برای این زن باردار عشایر زمان زایمان فرارسیده است و برخلاف فانتزیهای شهری که روز و ساعت خاص مورد نظر تولد را مقرر میکنند، اینجا، اما شرایط متفاوت است، نه اتاق عملی، نه داروی بیهوشی و نه حتی قابلهای که در این نفسگیرترین رویداد حیات انسانی، به او کمک کند؛ زنان مسن و درد آشنای ایل که چندان هم بیگانه با این شرایط ناگهانی و تولدهای اورژانسی نیستند به مردان خبر میدهند، که توقف کنند.
مردان ایل کوچ را متوقف میکنند تا ادامه آن را با عضوی تازه متولد شده ادامه دهند، اما در لحظات حیاتی زاده شدن یک انسان آن هم در چنین شرایط سختی، این زنان باتجربه و درد آشنای عشایر هستند، که باید بدانند چگونه این لحظات طلایی را به گونهای مدیریت کنند تا نوزاد به سلامت متولد شود.
لحظاتی بعد نوزاد عشایری دیده به جهان باز کرده و به دنیای پرماجرای زندگی عشایری دعوت میشود.
آن سوتر در ارتفاعات و مسیرهای سختگذر اطراف سپیددشت لرستان، زنی پا به ماه توان راه رفتن ندارد، همسفران به تجربه آموخته اند که برای نجات مادر و مسافرش درنگ جایز نیست.
تخته پارهای برانکارد مانند را بر زمین میگذارند و زن را که اکنون نالهاش به آسمان رسیده، روی آن میخوابانند، باران بی وقفه میبارد و در آن لحظات پر تب و تاب که فوت زمان حتی برای لحظهای جایز نیست، افراد ایل در حالی که باران بی وقفه بر آنها میبارد، در شمایل امدادگرانی دلسوز و بی ادعا شتابان به سوی درمانگاه رهسپار میشوند تا نوزادی با سختیهای عجین با زندگی کوچندگی زاده شود.
آنان که خود تبار عشایری داشته اند و یا آنهایی که از نزدیک شاهد مشکلات زندگی عشایری بوده اند، زنان را سالار زندگی عشایری میدانند که اگر نباشند یک پای کوچ و زندگی کوچ نشینی میلنگد و بدون اغراق تداوم زندگی کوچ نشینی ممکن نخواهد بود.
زن در زندگی عشایری تنها عضوی است که زودتر از همه اعضا و پیشتر از طلوع خورشید بیدار میشود و شب هنگام نیز آخرین نفری است که چراغ سیاه چادر را خاموش میکند تا بعد از استراحتی کمتر از بقیه خودش را برای شروع روز پرتکاپویی دیگر آماده کند.
زندگی کوچندگی خستگی و سختیهایی دارد که بر دوش زنان ایل بیشتر احساس میشود پای صحبت هایشان که مینشینی میبینی که روزمرگیهای زنان روستایی و شهری مثل داشتن آشپزخانه، ظروفی زیبا، وسایل خانه معمولی و ماندن در جایی به عنوان محل سکونت گاه، برای زنان عشایر در حد آرزو باقی میماند.
زنان عشایر حتی اگر وسایل ارتباطی مثل گوشی تلفن برخوردار باشند زمان و فرصت چندانی برای استفاده از آن را ندارند؛ گوشیهای ساده را میتوانی در دستشان ببینی، اما گوشی هوشمند و پیشرفتهتر از گوشیهای ساکنین روستا و شهرها را میتوان در دست مردان آنها دید.
اگر فراتر از بازدیدهای توریستی مجالی برای همراهی با زنان عشایر داشته باشی، بیشتر میتوانی به جزییات قابل توجهی در زندگی این زنان آنها پی ببری.
در گفتگو با زنان عشایر مشکلات فراروی آنها ملموستر میشود و شاید اولین مصداق آن مسائل بهداشتی و پزشکی از جمله در زمینه دهان و دندان است. هر چند زمان و حوصله کارهای دندانپزشکی در مجال زندگی عشایری نمیگنجد، ولی زنان حتی جوان بیشتر از مردان در معرض آسیب و پوسیدگیهای دندانی قرار دارند و این را میتوان به سادگی و در زمان گفتگو با آنها متوجه شد.
تعداد جمعیت زنان عشایری لرستان بنا بر آخرین سرشماری اجتماعی، اقتصادی عشایر کوچنده ۳۹ هزار و ۳۷۸ نفر است.
مردم نگاری زنان عشایر از نگاه پژوهشگران
پژوهشگر حوزه انسان شناسی (مردم شناسی) در خصوص نقش زنان در جامعه عشایری به برخی سفرهایی خود و دیدن زنان عشایر از نزدیک اشاره میکند و میگوید: در یکی از سفرهای خود به مناطق عشایری "پاعلم" پلدختر توانسته است با زنان و دختران عشایری صحبتهایی داشته باشد، چادرها معمولا یک خانواده گسترده را شامل میشود در یک مورد عشایر در حال جمع کردن وسایل خود بودند، در کنار چادر یک فروشنده اغذیه و وسایل ضروری با وانت خود در کنار جاده فرعی پارک کرده بود تا زنان و دختران مایحتاج خود را از او خریداری کنند، راننده وانت میگفت زنان بیشتر خوراکی و کیک برای بچهها خریده اند و تا کنون وسائل بهداشتی مانند پد بهداشتی، مسواک، خمیر دندان و سایر وسایل شخصی برای خود خریداری نکرده اند.
مریم ملکی صادقی ادامه میدهد: در همین سفر چند زن و دختر میانسال و جوان کنار وانت در حال خرید کردن بود، یکی از زنان میانسال صاحب کارت عابر بانک بود و به راحتی به سوالات جواب میداد، زنی با تجربه و دانا که از چینهای روی صورتش مشخص بود که روزگار سختی از سر گذرانده است، زنی جوان که کنار وانت ایستاده بود؛ ۲۷ ساله و صاحب چهار فرزند (۲ پسر و ۲ دختر) بود که میگفت؛ قصد دارند به خاطر سختیهای این نوع زندگی و امکان تحصیل فرزندان، در خانه ییلاقی خود مستقر شوند و رمه خود را بفروشند.
ملکی صادقی میگوید: کمی دورتر از ما زن جوان دیگری ایستاده و کودک یک ساله اش را در آغوش گرفته بود، وقتی از او پرسیدیم که چند سال سن دارد نمیدانست از سنش چقدر گذشته است، کمی که به چادرها نزدیک شدیم زن جوانی را دیدیم که به تازگی صاحب بچه شده و در حال انجام نظافت بچه بود در حالی که خودش هم سنی نداشت.
این جامعه شناس ادامه میدهد: در ابتدا با یک زن قدبلند و لاغر مواجه شدیم که ۳۵ ساله و مجرد بود و به مادرش در اسکان کمک میکرد، کنار چادر آنها زنی ۳۳ ساله درشت هیکل که به تازگی عروس شده بود به تنهایی در حال برپایی چادر خانواده خود بود، میگفت همسرش با رمه (گله) است و باید قبل از آمدن او چادر را بدرستی برپا کند، کمی دورتر از ما زن جوانی که ۶ ماهه باردار بر سر وانت ایستاده بود و در خالی کردن اثاثیه به شوهر خود کمک میکرد.
وی میگوید: در ادامه سفر به محل اسکان کوچ نشینانی رسیدیم که در اول سفر در جاده پاعلم آنها را دیدیم، با احتیاط به چادری نزدیک شدیم که سه زن در آن مشغول خیاطی بودند، بعد از احوالپرسی و بازی با بچه هایشان به درون چادر رفتیم، جوانترین زن که ۲۰ ساله و کودکی ۲ ساله داشت در حال خیاطی برای زنان دیگر بود، سایز زنان و بچهها را با دست (وجب) میگرفت، برش میزد و بعد مادران با دست میدوختند، جالب اینجا بود که یکی از زنانی که داخل چادر بود همان زنی بود که در اول سفر با همسر جوانش دیدیم ۳۰ساله صاحب ۳ دختر و ۲ پسر و به ششمین فرزند باردار بود.
ملکی صادقی ادامه میدهد: زن سومی داخل چادر ۳۲ ساله و صاحب ۲ دختر و به سومی باردار بود، در حال دستدوزی پارچه لباس دخترش بود که زن جوان برایش برش زده بود، همه در بیمارستان زایمان کرده بودند، اما زن ۳۲ ساله تجربه تلخی از زایمان در چادر داشت میگفت خودم خواستم داخل چادر زایمان کنم، ولی بچه ام خفه شد. به همین خاطر این بار حتما برای زایمانم به بیمارستان میروم، معتقد بودند میزان طلاق در حال حاضر نسبت به قبل بیشتر شده در اختلافات بین زن و شوهرها جر و بحث و کتک کاری هم میشود.
وی میگوید: در ادامه پرسشها متوجه شدیم که بچه هایشان در حد خواندن و نوشتن سواد دارند، از تلویزیون خبری نیست شبها بخاطر بردن گله به چرا و خستگی ناشی از کار روزمره، زود بخواب میروند، زنان روز خود را علاوه بر گله داری به آشپزی و پخت غذاهای سنتی، بچه داری، گله داری و تهیه لبنیات میگذرانند.
این پژوهشگر اجتماعی در مردم نگاری زنان در جامعه عشایری میگوید: در شرایط امروزی امکان توسعه برای نظام کوچندگی وجود ندارد، بنابراین پذیرش وضع موجود واقعیتی روزمره و عادی است، به عبارتی دیگر اگر توسعه را به مفهوم "فرایند مشارکت مردمی به معنای عام " در جهت پاسخگویی موثر به نیازهای جسمانی، روانی، فکری و اجتماعی مردم و کمک به شکوفایی استعدادها و خودیابی آنان" در نظر بگیریم نظام کوچندگی فاقد پتانسیل و شرایط لازم برای توسعه قشر زنان است.
وی افزود: در این شیوه زندگی، خانه در نظام کوچندگی فقط به معنای سرپناه و اقامتگاه به منظور دوری از سختی زندگی کوچ نشینی و دسترسی به امکانات است، نه به معنای تجلی هویت و هستی اجتماعی، فرهنگی و طبقاتی افراد چرا که زندگی و خانه برای افراد در این نظام تجلی اش در حرکت است، در فرایند حرکت معنا پیدا میکند، با اینکه زندگی شهری و حتی روستایی را بهتر از زندگی خود را ارزیابی میکنند، اما ایده الهایی از زندگی شهری ندارند و اگر هم به عنوان یک گزینه مطرح شود هدف فقط دسترسی به امکانات بهداشتی و رفاهی از جمله تحصیل بچهها است.
ملکی گفت: در حال حاضر به نظر میرسد با نفوذ ساختاری قواعد عصر جدید و جامعه شهری در جامعه عشایری، تکنولوژی و رسانه، زمینه تعارض، چندگانگی، نارضایتی از زندگی و تمایل به یکجانشینی را در بین زنان بیش از پیش ایجاد کرده است، این امر ادامه زندگی را در چنین جامعهای بخاطر شاخصهای رفاه و کیفیت زندگی بسیار پایین با سرخوردگی روانی، حسرت و نارضایتی از وضع موجود همراه کرده است، چرا که با وجود مشارکت بالا در حوزههای اقتصادی و اجتماعی به علت عدم دسترسی به منابع ثروت و قدرت خود را در تعیین سرنوشت خویش چندان موثر نمیدانند و در عین حال در نهان خانه ذهن این گروه از زنان عدم اطمینان و توانایی برای ساختن یک آینده روشن در افق دیدشان تصور وضعیتی برابر یا حداقل بهتر از وضع موجود شکل نگرفته است.
این پژوهشگر اجتماعی میگوید: با این توضیحات در مجموع میتوان گفت از آنجا که به علت استمرار وضع موجود امید جوشش آگاهی از درون این جامعه ضعیف است و خودآگاهی امکان شکل گیری و بالندگی ندارد، لذا باید سعی نمود آگاهی و ابزار آن از بیرون این جامعه در اختیار آنان قرار بگیرد و این نقش و اهمیت آموزشهای زنان و مردان فرهیخته و فعال را نشان میدهد و اقدام آنان را میطلبد.
زنان و نقش بی بدلیل شان در تداوم زندگی کوچندگی
جامعه عشایری متاثر از نفوذ مدرنیته و مواجه بیشتر با زندگی شهری و روستایی نیز تغییر یافته است، این تغییر خودش را در سبک زندگی، بهداشت و سلامت و اهداف و آرزوهای این خانوادهها برای فرزندان نشان میدهد، گرچه ورود این تغییرات و برخورد آن با زندگی عشایری خود باعث دوگانگی در میان خانوادههای آنها شده است.
زنان و کودکان بیشترین تاثیر را به نسبت گروههای دیگر از این تغییرات چه به لحاظ عینی و ذهنی خواهند داشت، بسیاری مسائل و مشکلاتی که در زندگیهای عشایری وجود دارد امروز در مقایسه با گذشته بسیار کمتر شده است و البته مسائل و مشکلات آسیبهای به فراخور زمان هم اضافهتر شده است.
مسائل و مشکلاتی در حوزه بهداشت و درمان، مرگ زنان باردار به هنگام زایمان در گذشته و در دههای قبل از ۴۰ بسیار بیشتر از اکنون بوده است.
در این خصوص جامعه شناس ایلات و عشایر میگوید: بسیاری از مشکلات مربوط به ۲۰ تا ۴۰ سال قبل است که کوچ بدون ماشین انجام میشده است اکنون برخی وقایع تلخ از جمله مرگ زنان به هنگام زایمان حتی در صعب العبورترین مناطق با بالگرد میتوان آنها را به مراکز درمانی رسانید، اما در حوزه مسائل بهداشتی دیگر از جمله دسترسی به برخی محصولات بهداشتی زنان عشایر دسترسی کمتری دارند.
ابراهیم موسوی که در سال ۱۳۳۰ خواهر خود را در مسیر کوچ و به هنگام زایمان از دست داده است، میگوید: الان وسیله تردد و راه دسترسی و وسیله ارتباطی مهیا شده است و مشکلات پزشکی متوجه زنان نیست مگر در موارد استثنایی که بسیار نادر است و در حین کوچ مواردی رخ دهد.
وی با اشاره به تقسیم کار محکمی که بین زن و مرد در زندگی عشایری از گذشته تا کنون وجود داشته است، میگوید: در این تقسیم بندی کار زن و مرد دقیق مشخص شده است هر کدام کار و ظایف تعریف شده خود را به درستی انجام میدهند، اما کار زن کاری مضاعف، سخت و بیشتر است علاوه بر کارهای خانه، بچه، مهمان، صنایع دستی، نظافت و سایر مسوولیتهایی که مردان انجام آنها را عامل خجالت خود میدانند، اما زنها آنها را انجام میدهند و در کنار آن در دامداری، دوشیدن شیر، درست کردن انواع لبنیات، برپاداشتن چادر و سایر موارد همپا و در مورادری پیشتر از مردان عمل میکنند.
این جامعه شناس ایلات و عشایر میگوید: مردان عشایر انجام کارهایی اعم از دوشیدن شیر یا بافتن چیت (وسیلهای که مورد نیاز زندگی عشایر است و توسط زنان با نیهایی بافته میشود) و سایر امورات زنانه را مایه خجالت برای خود میدانند در مقابل زنان هر چند کمتر به شخم زدن و درو کردن مبادرت میکنند، اما در روز تنگ و روز نیاز و مبادا که زنی مرد خود را از دست داده باشد انجام همین کارها برای زن نه تنها مایه خجالت نیست که باعث افتخار هم است، زنان در تمام مراحل کار در زندگی کوچندگی نقش فعال دارند بطوری که میتوان زندگی عشایری بدون حضور زن عملا امکان پذیر نیست، اما چه بسا زنان کوچ رویی هستند که بدون مردان در این زندگی کوچندگی دوام آورده باشند.
وی با اشاره به میزان سواد کمتر در زنان عشایری در مقایسه با مردان گفت: در جامعه عشایری ازدواج دختران در سنین کم اولویت بیشتری در مقایسه با مدرسه رفتن و باسواد شدن آنها دارد به خصوص اینکه از یک مقطعی ادامه تحصیل مستلزم به ثبت نام در مدارس شبانه روزی و دور شدن از خانواده است که در مورد دختران این دور شدن و حتی در مواردی آموختن در محضر معلم مرد برای دختر در زندگی عشایر قابل پذیرش نیست، اما پسران این محدودیتها و سختگیریها را ندارند.
موسوی در خصوص میزان دسترسی زنان عشایر به وسایل ارتباطی اظهار داشت: زنان ممکن است گوشیهای ساده داشته باشند، اما مردان آنها دارای گوشیهای هوشمند مدل بالایی هستند که در روستاها و شهرها در دسترس افراد قرار دارد، اما زنان به توجه به زندگی سراسر تکلیف و مسوولیتهای متعددی که دارند زمان استفاده از همان گوشی ساده را ندارند.
موسوی یکی از مهمترین مشکلات زندگی عشایری را این میداند که مسوولان اجرایی شناخت دقیقی به این شیوه زندگی ندارند و همانند یک توریست در بهترین زمان سال بازدیدهایی از این مناطق دارند و با ماشینهایی مدل بالا گشتی در این مناطق میزنند و از نزدیک با سختیهای این زندگی، زندگی نکرده اند در صورتی که هر وقت خود عشایر به مسوولیت رسیده اند کارها بهتر پیش رفته است.
وی گفت: در حال حاضر با توجه به سختیهایی که زندگی عشایری دارد زنان یکی از متقاضیان اصلی اسکان هستند بسیاری از آنها که توانایی اقتصادی زندگی در روستاها و یا حتی شهرها را داشته اند اسکان یافته اند، اما آن دسته که دام آنها آنقدر فراوان نیست، حرفه و مهارتی نمیدانند و از سواد کافی برخوردار نیستند به ناچار در زندگی کوچ نشینی باقی مانده اند.
عشایر لرستان پنج درصد جمیعت استان را تشکیل میدهند
بنا بر گفته مدیرکل امور عشایری لرستان عشایر پنج درصد جمعیت استان را تشکیل میدهند و سالانه ۱۲ هزار تن گوشت قرمز، ۱۵۰ تن عسل، ۲۹ تن شیر، ۱۷ تن روغن، یکهزار و ۳۹ تن پشم، ۶۳۰ تن ماهیان سردآبی، ۱۵۵ هزار تن جو، ۱۵ هزار تن گندم و ۷۴ هزار تن حبوبات را تولید و به بازار عرضه میکنند.
هوشنگ نورمحمدی اظهار داشت: سال گذشته ۳۴ میلیارد تومان اعتبار در قالب ۴۹ پروژه توسط دستگاههای اجرایی استان برای مناطق عشایری هزینه شد چراکه بر اساس مصوبه نهادهای دولتی باید برخی طرحهای عمرانی و اقتصادی را در مناطق عشایری اجرا کنند.
وی ادامه داد: ۲ سامانه برای ساماندهی توزیع آرد و تردد دام عشایری وجود دارد که دست دلالان را از بازار آرد کوتاه کرده و مانع قاچاق دام میشود همچنین جهت جلوگیری از قاچاق دام، مشخصات عشایر کوچرو در کارت تردد ثبت شده است.
زنان عشایر و حمایت دولت
کارشناس امور بانوان امور عشایر لرستان گفت: امسال چهار میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان تسهیلات اشتغال به زنان عشایری استان پرداخت شده است، این تسهیلات از محل صندوق توسعه ملی بوده است تا زنان عشایر در حوزه دامپروری اعم از خرید دام سبک یا سنگین اقدام کنند.
فرانک ملکی بیان کرد: سال گذشته نیز در حوزه زنان سرپرست خانوار و یا بد سرپرست جامعه عشایری مبلع یک میلیارد تومان تسهیلات با بهره کم پرداخت شده است.
وی با اشاره به نقش تولیدی موثری که زنان در زندگی عشایر افزود: مهمترین تولیدات لبنی عشایر لرستان شیر، روغن، کشک، کره، دوغ، ماست و پنیر و توف است و مهمترین صنایع دستی تولیدی شامل قالی، قالیچه، گبه، گلیم، زیلو، ورنی، جاجیم، چادر، حصیر، خورجین، توبره، چوقا، کلاه، دستکش، جوراب، گیوه و پاپوش است.
کارشناس امور عشایر لرستان یادآور شد: ایجاد زیرساختهای لازم در رفع مشکلات زندگی عشایر اقداماتی از قبیل جاده و راه و پل در مسیرهای صعب العبور در حال انجام است تا در صورت برخی مشکلات احتمالی از قبیل نیاز زنان برای رسیدن به مراکز درمانی شرایط آسانتر شود.
ملکی اضافه کرد: زنان در مسیر کوچ با مشکلات متعددی اعم عدم دسترسی کافی به امکانات بهداشتی و خدمات پزشکی به موقع، در صورت بارداری سختی در دسترسی به مراقبتهای لازم دوران بارداری و خطرات زایمانهای سخت مواجه هستند که با همکاری امور عشایر و هلال احمر و دانشگاه علوم پزشکی در مناطق صعب العبور و استفاده از بالگرد نهایت تلاش برای کم کردن این مشکلات انجام میشود.
وی یادآور شد: الیگودرز، بروجرد، خرمآباد، دلفان، دورود، کوهدشت، ازنا، پلدختر، سلسله، دوره چگنی و رومشکان شهرستانهای عشایرنشین لرستان هستند و نوع دام در اختیار آنها بیشتر شامل گوسفند و بز است.
زنان در زندگی عشایری، همپا و دوشادوش مردان تلاش میکنند و کارهای زنان چندان مرز زنانه و مردانه نمیشناسد ضمن اینکه مو به مو و نکته به نکته وظایف زن بودن خود را به جا میآورند، اگر پای روز مبادا در میان باشد تمام وظایف مرد عشایری را میتوانند انجام دهند، اما این وضعیت در مورد مردان صادق نیست یعنی زندگی عشایری بدون حضور زنان امکان پدیر نیست و مردان از عهده این زندگی برنخواهند آمد.