رسیدگی به این پرونده از شهریور سال ۱۴۰۰ با تماس پسر جوانی مبنی بر سرقت تلفن همراهش آغاز شد. پس از این تماس مأموران پلیس بلافاصله به محل حادثه در حوالی پل جوادیه رفتند، اما با جسد مرد جوانی روی زمین روبهرو شدند.
پسر جوانی که با پلیس تماس گرفته بود به مأموران گفت: دقایقی قبل در حال صحبت با تلفن همراهم بودم که دو نفر سوار بر موتور به من حمله و مرا خفت کردند. سارقان با تهدید چاقو از من خواستند تا تلفن همراهم را به آنها بدهم، اما مقاومت کردم و با آنها درگیر شدم که یکی از آنها با چاقو تلفنم را گرفت و سوار موتور شد. در حالی که آنها قصد فرار داشتند من پیراهن یکی از آنها را گرفتم تا مانع فرارشان شوم در همین لحظه فردی که تلفنم را سرقت کرده بود روی زمین افتاد، اما همدستش با جاگذاشتن او فرار کرد. سارقی هم که روی زمین افتاده بود به یکباره از روی زمین بلند شد تا فرار کند، اما سرش گیج رفت و روی زمین افتاد و از هوش رفت.
وی ادامه داد: پس از آن من زنگ چند خانه را زدم و از مردم کمک خواستم و با تلفن یک رهگذر هم با اورژانس و پلیس تماس گرفتم. پس از اظهارات پسر جوان، وی با دستور قضایی بازداشت و جسد هم به پزشکیقانونی منتقل شد. کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینات جسد در گزارشی اعلام کردند که وی در اثر ضربه به سر و فشار بر گردن فوت کرده است.
در حالی که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، متهم در دادسرا اظهاراتش را تغییر داد و درباره روز حادثه گفت: من از شهرستانی در استان فارس به تهران آمده بودم تا دختر مورد علاقهام را که در تهران زندگی میکند ببینم. آن روز در حال قدم زدن در خیابان بودم که دو نفر با موتور به سراغم آمدند. یکی از آنها با تهدید چاقو مرا به میان شمشادهای کنار خیابان برد و به من تعرض کرد، اما با او درگیر شدم و برای اینکه مانع فرارش بشوم دستم را دور گردنش حلقه کردم و گلویش را فشار دادم که بیهوش شد بعد هم با پلیس تماس گرفتم. من قصدم کشتن او نبود و میخواستم زمینگیرش کنم تا پلیس او را دستگیر کند، اما جان باخت.
وی افزود: در این میان اولیایدم هم با شکایت از متهم خواستار قصاص او شدند. پس از تکمیل تحقیقات و گزارش پلیس و پزشکیقانونی، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه پس از قرائت کیفرخواست، متهم به جایگاه رفت و اظهارات قبلی خود را درباره نحوه مرگ مقتول تکرار کرد. سپس قاضی از متهم پرسید: چرا در اظهارات اولیه عنوان کردی که آنها قصد سرقت تلفن همراهت را داشتهاند؟
متهم پاسخ داد: چون میترسیدم واقعیت را بگویم و فکر میکردم با مطرح شدن ماجرا در زندان هم آزارم میدهند.
سپس قاضی از متهم خواست تا صحنه جرم را بازسازی کند و وی با حلقه کردن دستش گفت: پس از تعرض و زمانی که او قصد داشت سوار موتور شود دستم را دور گردنش حلقه کردم و حدود یک دقیقه فشار دادم که بیهوش شد.
قاضی پرسید: یک دقیقه زمان کافی برای خفه شدن نیست ضمن اینکه مگر نگفتی او چاقو داشته پس چگونه از خودش دفاع نکرده؟
متهم گفت: چاقو را در جیبش گذاشته بود که من به او حمله کردم. او اصلاً فکرش را نمیکرد که من گردنش را بگیرم.
وی در پاسخ به سؤال قاضی که پرسید آیا آثار جراحتی هم از چاقوی مقتول روی بدن شما به وجود آمده گفت: نه چاقو را فقط روی گردنم گذاشته بود و فشار نمیداد.
در ادامه یکی از مستشاران به متهم گفت: شما یک بار در اداره آگاهی گفته بودی که با داعش در ارتباط بودی و میخواستی که در اماکن متبرکه بمبگذاری کنی.
متهم گفت: از زندگی خسته شده بودم و میخواستم اعدامم کنند به همین خاطر چنین دروغی گفتم. قاضی پرسید: سابقه کیفری هم داری؟
متهم جواب داد: یک بار به اتهام قتل پدرخواندهام بازداشت شدم که مشخص شد بیگناهم و تبرئه شدم. بعد پروندهای به اتهام ضرب و شتم نامادریام داشتم و یکبار هم پروندهای به خاطر رابطه نامشروع داشتم و یک پرونده هم مربوط به نزاع.
قاضی در ادامه به متهم گفت: اظهارات شما با گزارش پلیس و پزشکیقانونی متناقض است و نیاز به بررسی بیشتری دارد. پس از پایان اظهارات متهم و وکیل وی، قضات اعلام کردند که برای انجام تحقیقات بیشتر و گزارش تکمیلی از سوی پزشکی قانونی، رسیدگی به پرونده به جلسه دیگری موکول خواهد شد.