همان شبی که پس از آخرین روز پاییزی فرا میرسد و مردم سرزمین کشورمان بر اساس سنت و آداب و رسوم دیرینه خود به جشن و شادمانی میپردازند.
یلدا در خراسان به شبچله یا چلهنشینی نیز معروف است که خانوادهها در کنار اقوام و فامیل، دور هم مینشینند و با گرفتن فال حافظ، شبی بهیادماندنی رقم میزنند. شب یلدا، بلندترین شب سال است و مردم سرزمین خراسان بر اساس سنتهای دیرینه که نسل به نسل منتقل و حفظ شده است، در چنین شبی آداب و رسوم خاص را مرور میکنند و با پشت سر گذاشتن پاییز، به سردترین فصل سال پا میگذارند.
هر چند که برخی از سنتها به مرور زمان و بر اساس روزمرگیها تغییر کرده یا به دست فراموشی سپرده شده است؛ اما برخی از شهرها و به خصوص روستاها همچنان بخشی از سنتهای شب یلدا را حفظ کردهاند و با آداب خاص خود برگزار میکنند. سفره خوش رنگ و لعاب، حافظخوانی، شاهنامهخوانی و کرسی گرم به نوعی، جزوی از ترکیب ثابت جشن یلدا در بین مردم است.
شو چله در تایباد
مراسم شب یلدا، بهانهای برای دور هم جمع شدن است که در هر منطقه با آداب خاص خودش برگزار میشود. در گذشتههای دور، شب یلدا با رسم و رسوم خاص خود برگزار میشد. اهالی بومی منطقه تایباد در خانههای گلی، زیر نور چراغهای گردسوز و چراغ توری زیر کرسی مینشستند و ضمن گپ زدنهای صمیمانه، به داستانهای قدیمی گوش میدادند.
چار یاری، از پژوهشگران شهرستان تایباد است که در این باره گفت: نقل داستان که به گویش محلی تایباد به آن «اوسنه» میگویند، در شب یلدا بسیار رواج داشت؛ بهویژه در بین کودکان که همیشه از مادربزرگها میخواستند برای آنها اوسنه تعریف کنند. از معروفترین اوسنههای آن روزها میتوان به داستان «دختر پادشاه و پیر بارزنگی»، «ملک شه مار» و «سلیم جواهری» اشاره کرد.
او افزود: نکته جالب توجه در برگزاری مراسم شب یلدا توسط پیشینیان این است که شبنشینیها تا چندین شب ادامه پیدا میکرد. مراسم شب یلدا، از همان گذشته تا به امروز معمولا با دعوت ریش سفید قوم یا طایفه برگزار میشود؛ به این صورت که چند خانوار مثلا حدود ۷ یا ۸ خانواده، در خانه ریش سفید قوم دور هم جمع و از احوال همدیگر باخبر میشوند.
این محقق تایبادی درباره غذاهای معروف شب یلدا هم ادامه داد: در مراسم شب یلدا، غذاهای معروفی طبخ میشود که میتوان از قرمه، قابلی، کله پلو، گوشت سرخکنی، نون روغنی، اشکنه و گوشت و همچنین برنج نام برد.
چاریاری بیان کرد: اگر بخواهیم معروفترین غذاها را نام ببریم میتوان به قابلی، کله پلو و گوشت سرخکنی اشاره کرد. در شب یلدا خانوادههایی که به شغل دامداری مشغول هستند، گوسفندی را برای شب یلدا آماده میکنند که در اصطلاح و گویش محلی به آن «گوسفند پروری» میگویند. همین گوسفند پروری در شب یلدا به مراسم «پروار کشی» یعنی همان گوسفند کشی تبدیل میشود.
وی در ادامه سخنان خود به بازیهایی که در شب یلدا انجام میشود، اشاره و تصریح کرد: در گذشتههای دور، بازیهای مختلف جزو سرگرمیهای شب یلدا بوده است. معروفترین و مهمترین بازیهایی که در شب یلدا انجام میشود، بازی «پادشاه و وزیرک» است. چاریاری اضافه میکند: این بازی با یک قوطی کبریت انجام میشود.
کف زنی در گناباد، سنت به یادگار مانده شب یلدا
شب یلدای گنابادیها در اصطلاح محلی «چله نشینی» خوانده میشود. مردم گناباد ضمن صله رحم و دیدار با آشنایان و فامیل با آیین خاصی شب یلدا را سپری میکنند که از مهمترین آن «کف زنی» است. کف، از ریشه گیاه چوبک یا در اصطلاح محلی «بیخ» به دست میآید و برای درست کردن آن در وهله نخست ریشههای گیاه چوبک را در آب، خیس و به قطعههای مختلف تقسیم میکنند.
بعد از زدودن لایههای سفت، بخش نرم و کرم رنگ آن را سه بار متوالی در آب میجوشانند تا تندی آن برطرف شود و سپس مایع حاصل از آخرین مرحله جوشاندن ریشه چوبک را در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» میریزند.
مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوب درخت انار به نام «دسته گز» مایع مربوط را آنقدر هم میزنند تا به صورت کف درآید؛ این کار باید در محیط سرد انجام شود تا مایع کف کند. از کف آماده شده با مخلوط کردن شیره انگور یا شکر و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای خوردن و پذیرایی از مهمانان استفاده میشود.
ابوالحسن دلشاد نوغابی پژوهشگر و مورخ تاریخ گناباد در این باره گفت: گنابادیها از عصر آخرین روز پاییز اقدام به تهیه کف میکنند و بیش از یک ساعت آن را هم میزنند تا کف غلیظی به دست آید.
او افزود: برای شیرین کردن کف در قدیم از شیره انگور استفاده میشد که اینک در کنار آن از شکر هم استفاده میشود.هنگام کفزنی تمام اعضای خانواده به شادی و سرور و شوخی با یکدیگر میپردازند و شبی ماندگار را برای خود رقم میزنند.
شب یلدا در شهرستان زبرخان
شبچله یا یلدا در زبرخان از رونق خاصی برخوردار است و هنوز خانوادهها در شب یلدا در خانههای ویلایی و قدیمی پدربزرگها دور هم جمع میشوند و از خشکبار و آجیلهایی که عمدتاً از دسترنج خود ساکنان شهرستان زبرخان است، همانند کشمش، آلو خشک، برگه هلو، زردآلو در کنار هندوانه، انار و سیب استفاده میکنند.
کوچکترها هم به قصههای قدیمی، تاریخی و به یادماندنی پدربزرگها و مادربزرگها گوش میدهند. یکی از مراسم شب یلدا در شهر خور، بردن کادوی شبچلگی برای نوعروس توسط خانواده داماد است که داماد کادوهای خریداری شده مانند لباس زمستانی، کفش، چادر و سبدهای تزیین شده همچون میوه و کله قند را داخل سینیهای بزرگ مسی به نام مجمعه میگذارد.
آداب و رسوم مردم سبزوار در بلندترین شب سال
شب یلدا در اعماق تاریخ و فرهنگ مردم سبزوار قرار دارد که البته در طول سالهای گذشته تغییراتی یافته و چیزهایی به آن افزوده یا از آن رسوم کسر شده است. در شب یلدا زنان و مردان به طور جداگانه چند سنگ کوچک و بزرگ به وزن تقریبی نیم کیلو و کمتر داخل مجمعه (سینی بزرگ) برای شکستن بادام، گردو و دانههای زردآلوی تفت داده شده، میگذارند و با شکستن آنها به خوردن این تنقلات مشغول میشوند.
بازگویی داستانها، متلها، چیستانها و فال گرفتنها و تعریف خاطرات گذشته از مادربزرگ و پدربزرگ و نوشیدن چای از دیگر رسوم این شب است. زیباترین چهره مراسمی که در شب یلدا در محلات و گوشه و کنار سبزوار، شهر دارالمومنین و شهر دیرینههای پایدار، انجام میشود، فرستادن خنچه میوه برای عروس از طرف خانواده داماد است.
رسم خنچه در قوچان
مراسم شب یلدا در قوچان تفاوت چندانی از لحاظ برگزاری و گستردن سفره شب چله با خیلی از مناطق کشور ندارد؛ اما یکی از رسوم ماندگار، بردن «شبچلگی» به خانه عروس است. به این شکل که دو روز قبل از شب چله، توسط خانواده داماد میوه، خوراکی و تنقلات معمول، تهیه و به خانه عروس که هنوز در مرحله نامزدی است، برده میشود.
بیشتر بخوانید
بعضی خانوادههای سنتیتر بنا به شیوه قدیم، این اقلام را در طبقهای چوبی میگذارند که به آن «خنچه» گفته میشود و افرادی به عنوان طبقکش آنها را روی سر میگذارند و عدهای با آنها همراه میشوند و با شور و حال خاصی به خانه عروس میبرند. از سوی خانواده عروس هم پاداش و انعامی به طبقکشها داده میشود.
یکی از دیگر موارد قابل توجه شب یلدا در قوچان، این است که سعی میشود افراد فامیل و فرزندان، شب را در خانه بزرگترها ازجمله پدربزرگ و مادربزرگ بگذرانند و به کوچکترها و نوهها هدیه داده میشود که این رسم به دلیل افزایش همبستگی، پیوستگی و باهم بودن خانوادهها حائز اهمیت است. در سفره شب چله در قوچان به جز میوهها و خوراکیهای معمول همچون هندوانه و انار، حلوا کنجدی و گردویی و آجیل، دانه آفتابگردان (دانه خورشیدی) نیز قرار میگیرد.
شب یلدا در سرزمین ایزد
در بجستان قدیم زمانی که نفت و چراغی برای روشنایی نبود، قدیمیها با تهیه روغن کرچک، پنبهها را به روغن آغشته میکردند و شب طولانی چله را با روشنایی اندک حاصل از سوزاندن پنبههای روغنی میگذراندند. مجمعه مسی بزرگ و سنگین نقشدار روی کرسی قرار داشت که داخل آن آجیل، تنقلات و میوههای حاصل دسترنج خودشان را میگذاشتند.
تخمه آفتابگردان، مغز هسته زردآلو و بادام، شاهدانه و کنجد که در ظرفهای مخصوص با نام «دیگ رگی» با دستان پرمهر مادر تفت داده شده بود و برگه زردآلو (کِشته)، انجیر و توت خشک از خوردنیهای خوشمزه این شب طولانی بود؛ انار این میوه بهشتی و سوغات معروف بجستان هم زینت و برکت مجمعه شب یلدا بود.
هندوانه نیز از دیگر میوههای شب یلدایی در همه مجمعهها قرار داشت. اعتقاد بر این بود که با خوردن هندوانه محلی در این شب سرد، وجود انسان در گرمای تابستان خنک میشود و تابستان قابل تحملی در پیش خواهد داشت. در این شبنشینی همه دور کرسی زغالی مینشستند و بزرگترها قصههای کهن ایرانی را بازگو میکردند.
یکی از سرگرمیهایی که در جشن شب یلدا در بجستان رایج بود که گهگاهی خانوادههای سنتیتر امروزی نیز انجام میدهند، بیخزنی بود.
هندوانه زمستانی در تربت جام
شهرستان تربت جام نیز مانند دیگر مناطق ایران به شب یلدا اهمیت خاصی میدهد و هر سال این مراسم را با آداب و رسوم خاصی برگزار میکند. مردم تربت جام در شب یلدا، هندوانه زمستانی نوش جان میکنند؛ چراکه معتقدند با خوردن این هندوانه، لرز و سوز سرما دیگر تاثیری بر بدنشان ندارد و تا آخر زمستان سرما نخواهند خورد.
یکی دیگر از آداب و رسوم شب یلدا در تربت جام این است که اعضای خانواده برای نوعروس خانوادهشان طبقهای هدیه به عنوان چلگی میبرند. محتویات این طبقها یا خوانچهها شامل شیرینی، پرتقال، سیب، انار، هندوانه، نخود، کشمش، گردو و ... است. با بردن این طبقها افراد سری به خانه عروس و داماد میزنند و تا نیمههای شب به شبنشینی میپردازند. یکی از رسمهای دیگر مردم تربت جام در شب یلدا این است که بزرگ فامیل برای بچهها داستان یا اوسنه تعریف میکند.
«اوسنه خنی»، رسم شو چله در تربت حیدریه
شو چله یا شب چله، بلندترین شب سال است؛ همان که امروزیها بیشتر به نام «یلدا» آن را میشناسند تا چله... قدیمیها زمستان را تقسیمبندی کرده بودند و برای هر بخش اسمی داشتند. چهل شب اول زمستان را «چلهکلو» میگفتند و شب اول چلهکلو را جشن میگرفتند.
قدیمیها میگفتند شب چله کلو حسابی سرد میشود؛ مگر دورهمیها بتواند این سرما را کم کند. به قول مرحوم شیخ ذبیح ا... صاحبکار «دلم از دست سرما غرق خویه/که امشو اول چله کلویه».
در تربت حیدریه هم مثل خیلی از شهرهای خراسان رضوی، شب چله، رسم و رسوم خاصی دارد. مثلا نودامادها در این شب هدایایی را تحت عنوان «شوچلّگی» برای همسرشان میبرند. یا نوهها درکنار پدربزرگ و مادربزرگها، تا پاسی از شب بیدارند و زیر کرسی در کنار خوردن آجیل و میوه، به خواندن اشعار حافظ میپردازند.
یکی از رسوم مردم این منطقه از خطه فرهنگدوست خراسان در شب چله، رسم «اوسنه خوانی» یا همان قصهخوانی است. ما در تربت حیدریه داستان و قصّه و افسانه را «اُوْسَـْنَه» میگوییم و در این گوشه از این خاک پهناور هم تا پیش از ظهور رادیو و تلویزیون، اوسنه گفتن رواج و رونقی داشت. اوسنههای منطقه تربت حیدریه هم مانند دیگر نقاط دنیا رنگ و بوی بومی دارد. هرچند با قصّههای دیگر نقاط کُره خاکیمان نیز اشتراکاتی دارد.
جشن آغاز چله در درگز
شب یلدا که مردم درگز از آن با عنوان آغاز چله بزرگ یاد میکنند، از گذشته تا به حال آیین و رسوم خاصی داشته است. به ویژه اینکه خانواده تازهداماد مجموعهای از وسایل خوراکی شامل حبوبات، میوه، شیرینی و لباس را در داخل سینیهای بزرگ قرار میدهند و به همراه ساز دهل و سرنا شادمان و پایکوبان به منزل عروس میبرند و متقابلا خانواده عروس نیز علاوه بر قسمتی از آوردههای داماد، مقداری وسایل نو مثل لباس و کفش را برای داماد هدیه میبرند.
همچنین از جمله رسوم شب یلدا، دورهمی است که کوچکترهای فامیل به منزل بزرگترها یا همسایگان و آشنایان میروند و خانوادههای میزبان با پخت انواع خوراکی و تنقلات زمستانی مثل لبو، کدو حلوایی وغذای هفت رنگ و تخمه دور هم جمع میشوند.
شب چله در کوهپایه بردسکن
مردمان خونگرم و مهماننواز کوهپایه بردسکن، همچون جایجای این مرز پرگهر در اولین شب زمستان گرد هم میآیند و آغاز چیرگی نور و گرما بر تاریکی و سرما را جشن میگیرند. مردم این دیار برای استقبال از شب چله مقدماتی را فراهم میکنند: بهترین هندوانه و انار را جدا میکنند، لبو، زردک، شلغم و باقالی میپزند. آجیل شور میکنند، آتش برای کرسی مهیا میکنند.
کوچه را آب و جارو میکنند. بزرگان لباس فاخر میپوشند. همه دور کرسی مینشینند و به دور از عالم مجازی در فضایی دوستانه و واقعی رو در روی هم مینشینند، گل میگویند و گل میشنوند. جوانان و نوجوانان به بازی میپردازند: پادشاه وزیر، سه سه با بجول، چیستان گویی، دوبیتی خوانی، حرکات طنز، سیاهبازی، کفزنی و... سرگرمی رایج آنان است.
چله نشینی فریمانیها
شب یلدا یا شب چله همواره در بین مردم فریمان بهویژه روستاهای این شهر، شبی بهیادماندنی و خاطرهانگیز است. دور هم نشستن و انجام برخی آداب و رسوم از سنتهایی است که در گذر زمان نسل به نسل به خوبی حفظ شده است و هنوز هم در بین برخی از خانوادههای قدیمی و سنتی فریمان بهخصوص در روستاها رواج دارد. مردم در این شب که بلندترین شب سال است، دور کرسیها مینشینند و به نوعی ورود به زمستان و پایان پاییز را جشن میگیرند.
در گذشته هر فردی برای رفتن به مهمانی در این شب، یک چراغ با خود به همراه داشت و به دلیل فراوانی چراغها در این شب نسبت به شبهای دیگر، این شب به شب چله معروف شده است. فریمانیها در این شب خاطرهانگیز اعتقاد داشتند که اگر خانوادهای عروسی دارد که هنوز به خانه بخت نرفته، برای خیر و برکت زندگی عروس و داماد برای او هدیهای تحت عنوان شب چله میبردند.
چله نشینی در کوهسرخ
شب یلدا در گویش شهرستان نیشابور، حومه و اطراف به چله کُلو و چله خُردو و در گویش کوهسرخ به چله بزرگ و چله خُرد تعبیر میشود.
در شب یلدا مردم شبی طولانی را سپری میکنند و به صبح میرسانند، در این شب به دلیل طولانی بودن آن فامیلها سعی میکنند دورهم جمع شوند و پایان این شب سیه را به روز سپید خود با شادی مبدل کنند.
یکی از مهمترین و آداب و رسوم و سنتهای شیرین منطقه کوهسرخ این بوده که شب یلدا را در کنار هم و خانه بزرگ خاندان سپری میکردند.
وی از کفزنی به عنوان یکی از رسوم مهم این شب نام برد و گفت: کف از ریشه گیاه طبیعی بیخ تهیه میشود و حتی از آن حلوا مغزی یا حلوای شیرینی تولید میکردند.
بیخ در زندگی مردم روستانشین کوهسرخ دو جایگاه ویژه داشته است، یکی برای شستن رخت و لباس مردم استفاده میشده و هم از کفی که به خاطر هم زدن آن ایجاد میشده با شیره انگور و یا شکر در شب یلدا میخوردند.
وقتی کف را برای کسی میبردند و درب خانه میگذاشتند درب آن خانه را میزدند و کف را به صاحبخانه میدادند و میگفتند برفی ما بَرِ شما، اگر صاحبخانه میتوانست دست کسی که برف آورده را بگیرد چند خال و خط سیاه روی صورتش میگذاشتند تا وقتی به دور همی برگشت مشخص باشد که نتوانسته از دست صاحبخانه فرار کند و اگر میتوانست فرار کند وقتی میآمد با نشاط و پر انرژی بود و افراد خانه او را تشویق میکردند.