پیرمردهای باغ فیض است مکتبخانههای قدیم را به یاد دارد و میگوید: «آقا شیخ حسن صدری در مکتبخانه باغ فیض تعلیم میداد. بچههای قد و نیم قد از ۵ ساله بگیر تا ۱۵ساله در مکتبخانه او درس میخواندند.»
بیشتربخوانید
حوالی سال ۱۳۲۴ نخستین مدرسه در کن شروع به کار میکند که در آن ۶ کلاس ابتدایی وجود داشت. علیرضا محبعلی، دانشآموخته مدرسه بهمن از معلمهای قدیمی این مدرسه نام میبرد و میگوید: «معلمهایی که به این مدارس آمدند همه روحانی بودند که از جمله آنها خراسانی، آشوری و صابری بودند. قبل از ایجاد چنین مدرسهای مکتبهای مختلفی در کن وجود داشت که آنها هم زیر نظر ملاها و ملاباجیها اداره میشد. از جمله زنانی که درس قرآن میداد و به کتابت آشنا بود و گویا خط خوبی هم داشته زنی معروف به زن قربان بوده. این اسم هم به این دلیل است که ملاباجی گویا زن حاج قربان یکی از اهالی کن بوده که مردم او را به نام شوهرش میشناختند. همچنین از کسانی که در سالهای خیلی دور مکتب داشتهاند و خط و خوشنویسی و سیاق را خوب درس میدادند آمیرزا احمد و آمیرزا عماد بودند. این دو نزدیک ۱۵۰سال پیش تنها کسانی بودند که در کن درس خوانده بودند و تعلیم میدادند.»
در روستاهایی که عملاً هیچگونه راه ارتباطی با شهر نداشتند تا از طریق آن کسی را برای تعلیم بفرستند راهی جز استفاده از خود اهالی برای تدریس وجود نداشت که عمده آنها هم فقط بلد بودند از روی قرآن بخوانند و آن را تعلیم بدهند. در این روستاها رسم بر این بوده که ملاباجیها به پسران درس بدهند و، چون دخترها خواندن را چندان ضروری نمیدانستند کسی لزومی بر آموزش آنها هم نمیدید. یکی از کسانی که بسیاری از پیرمردان کشاری را درس داده و چند سال قبل فوت کرده است «ام البنین عابد» بود. او که ۱۰۵ سال عمر کرده بود قرآن را به بهترین شکل آموزش میداد. یکی از نوههایش درباره او میگوید: «در سن ۸۰ سالگی تازه نوشتن را میخواست یاد بگیرد که خیلی زود هم یاد گرفت. قبل از ورود سپاه دانش به روستاها او مسئول آموزش کشاریها بود و با درس دادن قرآن خیلیها را از نعمت خواندن بهرهمند کرده بود.»
روستای کن جزو نخستین روستاهای تهران است که مدرسه در آن ساخته شد و مدرسه بهمن حوالی سالهای ۱۳۲۰ در اینجا افتتاح شد.
سال ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ برای کن و دهات تابعه آن یکی از ماندگارترین سالهاست، چرا که در این زمان با همکاری مردم برای ساخت مدرسه تحولی بزرگ در امر آموزش در این روستاها به وجود آمد. تحولی که مکتبخانهها را با ملاباجیهای پیرش به مدرسه و کلاسهای درس با کتابهای علمی پیوند زد.
سال ۱۳۲۷ بود که طبق ابلاغ اداره فرهنگ حومه تهران سید ضیاءالدین علایینژاد بهعنوان مدیر دبستان کن منصوب شد. در آن تاریخ در تمام بخش کن و روستاهای تابعه آن یعنی در بیشتر از ۲۰روستا تنها یک مدرسه وجود داشت که ۶ کلاس با حدود ۱۳۰ دانشآموز را در چهار اتاق در خود جا داده بود. به گفته اسدالله رحیمی در این مدرسه یک مدیر، ۴ معلم و ۲ خدمتکار کار میکردند و اغلب وسایل مدرسه هم فرسوده و اهدایی مردم بود.
سال ۱۳۳۴ یکی از سالهای خوب برای فرهنگ کن بود. در این سال زمینی به مساحت ۳هزارمتر در بهترین نقطه کن به اداره فرهنگ اهدا شد تا چند اتاق در این زمین ساخته و مدرسه توسط اداره فرهنگ تجهیز شود. برای واگذاری این زمین علیرضا علینقی و غلامحسین رحیمی تلاش زیادی کردند. این زمین با همت اهالی ساخته شد و سال بعد یعنی ۱۳۳۵ دبیرستان کن افتتاح شد تا آنان که سال ۱۳۲۷ وارد دبستان شده بودند، بتوانند تحصیلات تکمیلی خود را در روستای خود انجام دهند. در این سال حدود ۳۰ نفر ثبتنام کردند.
نخستین دبستانی که بعد از بخش کن افتتاح شد، دبستان سولقان بود که سال ۱۳۲۹ با همت محمدکاظم شفیعی افتتاح شد. او یکی از خانههای خود را به مدت ۵سال رایگان و بلاعوض به اداره فرهنگ واگذار میکند. یک سال بعد او که یکی از ملاکان سولقان بود، خانه دیگری را در روستای سنگان به مدت ۵سال به اداره فرهنگ واگذار کرد که در همان سال ۵۰نفر در این دبستان مشغول تحصیل شدند.
محمدتقی محبی سال ۱۳۳۰ را سالی میداند که روستاهای اطراف کن هم مدرسهدار شدند. او میگوید: روستاهای تابعه بخش کن، کم کم مدرسهدار شدند. معصومه و بتول فرمانفرماییان یک خانه را در روستای پونک برای تحصیل دانشآموزان وقف کردند که توانست در سال اول ۶۰ دانشآموز را به امر تحصیل مشغول کند. این مدرسه به نام واقفان آن یعنی فرمانفرماییان نامگذاری شد. سال بعد یعنی سال ۱۳۳۱ اهالی حصارک و زرنان ساختمانی را به اداره فرهنگ واگذار کردند تا در آنجا مدرسهای ساخته شود. چندین بار با اهالی کشار مذاکره شد تا مدرسهای نیز در این روستا ساخته شود. به دلیل نبودن زمین مناسب و مخالفت برخی اهالی این اتفاق تا سال ۱۳۳۷ عقب افتاد. در این سال مردی به نام سیدالعلماء کمر همت بست و ساختمانی از خود آماده و اهالی را با خود همراه کرد تا این مدرسه ساخته شود. مدرسه که ساخته شد روزها دانشآموزان مشغول درس خواندن بودند و حدود ۳۰ نفر از سالمندان نیز شبها به کلاس اکابر میرفتند تا کسب علم کنند.
منبع: همشهری آنلاین