در روزهایی که بر ما گذشت، تلویزیون موسوم به ایران اینترنشنال که با سرمایه عربستان سعودی میپاید و در لندن استقرار دارد، اعلام کرد که به امریکا نقل مکان خواهد کرد! علت این مهاجرت، تهدیدات امنیتی نسبت به این رسانه اعلام شده است. با این همه کمتر کسی پس از اعلام این خبر، توجیهات مربوط به آن را باور کرد و همگان این رویداد را به رفتار غیر طبیعی و خشونتطلبانه این رسانه محور عربی- عبری ربط دادند. این رویداد موسمی مغتنم است تا کارکرد این رسانه، در روزهای آشوب در ایران مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد. امید آنکه علاقمندان را مفید و مقبولآید.
«پاره گویی حقیقت»، راهبرد دائمی ایران نال!
سخن آخر را باید در همین آغاز گفت که ایران اینترنشنال، رسانه آشوب و اغتشاش قلمداد میشود. چه اینکه اخبار، گفت و شنودها و تحلیلهای آن، تنها کوچک نمایی حقیقت، بزرگنمایی موضوعات کم اهمیت و حتی دروغپردازی را تعقیب میکند و اصولاً اخبار فیک را فراوان در ویترین خود قرار میدهد. متفکران امور رسانهای، معمولاً وظیفه این تلویزیون را ارائه کاریکاتوریک وقایع جاری ایران ارزیابی میکنند. امری که نهایتاً موجب گشت که دولت انگلستان به عنوان یکی از دشمنان تابلودار جمهوری اسلامی نیز فعالیت آن در خاک خود را تحمل نکند و عذرش را بخواهد! خبرگزاری ایسنا در روز ۲۳ آبان ماه سالجاری، طی تحلیلی در باب شیوه رفتاری نال، چنین مینویسد:
«شبکه ایران اینترنشنال، شبکهای است که از لندن و با حمایت مالی عربستان سعودی، از ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ به پخش اخبار به زبان فارسی میپردازد. این شبکه فارسیزبان یکی از رسانههایی است که سعی میکند آتش اعتراضات اخیر ایران را با اخبار تحریکآمیز و حتی دروغ، روشن نگه دارد و مردم را به آشوب در خیابان تحریک کند. برای مثال فقط صفحه اینستاگرام این شبکه از اوایل مهرماه امسال - که اولین اعتراضات خیابانی آغاز شد- تاکنون، بیش چندهزار پست منتشر کرده است که در این صفحات بارها با تحریف اظهارات مسئولان روبهرو میشویم. در این صفحه مخاطب با اطلاعات یک خطی، به واکنشهای تند و احساسی رهنمون میشود.
رسانهها با استفاده از تکنیکهای رسانهای (عملیات روانی)، مخاطب را در دام آنچه که میخواهد به او القا کند، میاندازند و مخاطبان تیتر خوان بهترین گزینه برای نیل به این هدف هستند. یکی از این تکنیکها، تکنیک پاره حقیقتگویی است که خبر از نظر منبع و محتوای پیام، مجموعهای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد. در حال حاضر دستگاههای مختلف کشور، تبدیل به ماشین تولید تکذیبیه شدهاند و هر روز باید انواع جملات تقطیع شده را تکذیب یا اصلاح کنند. اما واقعیت این است که این جملات اثرات خود را در ذهن مخاطب گذاشته و این تکذیبیهها بُرد چندانی ندارند و برخلاف آن جملات اولیه، بازنشر نمیشوند. امکان مسدود کردن تمام پلتفرمها هم امکان ندارد. شاید تنها راه در امان ماندن در مقابل این پمپاژ خشم، آشنایی مخاطبین با تکنیکهای عملیات روانی و صحت سنجی اظهاراتی باشد که در فضای مجازی میبینند...».
سکوت سؤال برانگیز «آفکام»، در برابر ماشین تولید دروغ و خشونت!
مروری بر اخبار ایران نال تنها در بیست روز نخست آشوب در ایران، به تعجب مخاطب خواهد انجامید! چه اینکه به نظر میآید این رسانه تنها منتظر واقعهای اینچنین بوده، تا موج آشوب و تخریب در ایران را توسعه دهد! این اخبار که عمدتاً به شیوههای فوق آمده تولید میشدند، در صدد بودند که به نوعی سررشته اغتشاشات را در دست این رسانه وابسته به آلسعود قرار دهند. خبرگزاری ایسنا در ۲۰ مهرماه سالجاری، در برآوردی پیرامون تولیدات این شبکه آورده است:
«به گفته اکبر نصراللهی (رئیس دانشکده علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه) در گفتوگوی ویژه خبری صدا و سیما، صفحه اینستاگرام ایران اینترنشنال از زمان بازداشت خانم مهسا امینی در ۲۳ شهریور تا ساعت ۲۰ و ۲۰ دقیقه دوشنبه چهارم مهرماه، هر ۱۵ دقیقه یک پست، هر روز ۱۰۰ پست و در مجموع در ۱۰ روز، یک هزارو ۱۰۰ پست با هشتگ مهسا امینی و با رویکرد آموزش، ترویج و بزرگنمایی خشونت و ترغیب به قانونشکنی منتشر کرده و تقریباً هیچ خبر دیگری غیر از این موضوع را منتشر نکرده است. دکتر نصرالهی همچنین معتقد است: آنچه از سوی این رسانه در حال رُخ دادن است، عملیات رسانهای همهجانبه و با تمام امکانات علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و پلیس کشورمان است. به همین دلیل در اولین خبری که ایران اینترنشنال در ۱۴ سپتامبر از این موضوع منتشر کرد، قبل از اعلام گزارشهای بیمارستان و پزشکی قانونی، حکم خود را صادر کرده است. خبر دستگیری و درگذشت مهسا امینی مهم، درخور تأمل و بررسی و دارای ارزشهای خبری برای پوشش خبری گسترده است، اما اینکه رسانههای غربی تمام فعالیتهای خبری و غیر خبری خودشان را تعطیل کنند و فقط به این موضوع بپردازند، غیرطبیعی و ناشی از عصبانیت، امید کاذب به آینده ایران و شناخت غلط و ناکافی از مردم ایران است. حالا باید منتظر ماند و دید که آفکام به عنوان سازمان بازدارنده از هر نوع خشونت رسانهای، چه برخوردی با ایراناینترنشنال خواهد داشت؟...».
شایان ذکر است که تا هم اینک از آفکام، هیچ واکنشی درباره شبکهای که ایجاد خشونت و تخریب در کشوری دیگر را وجهه همت خود قرار داده است، مشاهده نشده است. هر چند بعید نیست که «راندن» و «رماندن» نال از لندن، به دلیل تنگ شدن عرصه بر این سازمان باشد.
حمایت از منافقین، به عنوان پیش زمینه آشوب
کردارهای خشونت طلبانه نال، در دوره پیش از مرگ مهساامینی نیز مسبوق به سابقه است. این شبکه در سال پیش، گردهمایی سالیانه گروهک منافقین را تماماً پخش کرد، امری که واکنش توئیتری حمید بعیدی نژاد سفیر کشورمان در لندن را به همراه داشت:
«شبکه سعودی ایران اینترنشنال با پخش گردهمایی گروه تروریستی منافقین که قاتل دهها هزار بیگناه ایرانی میباشد، وقاحت و بیشرمی تمام عیار خود را به نمایش گذاشت. بعد از مصاحبه با سخنگوی گروه تروریستی الاحوازی، این برنامه نیز به دستور مالکان سعودی این شبکه صورت گرفته است. اما پول همه چیز نیست...».
«نال» در قامت اجراکننده جنگ رسانهای موساد
در باب کارنامه نال از بدو تأسیس تاکنون و علل اتخاذ این رویکرد، گمانههای گوناگونی طرح شده است. برخی رسانهها از ارتباط نزدیک و حتی مستقیم این شبکه با اسرائیل خبر میدهند و آن را مجری جنگ رسانهای موساد میدانند، چنانکه وبگاه جماران در ۲۹ مرداد سال گذشته در خبری آورد:
«خبرنگار صهیونیست وبگاه خبری والا و وبگاه خبری- تحلیلی امریکایی اکسیوس، در صفحه توییترش درباره شبکه ایران اینترنشنال نوشت: موساد از این رسانه برای جنگ اطلاعاتی خود استفاده میکند. راوید پیشتر هم در صفحه توئیترش، به وابستگی مالی این شبکه به عربستان سعودی و رویکرد ضدایرانی آن اشاره کرده و نوشته بود: این شبکه گاهی به عنوان خط جریان اسرائیل، برای انتشار اطلاعات عمل میکند. رسانههای اسرائیلی با اشتیاق، گزارشهای این شبکه را میبلعند و بدون اینکه پیشینه آن را به اسرائیلیها بدهند، منتشر میکنند...».
شبکهای با محتوای «تولید نفرت»
در دوره آشوبهای پائیزی ایران، کمتر کسی از کارشناسان رسانه، حتی آنان که در عداد اپوزیسیون یا مخالفان داخلی سیاستهای نظام قلمداد میشوند، حاضر به تأیید رویکرد خبری نال شدند. در واقع این شبکه در آن مقطع، به گونهای توحشآمیز به ایرانیان دستور حمله و تخریب و سوزاندن میداد و این چیزی نبود که هیچ کس آن را با منافع ملی کشورمان مماس قلمداد کند. ماشاا... شمس الواعظین روزنامه نگار منتقد در یکی از اتاقهای خبری کلاپ هاوس، در این باره چنین گفت:
«ایران اینترنشنال پیامش خصمانه و با منافع ملی ایران در تعارض است و اگر رسانهای به جای تولید محتوای ژورنالیستی، تولید نفرت کند، یعنی با مأموریتی مشخص پا به عرصه گذاشته است. ایران اینترنشنال توپخانهای است که به جای توپ، پیام شلیک میکند. مدیران این شبکه هم گفتهاند که به دنبال براندازی نظام مستقر هستند و به جای آتش، پیامهایی حاوی نفرت و اقدامات خصمانه پخش میکند و اخیراً آموزش هم میدهد. روحالله زم هم آموزش ساخت کوکتل مولوتوف میداد و میگفت: من کار رسانهای میکنم! بعد از دستگیری زم، از او با عنوان روزنامهنگار یاد کردند و ما گفتیم: هر صفت یا اسمی که میخواهید برایش انتخاب کنید، اما به خدا قسمتان میدهیم دور روزنامهنگاری را خط بکشید! من نه در دانشگاه، نه در چهل سال روزنامهنگاری نیاموختم که مردم کوکتل مولوتوف درست کنند، چون کار رسانه این نیست. اخیراً دیدم که ایران اینترنشنال، از عمامهپرانی جانبداری میکند. اینکه گفته میشود برای عمامهپرانی چه مسائلی رعایت شود، این سخنان چه ربطی به خبررسانی دارد؟ خوشحالم که این حرکت از سوی خود بچههای دهه هشتادی متوقف شد، چراکه خودشان آن را به صلاحِ پاکیزگی اعتراضات ندانستند. من متوجه هستم که آنان روحانیت را وابسته به حکومت میدانند و با برداشتن عمامه، میخواهند با آن نماد مقابله کنند، ولی حق آزادی پوشش که کل دعوای اخیر ناشی از آن است، چه میشود؟ تبلیغ خشونت، مشروع جلوه دادن واکنش به نیروی به اصطلاح مهارکننده ناآرامیها تحت عنوان حق دفاع از خویش که دارد بازتر هم میشود، نشانههای یک جنگ داخلی را به همراه دارد که بسیار مخاطرهآمیز است...».
لو رفتن راهبرد نال، در گفت و شنود رعنا رحیمپور با مادرش!
در میانه آشوب آفرینی در ایران اما، مکالمهای از رعنا رحیمپور خبرنگار بیبیسی با مادرش نشر یافت که نشان از راهبرد خبری نال در ایران داشت. رحیمپور در این گفتگو مدعی شد: خبر نگرانکنندهای که من شنیدم، این است که روسای اینترنشنال دستور دادهاند که فقط با رهبران احزاب در ایران مصاحبه کنند. او وقتی با سؤال مادرش که گفت: آخه حزبی نداریم که! کدام حزب؟، مواجه شد، عنوان کرد: نه دیگه احزاب کرد، لر، عرب و... الان باید بفهمید نکته من چیست، این جای نگرانی دارد، کشورهای منطقه ایران دموکراتیک که نمیخواهند، اگر ایران دموکراتیک شود و جنبش زنان راه بیفتد و حقوقشان را بگیرند، اولین جایی که وحشت میکند عربستان است، اینها که به دنبال آینده ایران نیستند، علناً شروع میکنند به طبل جداییطلبی زدن، اینها یک ایران تکه پاره تضعیفشده میخواهند و دارند این طبل را میکوبند...».
بهرغم درست بودن سخنان رحیمپور در این مکالمه اما، تحلیلها درباره چند و، چون یا علل انتشار آن متفاوت بود. برخی بر این باور بودند که بیبیسی در بازه آغازین آشوب، برای آنکه از نال عقب نیفتد، به شیوه ایشان رفتار میکرد، تا آنکه رفتهرفته دریافت که در این قبر مُردهای نیست و تصمیم گرفت تا خرج خویش را از این شبکه سعودی- اسرائیلی جدا کند. هم از این روی با انتشار مکالمه فوق آمده، سیاستی متفاوت در پیش گرفت، سیاستی که ادامه آن میتواند، اکنون در اخراج نال از لندن متبلور شده باشد. با این همه رحیمپور در پاسخ به شلتاق نال و برای کم کردن فشار بر خویش، متنی به این ترتیب نشر داد: «در ساعات گذشته بخشی از مکالمه خصوصی من و مادرم منتشر شده. تنها احتمالی که به ذهن من میرسه اینه که صدای ویدئوچت، از طریق شنود خونه و موبایل پدر و مادرم در تهران، یا خونه و موبایل من در لندن ضبط شده. طبیعیه که من در گفتوگوی خصوصی با پدر و مادرم، شاید حرفهایی بزنم که هرگز علنی نمیزنم. حرفهایی که عوامل جمهوری اسلامی به طور گزینشی و برای اختلافافکنی و پیشبرد منافعشون منتشر میکنند. من به همه خبرنگاران فارسیزبانی که در خارج از ایران بهرغم فشارهای متعدد حکومت، در حال خبررسانی هستند احترام میگذارم. انتشار و بازنشر این فایل صوتی برخلاف خواست من و نقض حریم خصوصی من و والدینمه...». این توجیه از سوی رحیمپور در حالی انجام میگرفت که رسانههای خارجی از جمله بیبیسی در طول سالیان طولانی، به شکل مداوم اختلاف نظر بدنه کارکنال رسانههایی مانند صدا و سیمای جمهوری اسلامی با سیاست رسمی آن را به رخ ایران میکشیدند و بدون ارائه هرگونه سند، آن را امری قطعی میانگاشتند! با این همه مشخص نیست که چگونه رحیمپور با این سطح از اختلاف با رسانه متبوع خود، در چنین مؤسسهای به خدمت گرفته شده است! نامبرده پس از این ماجرا از بیبیسی رفت، یا کنار گذاشته شد!
دروغ پردازی از زبان سلبریتیها
بینیاز از تذ کار است که بخشی از سلبریتیسم ایرانی در جنگ ترکیبی اخیر، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمنان بازی کرد! با این همه نال در به اصطلاح اطلاع رسانیهای خویش تلاش داشت، تا تمامیت این جریان را به نفع خود مصادره کند. نمونهای از این رویکرد، نحوه پوشش اظهارات رضا کیانیان در باب تحریم نکردن جشنواره فجر بود. او گفته بود که خود در جشنواره حضور ندارد، اما آن را تحریم هم نمیکند. ادامه ماجرا از زبان نامبرده، به شرح ذیل است:
«ایران اینترنشنال خبر اینگونه منتشر کرد: جشنواره فجر را تحریم نمیکنم! در زیر کپشن نوشت: در حالی که بسیاری از چهرههای مطرح جشنواره را تحریم کردند. رسانههای داخلی هم از اصولگرا و اصلاحطلب، هرکدام به شکل خاص خودشان خبررسانی کردند. اما مهم این است که بیشتر پوزیسیون و اُپوزسیون فقط یک تیتر را خواندند، تیتر اینترنشنال را و براساس همین تیتر تصمیم گرفتند که مرا از خودشان بدانند یا دشمن خودشان. پُوزیسیون مرا برای داوری دعوت کرد و اپوزیسیون بد و بیراه نثارم میکرد...»؛ و سرانجام اخراج نال از لندن!
پس از راهپیمایی بزرگ ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ و به ناگاه، خبر اثاث کشی نال از لندن به قصد امریکا، در رسانهها نشر یافت. همانگونه که اشارت رفت، بسا کارشناسان وجود تهدید نسبت به این شبکه را دلیل این رویداد نمیدانند. چه اینکه دستگاههای امنیتی و پلیس لندن در آن درجه از ناتوانی نیست که نتواند امنیت کارکنان یک رسانه را تأمین کند. دکتر امیدعلی مسعودی کارشناس حوزه سیاست- رسانه، بر این باور است:
«در پاییز امسال، ایران اینترنشنال عملاً وارد مداخله در امور کشورمان شد. به طور طبیعی ممکن است تعدادی از افرادی که در لندن و بریتانیا زندگی میکنند و علاقهمند به نظام جمهوری اسلامی هستند، با دیدن رفتار ایران اینترنشنال برآشفته و عصبانی شوند. در این میان از این تعداد، حتی ممکن است مسلمان هم باشند و نسبت به دروغهای این شبکه واکنش نشان دهند. اگر این واکنشات و تهدیدها از سوی چنین افرادی (بنا به گفته خود ایران اینترنشنال) واقعاً اتفاق افتاده است، کارمندان ایران اینترنشنال مجبورند تا به زمین اصلی خودشان بازگردند و سخن پراکنی کنند. عربستان سعودی و امریکا، یک وحدتی درخصوص مسائل مرتبط با ایران دارند. این برنامه، برنامهای کلان و فراتر از راهاندازی شبکههای ماهوارهای است. به همین خاطر من فکر میکنم، اکنون که برای مخاطب مواضع ضد ایرانی خود را روشن کردند، جابهجایی به دلیل تهدیدها نبود، بلکه به دلیل دست نیافتن به اهدافشان در خلال مواضع ضد ایرانیشان بود و قطعاً دچار ریزش مخاطب نیز شدهاند. این تغییر مکان برای روحیه دادن به مخاطب است، تا ضربههای دیگری را با شیوههای غیراخلاقی و خارج از حرفه خبرنگاری جهت دهند. یکی از احتمالاتی که در رابطه با این جابهجایی میتوان داد، نتیجه عملکرد ایران اینترنشنال در تمام این سالهاست. خصومت علنی در برابر ملت و دولت ایران و اعلام مواضع ضد ایرانی در طول سالهای فعالیت خود در لندن، اگر چه در نهان و آشکار حمایت آفکام را داشته است، اما در خفا میتواند چنین نباشد و ممکن است آفکام دیگر از حمایت شبکه ایران اینترنشنال به طور علنی و تأیید تروریسم از طریق این شبکه دست کشیده باشد. درخواست پلیس بینالمللی برای ترک لندن بنابر خبر اعلام شده توسط سایت این شبکه نیز میتواند این احتمال را تقویت دهد که مسئولان بریتانیا تصمیم دارند، کمی از بازیهای سعودی ایران اینترنشنال فاصله بگیرند و این فاصلهگیری با بیرون رفتن بولتنهای خبری ایران اینترنشنال میتواند خودش را نشان دهد...».
رسانه شرور دروغپراکن، به سرزمین دیگری پرتاب شد!
در این میان، اما برخی مقامات سیاسی یا نظامی ایرانی، با صراحت بیشتری اخراج نال را به شکست سیاستهای آن و افزایش قلمرو قدرت کشورمان ربط دادهاند. گفتههای سردار سرلشگر حسین سلامی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شاهدی بر این مدعاست:
«این رسانه شرور دروغپراکن فتنهانگیز هتاک را به سرزمین دیگری پرتاب کردند که این به معنای گسترش قلمرو قدرت، میدان نفوذ و شعاع تأثیر انقلاب اسلامی است. دشمن میخواهد دیدگاهها را تغییر دهد که در اینجا نیاز به انسانهایی داریم که در مقابل زور و استکبار بایستند و به هیچ عنوان دچار تردید نشوند. اکنون شجره طیبه صالحین برای دفاع از انقلاب اسلامی ضروریتر از وجود جسمهای دفاعی است، چراکه دشمن میخواهد با استفاده از ذهن و اعتقاد مردم، آنها را به تردید بکشاند و در اینجا جهاد تبیین افراد متدین و مؤمن، مؤثر و ضروری است، تا ذهنها و قلبها را مجهز کند و جوانان و مردم ما تحت تأثیر اراجیف دشمن قرار نگیرند...».
ایران اینترنشنال، رسانه آشوب و اغتشاش قلمداد میشود. چه اینکه اخبار، گفت و شنودها و تحلیلهای آن، تنها کوچک نمایی حقیقت، بزرگنمایی موضوعات کم اهمیت و حتی دروغ پردازی را تعقیب میکند و اصولاً اخبار فیک را فراوان در ویترین خود قرار میدهد. متفکران امور رسانهای، معمولاً وظیفه این تلویزیون را ارائه کاریکاتوریک وقایع جاری ایران ارزیابی میکنند. امری که نهایتاً موجب گشت که دولت انگلستان نیز فعالیت آن در خاک خود را تحمل نکند و عذرش را بخواهد!
منبع: روزنامه جوان