تازهترین گفتوگوی علی محمدقادری، رئیس سازمان بهزیستی با رسانهها نشان میدهد که آمار پذیرش فرزندخواندگی در کشور به نحو فزایندهای افزایش داشته و به ۳۵ هزار نفر متقاضی فرزندخواندگی در صف انتظار رسیده است.
مسأله فرزندخواندگی نه یک عنوان جدید بلکه موضوعی است که از دهههای گذشته در ایران رواج پیدا کرده است. مسألهای که هر چه از آن میگذرد ابعاد و پیچیدگیهای آن نیز گسترده میشود با این حال رسانهها باید ورودی جدی به منظور تبیین و پیامدهای مسأئل فرزندخواندگی در ایران داشته باشند. از این رو به منظور پاسخ به برخی پرسشهای مردم درباره فرزندخواندگی با سعید بابایی مدیرکل امورکودکان ونوجوانان سازمان بهزیستی کشور گفتوگو کردیم. متن این گفتوگو را میتوانید در ادامه بخوانید:
فارس: استقبال مردم کشور در دهههای اخیر از فرزندخواندگی چگونه بود؟ آیا این نوع پذیرش امروز دستخوش تغییراتی شده است؟
در گذشته شیوه پذیرش فرزندخواندگی به شکل امروزی چندان مرسوم نبود، اما کودکانی بودند که وارد خانوادهها میشدند که در مقایسه با روشهای امروزی بسیار متفاوت بود. امروزه فرزندخواندگی در ایران موضوعی است کاملاً قانونی که در بندهایی از قوانین رسمی کشور به آن اشاره شده است. این قوانین تأکید دارند که باید مسائل فرزندخواندگی و فرزندخوانده تا رسیدن به سن قانونی کودکان پیگیری شود. در بسیاری از کشورهای خارجی این گونه نیست و تنها به پذیرش فرزندخوانده اکتفا و چگونه رقم خوردن سرنوشت فرزندخوانده به موضوع حقوق عام کودک الحاق میشود.
با نگاهی به فعالیتها در حوزه فرزندخواندگی در دو دهه اخیر شاهد این هستیم که این فرهنگ در جامعه شاهد رشد مطلوبی بوده است.
امروزه اگر نگاهی به برخی مراکز نگهداری کودکان فاقد سرپرست موثر بیندازیم کودکانی بیش از سن ۱۸ سال را میبینیم که به سن قانونی رسیدهاند، اما علی رغم برخورداری از سلامت جسم و روان، هیچ گاه خانوادهای آنها را به عنوان فرزندخوانده نپذیرفته و حالا این کودکان در چنین سنینی قرار دارند، اینها یادگار دورانی است که مددکاری از ارزش و قدر امروزی خود برخوردار نبود و به همین سبب به جای ورود کودکان به خانواده جایگزین و فرزندخواندگی، کودکان زندگی خود را در مراکز سپری مینمودند.
خوشبختانه چندسالی است که روند پذیرش فرزندخواندگی در ایران تسریع و شفاف شده و با راه اندازی سامانه فرزندخواندگی در سال ۱۳۹۹ روند کاملا شفاف است. پس از راه اندازی این سامانه ما سالانه حدود ۱۰ هزار خانواده متقاضی فرزندخواندگی در کشور داریم که به دنبال پذیرش کودکان فاقد سرپرست موثر هستند.
در سال ۱۴۰۱ شاهد رشد۵درصدی پذیرش فرزندخواندگی بوده ایم تعداد به ۲۳۰۰ کودک و نوجوان رسیده است. بسیار پرسش میشود که علیرغم این رشد چرا این تعداد بیشتری از کودکان به فرزندخواندگی پذیرفته نمیشوند؟ باید این گونه پاسخ داد که سازمان بهزیستی تنها میتواند کودکان بی سرپرست و یا بدسرپرستی که سلب حضانت شده باشند را به فرزندخواندگی بدهد، برخی از خانوادهها هستند که در زندان بوده و یا شرایطی مشابه هستند و قضات سلب حضانت کودکان را انجام نداده اند که ما بتوانیم آنها را به عنوان فرزندخوانده به خانوادههای متقاض فرزندپذیری تحویل دهیم.
بیشتربخوانید
اشارهای به مقایسه ایران با کشورهای دنیا در بحث فرزندخواندگی داشتید، قانون ایران درباره فرزندخواندگی به چه ابعادی توجه داشته است؟ آیا منافع کودک در آن لحاظ شده است؟
بر اساس متون فقهی فرزندخوانده از ارث برخوردار نیست به همین سبب برخی از مادهها و تبصرههای قانونی وضع شده تا فرزندخوانده از منافع مالی خانوادهها در برابر سایر وراث برخوردار شود. اینها یکی از آن تمایزهایی است که ما را در موضوع فرزندخواندگی با دیگر کشورهای دنیا متمایز میکند.
ملاک سازمان بهزیستی برای واگذاری فرزندخواندهها به خانوادهها چیست، آیا سیاستهای سازمان تغییری کرده است؟
در دهههای گذشته در امر واگذاری کودکان به خانوادهها برای فرزندخواندگی مسأله مالی بسیار مهم بود، اما هر چقدر به امروز نزدیک شدیم سیاستهای سازمان بهزیستی در مسأله فرزندخواندگی از توجه به لزوما استطاعت مالی فاصله گرفته و عملاً به توانمندی و جایگاه اجتماعی، فرهنگی و علمی خانوادهها معطوف شد.
برای مثال در سال گذشته برای پذیرش فرزندخوانده، کودکی را به خانوادهای واگذار کرده ایم که مستأجر بوده و در یک خانه ۵۰ متری ساکن بودند، اما کمیته فرزندخواندگی آن استان تشخیص داد که این خانواده جزء جامعه فرهنگی است و به رغم پایین بودن سطح مالی جنس و نوع خانواده میتواند کودک را دروضعیت مطلوبی در آینده قرار دهد.
باوری از گذشته وجود دارد که میگویند چه به نام بچه باید کنیم، چقدر از ملک ما را این بچه میبرد، این باورها هنوز جاری و حاکم در جامعه ما است آیا واقعا درست است؟
باید به طور واضح بگویم قانون به نام کردن یک سوم اموال برای قبل از سال ۱۳۹۲ بود، امروز ماده ۱۴ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست میگوید: «دادگاه در صورتی حکم سرپرستی صادر مینماید که درخواستکننده سرپرستی بخشی از اموال یا حقوق خود را به کودک یا نوجوان تحت سرپرستی تملیک کند. تشخیص نوع و میزان مال یا حقوق مزبور با دادگاه است. در مواردی که دادگاه تشخیص دهد اخذ تضمین عینی از درخواستکننده ممکن یا به مصلحت نیست و سرپرستی کودک یا نوجوان ضرورت داشته باشد، دستور اخذ تعهد کتبی به تملیک بخشی از اموال یا حقوق در آینده را صادر و پس از قبول درخواستکننده و انجام دستور، حکم سرپرستی صادر میکند.»، اجرای این قانون به استطاعات مالی، وضعیت فرزندان خانواده و... بستگی دارد و تشخیص نوع و میزان مال بر عهده قاضی است.
در تبصره این ماده قانونی آمده است: در صورتیکه دادگاه تشخیص دهد اعطای سرپرستی بدون اجرای مفاد این ماده به مصلحت کودک یا نوجوان میباشد، به صدور حکم سرپرستی اقدام مینماید؛ بنابراین روند برای ورود کودک به خانواده فرهیخته، اما دارای توان مالی نسبی (و نه بالا) فراهم شده است.
اشارهای داشتید به این که تعیین میزان اختصاص مال به فرزند خواندهها به عهده قضات است، آیا قضات همکاری میکنند و چقدر توانسته اند با موضوع فرزندخواندگی کنار بیایند؟
ما تملیک یک سوم اموال برای فرزندخواندگی را نداریم و این به نوع دیدگاه و استنباط قاضی بستگی دارد و این دیدگاه شرایط فرزندخواندگی را رقم میزند. برای این نوع پذیرش قاضی به خانواده میگوید که وصیت عهدی بدهید.
ما با قضات بسیاری جلسه گذشته ایم و بسیاری از قضات بر تسهیل روند فرزندخواندگی تأکید داشته اند، اما ذهنیت تملیک حداکثر اموال به نفع فرزندخوانده در بخشی از قضات جاری است و همچنان در برخی مناطق در حال رخ دادن است. حتی در این تهران چنین ذهنیتهایی هم وجود دارد.
روند فرزندخواندگی را تشریح میفرمایید.
به طور کلی سه دسته از خانوادهها میتوانند فرزندخوانده داشته باشد، خانوادهای که فرزند ندارند، خانوادهای که فرزند دارد و بانویی که مجرد است، اینها میتوانند کودک به عنوان فرزندخوانده پذیرش کنند.
ما سالانه حدود ۱۰ هزار خانواده متفاضی فرزندخواندگی داشته ایم، اما از آن طرف ۲۳۰۰ فرزندخوانده داشته ایم، علت آن است که کودکی وجود ندارد که به فرزندخواندگی داده شود. امروز طبق آمار سامانه ملی فرزندخواندگی ۷۵درصد متقاضیان میگویند ما کودک زیر ۲سال میخواهیم، ۹۲درصد متقاضیان کودک زیر ۵ سال میخواهند و تنها ۲ تا ۳درصد از متقاضیان حاضرند کودک نیازمند درمان را به فرزندخواندگی بپذیرند.
وقتی کودکی وارد سیستم بهزیستی میشود و پذیرش میشود، بهزیستی بررسی میکند که این کودک در درجه اول تحویل خانواده زیستی خود شود اگر این رخداد صورت نگیرد ما بین اقوام آن کودک میگردیم تا آن کودک را به سرپرستی بگیرند در صورت عدم یافتن سرپست آن کودک را به فرزندخواندگی واگذار میکنیم تا در مراکز نمانند.
آیا شاهد تغییراتی در قانون فرزندخواندگی در این سالهای اخیر بوده ایم؟
بله شاهد تغییراتی در این سالها در حوزه فرزندپذیری بوده ایم، یکی از تفاوتهای قانون سال ۱۳۹۲ با قانون تصویب شده در سال قبل از ۱۳۹۲ این است که قانون جدید اجازه داده تا سن ۱۶ سالگی کودک را به فرزندخواندگی به خانوادهها تحویل دهیم این در حالی است که در قانون مصوب پیشین سن فرزندخواندگی ۱۲ سال بود. قانون نسبت به گذشته تغییرات زیادی داشته است، اما نیاز است پس از ده سال از تصویب قانون، مجددا مسیر برای ارزیابی و اصلاح بندهایی از قانون فراهم گردد.
بیشترین مسألهای که امروز شما در حوزه فرزندخواندگی نگران آن هستید چیست؟ آیا در این باره تهمیداتی اندیشیدهاید؟
یکی از نگرانیهای ما مسأله پذیرش کودکان بالای ۵ سال و کودکان نیازمند درمان است، متأسفانه تعداد خانوادههایی که متقاضی پذیرش این کودکان هستند بسیار کم است و ما تمرکز بسیاری بر فرهنگ سازی فرزندخواندگی کودکان بالای ۵ سال و نیازمند درمان داریم تا این موضوع ترویج پیدا کند.
برهمین اساس یکی از برنامههای در دست اجرا همایش «آغوش سیمرغ» است که همایش تجلیل از خانوادههایی است که کودکان نیازمند درمان را به فرزندخواندگی برده اند، از ۲۳۰۰ فرزندخواندهای که در سال ۱۴۰۱ به فرزندپذیری در میان خانوادهها رفته اند ۲۰۰ کودک نیازمند درمان به فرزندخواندگی رفته اند که فرهنگ بالای جامعه و این خانوادهها را نشان میدهد. این یعنی اگر چه کودکی نیازمند درمان بوده و پدر و مادر زیستی او حاضر به نگهداری نشده اند، اما خانوادههایی دیگر سرپرستی آنها را پذیرفته و به فرزندخواندگی قبول کرده اند.
پیشنهاد شما برای پذیرش کودکان نیازمند درمان و یا کودکان بالای ۵ ساله چه هست، آیا مسیر فرزندخواندگی تسهیل شده است؟
اگر خانوادهای حاضر شود کودک نیازمند درمان و یا کودک بالای سال را به فرزندخواندگی را بپذیرد کاملا خارج از نوبت بررسی میشود، البته زمان آن کاهش یافته است و باید کار را به سمتی پیش ببریم تا کودک بتواند یک روز زودتر به آغوش خانواده برود.
مسأله سلب حضانت برخی کودکان آیا صورت میگیرد؟ قضات چکونه با شما همکاری میکنند؟
برخی از قضات اجازه سلب حضانت برخی از کودکان بدسرپرست را نمیدهند تا وارد خانواده متقاضی فرزندخواندگی شود، نظر بهزیستی این است که اگر خانوادهای دارای اعتیاد و یا شرایط زندگی فاقد استانداردی است حضانت این کودکان را سلب کنید تا بتوانیم آنها را به عنوان فرزند خوانده به خانوادههای آماده و شایسته تحویل دهیم که برخی از قضات این مسأله را میپذیرند، اما برخی دیگر خیر. با این تصمیم کودک از وضعیت مخاطرهآمیز خارج میشود و میتواند تا زمانی که خانواده زیستیاش شایستگی لازم را کسب کند در محیطی ایمن به زندگی خود ادامه دهد.
سلب حضانت از برخی خانوادههای دارای آسیب به طور موقت است، طبیعتاً علقهای بین کودک و خانواده جدید به وجود میآید، چگونه میتوان پس از اصلاح خانواده فرزند، کودک را به خانواده زیستی خود بازگرداند؟
علقه اتفاق میافتد، اما باید توجه داشت که ما در حالت واقعی بین چند مساله هستیم و باید تصمیم بگیریم: این که کودک در مرکز نگهداری شبانه روزی نگهداری شود که روزانه ۲ مربی داشته باشد و دلبستگی او به طور کل از بین برود یا آن که در یک خانواده باشد و چند سال در میان آنها زندگی کند و علقهای ایجاد شود و یا در خانواده زیستی خود که دارای آسیب است زندگی کند؟ حقیقت آن است که مربی نمیتواند جای والدین کودک را بگیرد. آن هم در هزار روز اول زندگی کودک، در این هزار روز بچه آغوش مادر را میخواهد. اگر دلبستگی در این ایام شکل گرفت این دلبستگی میماند. اگر صورت نگیرد بعضاً ممکن است که در زندگی نتواند دلبستگی ایمنی داشته باشد و همینها در روند بعدی زندگی آنها را دچار مشکلات جدی میکند.
اگر کودک فرزندخوانده از دنیا برود آیا مالی به او تعلق میگیرد یا خیر؟
در وصیت عهدی هیچ مالی به نام فرزند زده نمیشود بلکه یک نوع تعهد است. این به خاطر آن است که پشتوانه مالی برای کودک ایجاد شود و حق آن حفظ شود. اگر خانوادههایی که میخواهند فرزندخوانده داشته باشند دارای وضعیت مالی مطلوبی باشند میتوانند از روش صلح عمرا استفاده کنند و بخشی از اموال خود را به فرزندخوانده تقدیم کنند. اگر کودکی که چیزی به نامش زده شده ورثه داشته باشد که براساس قانون با آن رفتار خواهد شد و بر خلاف تصور این اموال به بهزیستی نمیرسد.
ما مواردی را داشتیم که تأمین مالی برای کودک فرزندخوانده صورت نگرفته است. ما پروندهای را داشتیم که فرزندخوانده ۳۰ سال دارد و پدر و مادر او از دنیا رفته اند و بستگانش گفته اند که تو نباید ارث ببری و مالی به تو تعلق نمیگیرد. البته این بخش از قانون نیز نیازمند بازنگری در سالهای پیش رو است.
آیا زوجین نابارور به شما برای پذیرش فرزندخوانده مراجعه کرده اند؟
بعضا برخی از خانوادهها و زوجین نابارور را دیده ایم و البته بسیارند که خودشان نمیتوانستند صاحب فرزند شوند، اما وقتی یک کودک را به فرزندخوانده قبول کرده اند پس از مدتی کوتاه خداوند فرزند دیگری را به آنها اعطا کرده است، یعنی همان خیر و برکتی که فرزندخواندهها وارد زندگی خانوادهها میکنند.
ما برای فرزندخواندگی سه گروه متقاضی داریم، خانوادههای فاقد فرزند در اولویت، خانمهای مجرد و خانوادههای دارای فرزند. خانوادههای بدون فرزندی در اولولیت ما هستند که پس از ۵ سال از تاریخ ازدواج این خانوادهها دیگر نیازمند مدارک ناباروری نیست، اما زیر ۵ سال نیازمند مدارک ناباروری خانوادهها هستیم.
یکی از مسائل مهم اختصاص بیمه عمر برای فرزندخواندهها است، در این باره توضیح بدهید.
علت بند مربوط به این بیمهها نیز مانند ارث است تا پشتوانه مالی برای کودک برقرار شود که درباره میزان و مقدار آن نیز قضات براساس میزان استطاعت مالی خانواده تشخیص نهایی را میدهند.
خانوادهای که به هر دلیل بعد از پذیرش فرزندخوانده بخواهد این پذیرش را فسخ کند آیا امکان فسخ فرزندخواندگی وجود دارد؟ آمار این فسخ در کشور چقدر است؟
آمار فسخ فرزندخواندگی بسیار کم است، اما باید بگویم تلخترین واقعیتی است که ما را آزار میدهد، ما تلاش میکنیم تا فسخ صورت نگیرد، فسخ یعنی به کودکی که یکبار سرپرست نداشته است یکبار دیگر احساس کند که لایق داشتن سرپرست نبوده است؛ بنابراین باید در این خصوص بسیار دقت نمود.
پس از آنکه فرزندخواندگی فسخ شود، به او خدمات روانشناسی ارائه میشود. از نظر روانی نیاز به زمان بسیاری داریم که این کودک حالت عادی را پیدا کنند و بسیار تلخ است. نمیتوانیم بگوییم فسخ کردن ممنوع است چرا که مانند کشورهایی میشود که طلاق ممنوع است و این مسئله ممکن است تبعات دیگری را به دنبال داشته باشد.
منبع: فارس