غلامحسین باغبانی نویسنده کتاب و از دوستانشهید «محمد قهرمان» است که درباره وی میگوید : شهید ، بصیرت و سیره دوست داشتنی داشت و شوخیهای لطیفی میکرد و واقعا قهرمان بود.
وی میگوید: هیچوقت فکر نمیکردم من نویسنده کتاب ایشان باشم اما تصمیم گرفتم تا به پاس زحماتش او را به بقیه بشناسانم.
این رفیق قدیمی جدیت شهید محمد قهرمان را خوب به یاد دارد و در کتابش هم به آن اشاره است.
نویسنده کتاب می گوید : او همیشه انسان مؤثری بود، اما هیچ وقت به فکر نام و نشان نبود و سعی میکرد تا گمنام باشد. همان زمانها هم هرگز نخواست تا خودش را به دیگران بقبولاند یا به قولی خودنمایی کند. در آخر هم تنها نشانی که از او باقی ماند انگشتری بود که بعد از مدتها پیدایش کردند.
وی بیان کرد : از ۶ راوی در نوشتن کتاب استفاده کردم
یکی از همرزمان شهید که خاطراتش در کتاب آمده است میگوید: محمد قهرمان در شرایط سخت جنگ به همرزمانش روحیه میداد
وی افزود: کنار جدی بودنش خوش اخلاقی و خوشرویی هم خاص بود و زمانی که به چهره اش نگاه میکردی تمام خستگی آن فراموش میشد.
کتاب نشانی از قهرمان بی نشان خواندنی است به طوریکه با خواندن آن میتوان شخصیت شهید را شناخت.
خوانندگان کتاب میگویند شخصیت شهید با خواندن کتاب تداعی میشود، فردی نکته سنج و کم حرف که خنده را بر لب اطرافیانش مینشانده و در مواقع کار بسیار حساس و جدی برخورد میکرد.
یکی از خوانندگان کتاب میگوید: شهید قهرمان و دوستانش، دستانشانرا روی خاکهای دنیایی این مرز و بوم گذاشتند را دست خیانتکار و تعدی هیچ کسی به این حرم و حریم دراز نشود.
این شهید سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ و در منطقه عملیاتی فاو بر اثر اصابت گلوله توپ به خودرویی که او نیز داخل آن بود به شهادت رسید.