«دعا، مغز عبادت است.» این را حجتالاسلام محمدیوسف افروغی، کارشناس دینی و استاد دانشگاه، به نقل از روایتی میگوید و تاکید دارد در روزگار امروز، ما مفهوم دعا کردن را اشتباه گرفتهایم: «ما دعا را تنها و تنها به معنی خواستنی تداعی میکنیم که حتما باید بهصورت عینی اتفاق بیفتد.» در صورتیکه در قدم اول، دعا نوعی عبادت و راهی برای ارتباط برقرار کردن با خداست.
در واقع دعا، فارغ از اینکه مستجاب بشود یا نشود، یک عبادت است؛ یک شکلی از ارتباط برقرار کردن با خدا. مثل کسی که دوست خود را پیدا کرده است، از دیدارش خوشحال است و از حرف زدن با او لذت میبرد؛ آنقدر که حاضر است مشکلاتش را با خیال راحت با او در میان بگذارد و از او کمک بخواهد؛ موضوعی که کمتر کسی هنگام دعا، آن را درنظر بگیرد و فقط به هدف نهاییاش و برآورده شده خواستهاش فکر نکند.
دعایی فارغ از نتیجه
همه ما بهدنبال یک راه نجات میگردیم؛ آن راهی که سر بزنگاههای مهم و حساس زندگی، بتوانیم رویش حساب کنیم. دعا کردن یکی از همان راههاست؛ همانی که هنگام رخ دادن بدترین اتفاقها، تنها چیزی که بر لبمان میآید، کمک خواستن از خداوند است، اما واقعا چه کسی است که به دعا کردن، تنها برای دسترسی به خواستههایش روی نیاورده باشد؟ ما دعا میکنیم، چون دلمان میخواهد آن وسیله محبوبمان را زودتر بخریم، چون دوست داریم تیم فوتبالمان برنده باشد، چون باید امتحانمان را قبول شویم، اما کاش بعد از رسیدن به خواستههایمان، دعا کردن را فراموش نکنیم؛ چون دعا همان عبادتی است که فارغ از خواستهها و درخواستهایمان، میتواند وقت و بیوقت نجاتدهندهمان باشد: «و البته خیلی مهم است که چطور دعا کردن را بلد باشیم! روش صحیحش این است که من مشکلات و خواستههایم را به خدا عرضه میکنم و حالا هرطور خودش صلاح دید، آن را پیش میبرد.» این همانچیزی است که از نظر حاجآقا افروغی، ارزش فعل دعا کردن را بالا میبرد.
بدبینی ممنوع
شاید بهتر است که از همان اول، به نیت برآورده شدن خواستههایمان دعا نکنیم که اگر مستجاب نشد، به خدا بدبین شویم.
درستش این است که نیتمان عبادت باشد. دعاکنیم و بهواسطه آن، با خدا حرف بزنیم: «خدا عاشق این است که بندهاش با او حرف بزند؛ درباره ریزترین مسائل.» که اگر اینطور باشد، یعنی اساسیترین رکن دعا کردن که اعتقاد و اعتماد و توکل به خداوند است را رعایت کردهایم؛ آنقدر که حجتالاسلام افروغی میگوید: «اگر تردید داشته باشیم که آیا خدا دعایمان را مستجاب میکند یا نه، یعنی در اعتقادمان ضعف داریم.»، اما قرار نیست هرچه ما میخواهیم، همانبشود. سوختن یک چوب را درنظر بگیرید! چه میشود که چوب میسوزد؟ چوب باید نمناک باشد، آتشی وجود داشته باشد، حرارت بالا باشد، زمان و فرصت کافی برای رسیدن حرارت به همه قسمتهای چوب وجود داشته باشد و...! دعا کردن در امورات مادی هم همین است. دعا یک عامل است که باید در کنار دیگر عوامل قرار بگیرد تا نتیجه بدهد. نمیشود فردی خودش را از طبقه پنجم به زمین بیندازد و دعا کند که پایش نشکند. پس مقتضیات دنیا چه میشود؟ البته فراموش نکنیم این انسان است که غیرممکن است و این غیرممکن را به خدا تسری میدهد، در صورتیکه برای خدا، محدودیتی وجود ندارد، اما قرار نیست بهواسطه دعا کردن، از خدا بخواهیم که با روشهای غیرمعمول و غیرطبیعی در کائنات دخل و تصرف کند: «دعا باید خالصانه باشد؛ فرصتی برای ارتباط گرفتن با خدا باشد و با نیت عبادت انجام شود. آنوقت خدا خودش میداند که چکار کند!»
چیزی شبیه به ریاضی
دلمان میخواهد با کسی ازدواج کنیم، چون فقط عشق و عاطفه و محبت را میبینیم. تمایل داریم در آن مصاحبه شغلی قبول شویم، چون فقط وجهه مالیاش را میبینیم. دوست داریم صبح که بیدار میشویم، هوا آفتابی باشد، چون تنها شق و رق ماندن لباسهایمان را میبینیم و این همانچیزی است که دعا کردن را شبیه به علم ریاضیات کرده است: «در واقع ما دعا میکنیم فلان خواستهمان محقق شود، چون تنها از یک زاویه به آن نگاه میکنیم؛ در صورتیکه در دعا کردن هم مثل ریاضیات، متغیرهای گوناگون بر یک معلول موثر است.» افروغی این را میگوید و ادامه میدهد در دعا کردن، من فقط یک متغیر را درنظر میگیرم که احساسات خودم است در صورتیکه به مسائل دیگر فکر نمیکنم! او که فارغ از مباحث دینی، استاد ریاضیات در دانشگاه هم است، از صدها و هزاران متغیری میگوید که ما آنها را درنظر نمیگیریم و بعد نیازمان را به خدا عرضه میکنیم: «اما اجازه بدهیم که خدا مثل ما رفتار نکند و همهچیز را درنظر بگیرد.» و از آیه معروفی میگوید که بارها و بارها آن را شنیدهایم: «چه بسیار اموری که آن را ناپسند میدانید و خیرتان در آن است و چه بسیار اموری که فکر میکنید مطلوب است، اما برای شما سختی دارد.»، اما چقدر در دعا کردن به آن باور داریم؟
منبع: جام جم