در میان همه افرادی که راهی زندان میشوند انسانهایی هستند که به طور کامل تصادفی، ناخواسته و با دلایل مختلف غیر عمد راهی زندان شده و طعم تلخ روزهای دور شدن از خانواده و انتظار در پشت میلههای زندان را میچشند.
هر یک روز ماندن و انتظار کشیدن در زندان برای این افراد به اندازه یک عمر میگذرد و در آن سوی میلههای زندان نیز فرزندان این زندانیان جرائم غیر عمد تحمل دوری از سرپرست خانواده را ندارند و با چشمانی اشکبار در انتظار آزادی آنها هستند.
از سوی دیگر خانواده این زندانیان در نبود سرپرست، روزهای زندگی را با رنج و سختی فراوان سپری میکنند و نه تنها به لحاظ عاطفی بلکه در اغلب موارد از نظر اقتصادی نیز دچار چالشهای جدی میشوند.
اما در این میان خیرانی سخاوتمند در جشنی به نام گلریزان دور هم جمع میشوند و با قلبی پر از مهر و عاطفه و جمع آوری کمکهای مالی زمینه آزادی این زندانیان را فراهم میکنند تا شاید روزهای خوش زندگی بار دیگر به این افراد لبخند بزند.
این انسانهای بزرگ برای انجام کار خیر و آسمانی خود در ماه اجابت دعاهای کریمانه و گلریزان مهربانی، ماه مبارک رمضان، اوج بخشندگی و مهربانی خود را به نمایش میگذارند.
یکی از برکات این جشن کمک به نیازمندان و فقرا است و به همین دلیل جشن گلریزان همه ساله در ماه رمضان برگزار میشود و میتواند تا پایان سال ادامه داشته باشد و و به بهانه همین جشن تعداد قابل توجهی از زندانیان جرائم غیرعمد در این ماه آزاد میشوند.
در این گزارش میخواهم درباره «گلریزان» بنویسم؛ یکی از رسومی که از مساجد شروع شده و بعد در زورخانهها خوش نشینی کرده و حالا هم با یک کلیک و گوشی ساده باقیات الصالحاتی میشود برای آنانی که نفس میکشند و کسانی که نفس شان قطع و دست شان از دنیا کوتاه است.
گلریزان جشن ملی به وسعت قلبهای مردمانم
از نامش پیداست که حفظ حرمت و شخصیت نیازمند حرف نخست را در آن میزند و تو باید با گُلهای بخششت گِره از کارش باز کنی. گلریزان یعنی به این فکر نکن که چقدر در حسابت داری. ببخش، شاید با یک گُل تو بهار شود.
سالهاست که ایرانیان دست در دست هم میگذارند تا بانیِ آزادی و رفع مشکلِ هموطنی شوند. ماه رمضانهای مهاباد را هم همین جشنهای گلریزان خاص کرده است.
خیرانی که بی حساب میبخشند. از حاجی بازاریهای خوشنام و سرشناس گرفته تا آنها که دم افطار قلبشان میلرزد و برای رهایی یک هموطن از بند، درآمد ناچیزشان را با او تقسیم میکنند و زیر لب میگویند: «خدا بزرگ است.»
در این میان خیران گمنام، اما برای خود دنیایی دارند. به خود نمیگویند نکند ببخشم و اموالم را از دست بدهم. نکند من هم فقیر بشوم. این خیران بی پروا میبخشند و تنها ترس شان این است که دیگر گمنام نباشند.
قلبهای سخاوتمند مهابادیها با جشن گلریزان گره خورده است
همکلام شدن با یک خیر گمنام: این خیر در همان ابتدا به این شعر سعدی پرداخت و گفت میخواهم از روی اشعار سعدی ذهن خود را تداعی کنم:
تداعی اشعار این بود که بر کلامش جاری بود؛ نگارینا تو از نوری و دیگر نیکوان از گل. چو سنگ از گل شود پیدا چرا هستی تو سنگین دل.
بعد از چند روز جستجو توانستم یکی از همین خیران را پیدا کنم و با او هم کلام شوم. البته به قول خودش حالا که من او را میشناسم دیگر گمنام نیست. ولی دلش نیامده به همشهری اش که یک روز بارانی چند ساعت به دنبال حجره اش گشته و پرسان پرسان او را پیدا کرده، نه بگوید. او کسی است که در رمضان ۱۴۰۲، چهار زندانی را از بند آزاد کرده که کمترین مبلغ دیه آنها ۲۰۰ میلیون ریال بوده است.
حجره «حاج توکل» مانند خودش صمیمی است. انگار سالها در آن رفت و آمد داشتی و میان نقشهای گلیمش بزرگ شده ای. «حاج توکل» نام مستعاری است که من برایش انتخاب کرده ام علتش هم این است که به هر طرف از حجره که سر برگردانی این آیه شریفه را میبینی: «مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
بعد از افطاری در این ماه مبارک، دقایقی که محو تماشای حجره بودم، حاج توکل یک استکان کمر باریک را برایم چای کرد و همانطور که دانههای تسبیحش را میلغزاند، گفت: برای جوانان مثل خودت بنویس و بگو، من هم مثل شما زمانی فکر نمیکردم خَیر شوم و رزقم به قدری زیاد شود که بتوانم زندانی آزاد کنم.
وی گفت: یکی از روزهایی که در بازار باربری میکردم، سرظهر کنار یک سقاخانه قدیمی نشسته بودم تا لقمهای خوراک بخورم و قوت بگیرم. رفیقی که سالها از او بی خبر بودم را در بازار دیدم. تعارف کردم تا او هم کنارم بنشیند و ناهار را با هم بخوریم.
کمی که از معاشرت مان گذشت، گفت: برادری دارد که به خاطر دیه در زندان است و حالا خانواده بعد از مرگ پدر یک سایه سر دیگر را هم از دست داده اند. نمیدانم چه شد، اما یک لحظه دیدم که همه درآمد یک هفته ام را به رفیقم بخشیدم تا شاید برای آزادی برادرش قدمی برداشته باشم.
حاجی توکل نگاهش را به یکی از تابلوهای خوشنویسی که روی میزش بود و آیه «مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» در آن نوشته بود دوخت و گفت: همه چیز از همانجا شروع شد. رزق و برکت از همه طرف به سمتم آمد و من تنها دلیلش را کمک به آزاد شدن برادر رفیقم میدانم. من هم از همان موقع به خودم گفتم هر زندانی از رزق من سهمی دارد که باید آن را به او برسانم. آخر میدانی دخترم؛ زندان خیلی سخت است. سختتر از آنچه تصور میکنی.
وی میگوید: زندان فقط یک سقف و چهار دیوار نیست که در آن محبوس شده باشی. زندان در خود قصهها و غصههای فراوان دارد.
قلکهای کودکان مهابادی به رسم مهربانی شکست
برای کمک به دوستانش قلکش را شکست پاکت سفید رنگی در دست دارد. با لباسهای محلی اش این سو و آن سو میرود. گویی برای اهدای کمکش بی تابی میکند. از قامتش پیداست ۱۰ سال سن دارد. به سراغش میروم و از احساسش میپرسم.
خودش را مریم شهبازی معرفی میکند و میگوید: همه بچههای این سرزمین دوستان من هستند و برای کمک به آنها هر کاری میکنم.
وی به پاکت که در دست دارد اشاره میکند و میافزاید: از عید نوروز، تمام عیدی هایم را در این قلک جمع آوری کردم و امروز برای کمک به دوستانم آن را شکستم.
سنش کوچک است، اما تفکر بالایی دارد. اندکی مکث میکند. به چشمانم خیره میشود و با صدایی آرام میگوید: دوست دارم همه بچهها بتوانند مشق هایشان را در دفترهای زیبا و پر از گل بنویسند.
وی با بیان اینکه میخواهم در آینده هم به دیگران کمک کنم، میافزاید: پدرم همیشه میگوید کمک به محرومان و فقرا از بهترین کارهایی است که انسان باید در زندگی اش انجام دهد.
دستهای کوچکی که گرههای بزرگ میگشاید
زینب خردسال نمونه کوچکی از اهالی این استان و کشور است که با شکستن و هدیه اندوخته قلک خود لبخند رهایی را در بر لبان یک خانواده مینشاند و اینگونه کار خود را توصیف میکند «دوست دارم پدر و مادر هم سن و سالهای خودم که زندانی هستند آزاد شوند و نزد فرزندان دلبندشان بازگردند، بنابراین پولهای درون قلکم را برای آزادی این افراد هدیه میکنم تا دلی را خوشحال کرده باشم».
مددجویی که خیر شد
صدایش با نشاط است و سرحال. آثاری از غم و اندوه روزهای زندان در کلامش مشخص نیست مگر آنجایی که گفت: سه سالی که در زندان بودم سختترین لحظاتم و از طرفی روزهای پایان سال بود و بهار و سال نو در پیش، اما من در بند از همه ناامید شده بودم و تنها از خدا کمک میخواستم.
مشکلات زندانیان دربند
آقا رضا یکی از مددجویانی است که سال گذشته در ماه رمضان با کمک خیران آزاد شده. تلفنی با او صحبتی داشتم تا حال و هوای مددجویان در بند را از زبان او بشنوم.
وی میگوید: هر لحظه به خانواده ام و تنهایی شان فکر میکردم. به خودم میگفتم حالا که دم عید است دخترم چه حالی دارد که میبیند دوستانش با پدر و مادر برای خرید میروند، اما پدر او پشت میلههای زندان است.
آقا رضا معتقد است همه زندانیان نزدیک عید که میشود غمگین و غصه دار هستند. حتی آنهایی که کسی بیرون زندان منتظرشان نیست؛ چه برسد به کسانی که یک خانواده چشم به راهشان هستند.
حالا، اما به مدد یک خیر گمنام آقا رضا حدود ۱۱ ماه است که از زندان آزاد شده و کسب و کار کوچکی را به راه انداخته است.
وی میگوید: از وقتی آزاد شدم یک قلک سفالی بزرگ خریدم و در این چند ماه خودم، همسرم و دخترم هر موقع که توانستیم پولی را در آن پس انداز کردیم. حالا برای ماه رمضان ۱۴۰۲ لحظه شماری میکنم تا با پول جمع شده در این قلک ما هم خیر شویم و در حد وسعمان به آزادی یک زندانی کمک کنیم.
البته همه که مثل حاجی رفیقی ندارند که از آنها درخواست کمک کند یا مثل آقا رضا خودشان تجربه زندان را ندارند تا حال و هوای یک زندانی را درک کنند. پس از کجا باید بفهمند مادری که یک نوزاد چند ماهه دارد و در زندان است چه حالی دارد؟ یا پدری که دو فرزند بیمار دارد و دستش از همه جا کوتاه است؟ از کجا بفهمند حال پدری را که یک لحظه غفلت او را پشت میلهها انداخته و فرزندان نوجوانش رویاهای خود را فراموش کرده اند و هر کدام جایی مشغول کار هستند. این قصههای واقعی اگر گفته نشوند گلریزانی خواهد بود؟
یک شهر ضیافت و آزادی زندانیان/ یک شهر ضیافت و همدلی
در آستانه برگزاری سیوششمین جشن گلریزان ستاد دیه کشور ویژه کمک به آزادی زندانیان نیازمند، رهبر انقلاب اسلامی، مبلغ پانزده میلیارد ریال به این امر خداپسندانه اختصاص دادند.
جشن گلریزان هر سال در ماه مبارک رمضان، به همت ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان نیازمند با حضور جمعی از مسئولان و خیّران نیکوکار در تهران و شهرهای مختلف کشور برگزار میشود.
به گفته رئیس دادگستری مهاباد، در جشن گلریزان آزادی زندانیان جرایم غیرعمد ۲۶ مین روز ماه مبارک رمضان، تاکنون بیش از ۳ میلیارد و ۱۹۳ میلیون تومان جمع آوری شده و این روند همچنان تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد.
وی میگوید: ۳۵ زندانی جرایم غیرعمد در این شهرستان نیازمند حمایت مادی و کمک خَیران برای رهایی از بند و بازگشت به کانون خانواده خود هستند.
امام جمعه مهاباد نیز با دعوت از مردم برای شرکت در جشن گلریزان گفت: مراسم جشن گلریزان مصداق آیه ۳۲ سوره مائده است که میفرماید' هرکس انسانی را رهایی بخشد چنان است که گویی همه مردم را رهایی بخشیده است' بر این اساس باید مردم در این امر خیر سهیم باشند.
ماموستا عبدالاسلام امامی افزود: اینگونه اقدامات که با هدف کمک به آزادی زندانیان که فقط به علت بدهی مالی در زندان بسر میبرند، صورت میگیرد ارزشمند است به خصوص اینکه در ماه مبارک رمضان ماه نزول رحمت الهی مراسم جشن گلریزان برگزار میشود.
فرماندار ویژه مهاباد نیز گفت: گلریزان برای گسترش فرهنگ احسان و نیکوکاری و مساعدت به محکومان دیه و اقتصادی غیرعمد تاثیر گذار بوده در رفع انتظار از چشمان منتظر خانوادههای این زندانیان عامل ثواب است، سالانه جشن گلریزان خوشحالی را به خانههای این نوع مجرمان میبرد.
حسن عباسی همچنین خواستار توسعه و گسترش فرهنگ نیکوکاری و کمک به نیازمندان مثل گلریزان توسط خیران و نیکوکاران با برگزاری برنامههایی از این دست شد.
در «یک شهر ضیافت» فرقی نمیکند که قلک کوچکت را برای آزادی زندانیان بیاوری یا بخششی ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومانی داشته باشی. حتی گوشواره ات را که از گوش باز میکنی، سبب خیر میشوی و مددجویی را به خانواده بازمی گردانی.
هر چند که اوج گلریزان مهابادیها در ماه مبارک رمضان است، اما در سایر روزها و ماههای سال نیز خیران مهابادی بیکار نمینشینند و به مناسبتهای مختلف گلریزان برگزار میکنند.
گلریزان یکی از رسوم نیک مردم مهاباد است. تا ماه رمضان را نه فقط با گرسنگی و تشنگی که با مهار نَفْس اماره پشت سر بگذارند؛ و حالا ۳۵ زندانی جرائم غیرعمد پشت میله زندانهای شهرستان مهاباد برای رسیدن به ماه رمضان لحظه شماری میکنند تا شاید قرعه آزادی و رهایی این بار به نام آنها بیفتد.
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیّک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابد، همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی، همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی نا امیدی، در بسته باز کردن
رسانهها با فرهنگ سازی و جلب توجه مردم، میتوانند نقش مهمی در کمک به آزادی زندانیان جرایم غیرعمد داشته باشند.
گزارش از سپیده خشمن