مهدی چمران رییس شورای شهر تهران اظهار کرد: ما باید برگردیم به ۲۸ مرداد؛ کودتای ۲۸ مرداد و بعد برگردیم به ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹ و بعد از آن مخالفتهایی که دولت انگلیس با ایران داشت، ایران آمد و نفت را ملی کرد زمان نخست وزیری حکومت ملی دکتر محمد مصدق که از طرف مجلس شورای ملی آن روز به نخست وزیری برگزیده شده بود آمد و مجلس هم رای داد و نفت ملی شد، البته نفت تا قبل از آن نفت انگلیس و ایران بود. اسمش نفت انگلیس و ایران بود من دقیقا این حلبیهایی که در آن حک شده بود نفت انگلیس و ایران یادم هست که در آن نفت و بنزین و این چیزها حمل میکردند.
وی ادامه داد: بنابراین نفت ملی شد و انگلیس از ایران مجبور شد بگذارد و برود. ایران را محاصره کرد و در شرایط اقتصادی بدی گذاشتند، هیچ کس دیگر از ایران اجازه نداشت نفت بخرد حتی افغانستان، افغانستان که دیگر با کشتی نمیخواست نفت بخرد، چون آنجا هم فکر میکنم پادشاهش ظاهرشاه بود و با شاه ایران هماهنگی داشتند و از ایران نفت نخریدند بنابراین یک حکومتی دو سال سرپا ماند و نفت نفروخت، ولی خودش را اداره کرد و نشان داد که میتوانیم با صادرات خودمان را اداره کنیم که امیدواریم حالا هم بتوانیم و حالا هم خوشبختانه داریم نزدیک میشویم به این که روی نفت حساب نکنیم و پول نفت را ببریم برای کارهای عمرانی دیگرمان.
رئیس شورای شهر تهران گفت: به هرحال دولت انگلیس نمیتوانست این را بپذیرد خودش هم این قدرت را نداشت بنابراین با آمریکا با همدیگر آمدند و کودتای ننگین ۲۸ مرداد را راه انداختند؛ کودتا صورت پذیرفت و شاهی که از ایران فرار کرده بود و رفته بود ۲۵ مرداد، دوباره بعد ۲۸ مرداد یعنی چند روز بعدش دوباره به ایران بازگشت و حکومت دیکتاتوری خودش را آغاز کرد با نخست وزیری فضل اله زاهدی، سرلشگر زاهدی آمد و شد نخست وزیر ایران و یک حکومت نظامی سخت را در ایران آغاز کرد. ۲۸ مرداد دانشگاه تعطیل بود و حرکتی نداشت مردم دیگر هم گیج و ویج بودند، چون من خودم شاهد آن حادثه و آن زمان بودم به خوبی یادم هست و احساس میکنم که گیج و ویج بودند و متاسفانه کودتا شکل گرفت، خیلی هم ارزان شکل گرفت، هندرسون که سفیر آمریکا در ایران بود با ژنرال شوآرتزکف مسئولیت گرفت آمد به ایران با ۲۱ میلیون دلار در ایران کودتا کردند و ایران را بساط حکومت مصدق و حکومت ملی را برانداختند و حکومت طرفدار خودشان را سر کار آوردند و قرار شد که سفارت انگلیس دوباره در ایران باز شود و کنسرسیومهای نفت آمدند، نفتی را که غارت میکردند و میبردند دوباره با قراردادهای جدیدی البته با قیمتهای بیشتری قرارداد بستند و شروع کردند به کار.
چمران بیان کرد: دانشگاه بعد از این که شروع به کار شد تقریبا هرازچند گاهی یعنی هر چند روز یکباری یک تظاهراتی یک اعتصابی و یک سر و صدایی داشتند، هم دانشگاه و هم بازار. آن زمان دو قطب مهم مبارزه یکی دانشگاه بوده و یکی هم بازار. بازار اعتصاب میکرد و تعطیل میکرد، میآمدند جمع میشدند شعار میدادند دانشگاه هم به همین طریق، این تظاهرات بود و متاسفانه نیروهای نظامی نه انتظامی یعنی نه فقط پلیس بلکه سربازان گارد و سربازان گارد جاویدان، وارد دانشگاه میشدند و برای ساکت کردن تظاهرات و نظایر آن.
وی تاکید کرد: روز قبل از ۱۶ آذر دانشجویان شنیده بودند که یکی از این نگهبانان دانشگاه میگوید که به ما تلفن کردند و گفتند که فردا در این جا حوادثی رخ خواهد داد، ما فردا چند تا دانشجو را شقه میکنیم از سر در دانشگاه آویزان میکنیم تا دیگر اینها بفهمند با کی طرف هستند. چرا؟ چون قرار بود که نیکسون که معاون رئیس جمهور آمریکا آیزن هاور بود به ایران بیاید و دستپخت خودشان را ببینند و بیایند ببینند که چه کار کردند و چگونه کودتا کردند و چگونه ادامه بدهند و بیایند از نزدیک شاهد باشند و ببینند و اگر میتوانند یعنی قرار بود که بیایند و به ایران کمک کنند، چون هنوز پالایشگاه را نتوانسته بودند راه بیاندازند و هنوز نفتی به فروش نمیرفت بنابراین نیاز مالی داشتند، آنها هم مثل مصدق نبودند که صرفه جویی کنند میخواستند بریز و بپاش و بخور و این چیزها هم داشته باشند و ببر و بخور هم داشته باشند بنابراین بااین پولهای نفت و با این اقتصاد نمیتوانستند سر کنند نیاز به دلارهای آمریکایی داشتند تا خودشان را اداره کنند. قرار بود نیکسون به ایران بیاید اینها آمدند روز ۱۶ آذر، دانشجوها هم این را احساس کرده بودند آن روز که آمدند اینها را از بیان شهید دکتر مصطفی چمران میگویم.
رئیس شورای شهر تهران یادآور شد:، نوشته و در سایتها هم هست و هم این که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آمد در همان دانشکده فنی و اینها را خیلی خوب تشریح کرد و هم این که چند بار هم برای ما در نقاط مختلف و سخنرانیهای مختلف بازگو کرده بود. بهرحال دانشجویان مواظب بودند که امروز سر و صدایی بلند نشود و راحت بروند و بیایند، چون احساس میکنند که شرایط، شرایط خفقان دیگری است و برنامههایی در کار هست، میآیند میروند در دانشکده شان و وقتی میروند سر کلاس، سر کلاسهای درس بودند که صدای پای سربازان گارد جاویدان و پوتین هایشان در راهروهای دانشکده میآمده، دکتر چمران یا مصطفی چمران که آن زمان هنوز سال دوم دانشکده بوده و مهندسی اش را هم هنوز نگرفته بوده، مصطفی چمران در کلاس درس مهندس شمسی بوده که نقشه برداری درس میدادند و، چون درس هم عمومی بوده، دانشجو زیاد بوده است.۷
وی ادامه داد: ایشان میگوید حدود ۱۳۰ نفر شاید دانشجو سر کلاس بوده که ناگهان در کلاس باز میشود و یک مستخدمی را گرفته بودند یقه اش را و آورده بودند بیاورند داخل همین نیروهای نظامی که بگو چه کسی بوده که اعلامیه پخش میکرده و یا شعار میداده؟ چون دانشجوها روز قبل شعار میدادند. آن مستخدم هم یا یادش نبوده و یا نمیخواسته بگوید، چون آنها دانشجو بودند و او هم کارمند آن دانشکده بوده است، و چیزی نمیگوید، البته تفنگها و مسلسلها به طرف دانشجویان بوده و استاد هم داشته درس میداده که او عصبانی میشود و رئیس دانشکده هم که مهندس خلیلی بوده و معاونش که دکتر عابدی بوده است آنها هم تلاش میکردند نیروهای مسلح وارد دانشکده نشوند. با رئیس دانشگاه تماس میگرفتند و با کسان دیگری که مانع شوند، ولی آنها هم همین کسانی که وارد شده بودند از سربازان یا کتک میخورند یا به ایشان توهین میکنند و ساکت شان میکنند. از دست آنها هم کاری بر نمیآید. به هر حالت وقتی که اینها از کلاس میروند بیرون این منظره دانشجویان را دیگر منفجر میکند، آمدند یکی را گرفتند و مسلسل به دست در دانشگاه، از کلاس میریزند بیرون، این کلاس که بیرون میآیند کلاسهای دیگر هم بیرون میآیند و میآیند در صحن خود دانشکده، وسط دانشکده یک حال بزرگی هست که هنوز هم اینها هست و میآیند در آن صحن و سربازان که میبینند این طور شد شروع میکنند حمله کردن به اینها، همه شان هم با تفنگ و سرنیزه بودند، من تا جایی که یادم هست فکر میکنم که شنیدم که قندچی اول با سرنیزه زخمی میشود به زمین میافتد و بعد هم دانشجوها که این منظره را میبینند که سربازان به ایشان حمله کردند شروع میکنند به شعار دادن و شعار دادن همان و آنها را به رگبار گلوله بستن همان.
چمران تصریح کرد: اصل بحث اعتراض بوده به ورود نیکسون به ایران و به کودتای آمریکایی و انگلیسی ۲۸ مرداد و مخالفت با شاه طاغوتی آن روز. شعارهایی که میدادند که حالا اولین شعارهای ضد آمریکایی آن روز داده شده و از این جنبش دانشجویی آغاز شده این خیلی مهم است که ما سر خط را گم نکنیم و بدانیم که این شهادتها و این تلاشها بخاطر مبارزه با آمریکا و علیه حضور نیکسون با آمریکا بوده که حتما امروز چندین بار گفته شده که نیکسون بعدش به ایران آمد و رفت دانشکده حقوق، البته دانشکده فنی نرفت، چون بوی خون میداد دیگر، رفت دانشکده حقوق و آنجا دکترای افتخاری گرفت و بعد هم دلارها را سرازیر کردند به کمک دولت شاه و حکومت خودشان را تا سال ۵۷ ادامه دادند.