سالی به عمره مشرف شدم به همراه مرحوم والده وعیال
درشبی مسوول کاروان گفت امشب حج نیابتی به نیت
اموات هرکس دارد بیاید.
گفتیم خوب پدر که به رحمت خدا رفته برایش
حج نیابتی به جای بیاوریم.
رفتیم واعمال را درنیمه شب انجام داده وآمدیم
درهتل خوابیدیم وبلافاصله در خواب دیدم
که درخانه ی خودمان هستم وکسی درب خانه می کوبد
عجب کردیم ازشدت کوبیدن
ورفتیم در را باز کردیم ودیدیم بله پدر در حالیکه لباس احرام پوشیده پشت در است وتا مرا دید گفت
مکه ام قبول شد رفتم مکه
وبلافاصله بیدارشدم
در حالیکه مدت خیلی کمی بود که خوابیده بودم
واین حج نیابتی با چه سرعتی بهش رسیده بود
خدایا اموات ما و اموات خوانندگان مومن رابیامرز
وتا من را دید گفت