هنری لوی که از سوی کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، فردی آشوبساز و تاجر جنگ شناخته میشود بر این باور است مداخله نظامی و سیاسی در امور جهان عرب و اسلام تخلف امپریالیستی محسوب نمیشود، بلکه این حق مشروع غرب متمدن و وظیفه مقدسی است که باید به سرعت و بدون تردید انجام شود تا همه نهادهای عربی و اسلامی نابود شود و جز چند کشور ضعیف و پراکنده چیزی باقی نماند.
بیشتربخوانید
تا پیش از این هنری لوی که به اختصار با حروف BHL هم شناخته میشود در رویدادهایی همچون دفاع تمامقد از صهیونیستها، تدوین رویکرد نظامی ناتو، تعیین رویکرد پاریس در خاورمیانه و به ویژه در تشدید منازعه اوکراین شنیده میشد اما اکنون وی به صورت مستقیم در تقابل با جمهوری اسلامی ایران گام برداشته و حتی رهبر یکی از قدرتهای جهان و عضو دائم شورای امنیت را مجاب کرد با یک مهره سوخته و بیخاصیت در سپهر سیاسی ایران دیدار کند.
هنری لوی یک از مدافعان سرسخت رژیم صهیونیستی است. وی یهودیزادهای است که در سال ۱۹۴۸ در الجزایر متولد شد و به دلیل شغل و سرمایه پدرش، فردی ثروتمند در فرانسه به شمار میآید.
در صفحه بیوگرافی BHL به عنوان فردی در کنار و یار اسرائیل توصیف شده و آمده است: درباره رابطه برنارد هنریلوی با اسرائیل بسیار گفته و نوشته شده؛ برای بیش از ۴۰ سال، این متفکر هرگز از تفکر جسورانه در مورد آینده دولت یهود دور نشده است؛ هرچه که مخالفان او بگویند فرقی نمیکند، او صدایی منحصر به فرد در خاورمیانه در حمایت از اسرائیل است؛ مترقی و مبتکر، و صدایی که توسط اسرائیلیها و فلسطینیها شنیده میشود و مورد احترام است.
هنریلوی از سنین بسیار جوانی، ایستادن در کنار اسرائیل را حتی در میانه درگیریهای مسلحانه با اعراب تمرین کرد. وی در سال ۱۹۶۷، هنگامی که دوره مقدماتی مدرسه عالی را به پایان میرساند، نخستین سفر خود را به اسرائیل انجام داد؛ جنگ ۶ روزه هم در ژوئن آغاز شد اما وی به فرانسه بازگشته بود اما با حضور در کنسولگری اسرائیل در پاریس به عضویت نیروهایی درآمد که هدف خود را نابودی ائتلاف کشورهای عربی بیان میکردند. جنگ زود تمام شد و وی نتوانست وارد میدان جنگ شود اما این تحولات جرقهای بود برای علاقهمندی وی به مسائل مربوط به خاورمیانه که هرگز از بین نرفت.
در همان دوره، لوی جوان مقالهای با عنوان «صهیونیستها در فلسطین» را در حمایت بیقید و شرط او از وجود دولت اسرائیل نوشت. موضوع دیگر البته تمایل او برای صلح با فلسطینیهاست. او ضرورت ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی را به دلایل اخلاقی و سیاسی بیان میکند، دولتی که در کنار اسرائیل و در صلح با آن زندگی کند اما عرصه برای فعالیت اسرائیل باید آرام باشد.
برنارد لوی در طول زندگی حرفهای خود سفرهای زیادی به اسرائیل داشت. در ماه می ۲۰۰۲ هم دکترای افتخاری دانشگاه تلآویو به او اعطا شد و وی در سخنرانیاش به این مناسبت گفت «هرگز به نظرش اسرائیل اینقدر تنها نبوده که به آن انگ شیطانپرستی و نازی زده شود. همه کشورهای در حال جنگ دارای نقص در رفتار هستند اما سزاوار این سیل نفرت نیستند.» وی افزود: خوشحالم که میتوانم یک بار دیگر، مثل همیشه، همبستگی خود را به عنوان یک یهودی و شهروند فرانسه ابراز کنم.
اقدامات وی در راستای منافع اسرائیل موجب شد دانشگاه عبری اورشلیم نیز در سال ۲۰۰۸ دکترای افتخاری دیگری را به وی اعطا کند.
هنریلوی از دهه ۱۹۷۰ هر زمان که اسرائیل در خطر افتاد، بیوقفه برای کمک حاضر شد و حتی در دهه ۱۹۸۰ در شروع جنگ در لبنان، خبرها را برای روزنامه لوموند پاریس پوشش میداد. او در سال ۲۰۰۶ در جریان جنگ دوم بین اسرائیل و لبنان هم آنجا حاضر بود. همین خدمات است که اسرائیل، لوی را به عنوان یکی از بزرگترین متفکران خود میشناسد و از سال ۲۰۰۰ هم مرکزی را برای تاملات فلسفی به نام وی در بیتالمقدس ایجاد کرد.
در مجموع، گذشته از مسائل مربوط به رژیم صهیونیستی، نام و آوازه برنارد هنریلوی در پروندههای گوناگونی برجسته است. اوضاع لیبی، دخالت در تغییر مسیر بهار عربی، وضعیت افغانستان، تحریک کردها، حمایت و تحریک اعتراضها در ایران با بزرگنمایی برخی چهرهها، دخالت در تشدید تنشها در جنگ یمن و ... از جمله دست پختهای این متفکر فرانسوی به شمار میروند.
بسیاری از رسانههای جهان یکی از عواملی که موجب تشدید و تطویل بحران اوکراین شد را رویکردهای جنگی میدانند که از دیدگاههای هنریلوی گرفته شده و وی توانسسته با استناد به فرضیههایش، مقامهای اروپایی را برای همراهی با بایدن تحریک کند. در حالی که کارشناسان، نظریههای هابرماس، فوکویاما و والزر را تعیینکننده رویکرد ناتو و نقش آن در درگیری کنونی اوکراین تفسیر میکنند، شاید در شرایط کنونی، این ایدههای هنریلوی است که به بهترین شکل موضع ائتلاف نظامی را تشریح میکند.
تارنمای شبکه الجزیره قطر آورده است: به باور این متفکر فرانسوی، مداخلههای ناتو علیه روسیه در سوریه، لیبی و اکنون اوکراین همگی نه تنها موجه بلکه حیاتی بودند زیرا هیچ جایگزینی برای غرب به عنوان حامل ارزشهای جهانی وجود ندارد.
وی در راستای سخنانش در یک مجمع جوانان ناتو، به عنوان مدافع رویای قرن هجدهمی حقوقبشر جهانی معتقد است غرب نه تنها برای حمایت از این ارزشها، بلکه برای حمایت از همه ارزشهای مهم، نقش اساسی برعهده دارد حتی از طریق جنگ.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، دلیل اینکه BHL در بیشتر موارد بیش از حد از مداخله نظامی حمایت میکند، این است که وی اعتقاد دارد اگر تمدنهای دیگر (روسی، چینی یا مسلمانان) به قدرت غالب و مسلط روی زمین تبدیل شوند، همیشه خطری بزرگتر از جنگ خواهد بود؛ هر چند شاید دخالتهای غرب پرهزینه یا مخرب هم باشد اما این وظیفه غرب است.
طبق این گزارش، جهانبینی او که مشابه دیدگاه ناتو است، منعکسکننده الگوی معمول دیرینه (کتاب مقدس آمریکایی) از رقابت خیر در برابر شر است.
به اعتقاد نویسنده الجزیره، نمیتوان با اطمینان ادعا کرد که مقامهای ناتو در تصمیمگیری درباره استراتژیهای خود در مورد جنگ اوکراین، واقعاً به ایدههای کدامیک از نظریهپردازان هابرماس، فوکویاما، والزر یا هنریلوی توجه داشتهاند. با این وجود، به نظر میرسد ایدههای این متفکران به صورت عمده با آنچه ناتو انجام میدهد به ویژه در مورد چگونگی مشروعیت بخشیدن و توجیه اقدامات آن، مطابقت دارد. همین شناخت میتواند به درک و جلوگیری از تکرار این نوع درگیریها کمک کنند.
یکی از مهمترین تخصصهای هنریلوی، دخالت در امور خاورمیانه است. گفته میشود جای پای وی در عراق، سوریه، لیبی و افغانستان به وضوح قابل مشاهده است اما اوج نقشآفرینی او در آشوبسازی در لیبی رخ داد. لیبی در دوره رهبری سرهنگ قذافی از امنیت فراوان و اقتصاد باثباتی برخوردار بود اما دسیسههای غربی و بهرهبرداری آنها از نارضایتیهای عمومی پس از آغاز انقلابهای عربی، این کشور را به ویرانهای تبدیل کرده است. بسیاری از رسانههای جهان به ویژه کارشناسان در خاورمیانه، لوی را عامل شروع جنگ در این کشور و نابودی زیرساختها، تمدن و سرمایههای آن میدانند.
داستان زیر روایت پذیرفتهشده در بسیاری از رسانههای جهان در مورد تحولات در لیبی است:
بهار عربی لیبی در فوریه ۲۰۱۱ از شهر بنغازی شروع شد یعنی همان جایی که چند دهه پیش، استقلال لیبی در آن اعلام شد. وقتی کشورهای غربی در ماه مارس در لیبی مداخله کردند، نخستین هدف آنها هم بنغازی بود. در عمل، از ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲، حوادثی رخ داد که بهار عربی را به زمستان عربی تبدیل کرد و مسیر تاریخ را بار دیگر در لیبی تغییر داد و آن نیز حمله برخی گروهها به کنسولگری آمریکا و کشتن سفیر این کشور بود.
در واقع، مداخله ناتو در لیبی به خوبی و براساس برنامه آغاز نشد و حتی بعدها باراک اوباما رئیسجمهوری وقت آمریکا که تمایلی به مداخله نداشت، اعتراف کرد این کار بدترین اشتباه او در دوران ریاستجمهوریاش بوده است. با وجود اینکه ایالات متحده تمایلی نداشت اما فرانسه و بریتانیا، پیش از این تصمیم خود را گرفته بودند و واشنگتن را هم مجبور به همراهی کردند.
در مارس ۲۰۱۱، هنری لوی از چهرههای جنجالی و نظریهپرداز دولت فرانسه که ارتباطهای سیاسی بسیار جالبی در سراسر جهان دارد، به بنغازی رفت و با مخالفان قذافی دیدار کرد. وقتی از او پرسیدند چرا این کار را کرده است، گفت: این حقوقبشر بود و باید از یک قتلعام جلوگیری کرد اما من میخواستم آنها ببینند که یک یهودی از آزادیخواهان در برابر دیکتاتوری دفاع میکند و به آنها برادری را نشان میدهد.
وی تاکید کرد: «من میخواستم مسلمانان ببینند که یک فرانسوی، غربی و یهودی میتواند در کنار آنها باشد.»
وقتی لوی از بنغازی به پاریس بازگشت، بهسرعت با «نیکلا سارکوزی» رئیسجمهوری وقت فرانسه دیدار کرد و گفت: سرنگونی قذافی تنها راهحل برای لیبی است. شگفتآور این بود، سارکوزی و لوی که تا پیش از آن دیدگاه های متضادی داشتند در این مورد با هم موافق بودند و لوی ناگهان به عنوان فرستاده سارکوزی در امور لیبی تعیین شد. لوی حتی مخالفان لیبی را کنار «هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه ایالات متحده نشاند. اگرچه اوباما هنوز مردد بود اما کلینتون به سرعت وضعیت را درک کرد و به سرعت کاخ سفید را نیز با خود همراه ساخت.
البته لوی بعدها در مستندش «سوگند طبرق» اعتراف کرد که چگونه یک رئیسجمهور محافظهکار فرانسه را برای مداخله ناتو و صدور قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت سازمان ملل متقاعد کرد. اگرچه همه در فرانسه نقش تغییردهنده بازی لوی را در مداخله لیبی میدانند اما آن زمان، جهان از این موضوع آگاه نبوده و هنوز هم بسیاری این را نمیدانند.
از سوی دیگر، شاید سارکوزی هم به دنبال بهانهای برای مداخله در لیبی بود و لوی به عنوان یک روشنفکر بسیار مشهور کار او را آسان کرد. فرانسه شورای ملی انتقال (NTC) را به رسمیت شناخت و دیگران را متقاعد کرد که در لیبی برای سرنگونی قذافی مداخله کنند. در نهایت کشوری ایجاد شد که گروههای مختلف هنوز ۱۰ سال پس از مرگ قذافی حتی نتوانستند یک دولت فراگیر تشکیل دهند. اکنون اما وی فرد منفور لیبیاییهاست که حتی برای کشتنش نیز مردم این کشور اقدام کردند اما ناموفق بودند.
تارنمای «میدل ایست مانیتور» هنری لوی را فردی منفور و غیرقابل پذیرش برای بیشتر مردم خاورمیانه دانست. این مرکز خبری تحلیلی، اوت ۲۰۲۰ در گزارشی با عنوان «بازدیدکنندهای که هیچکس دعوتش نکرد و همه از او متنفر بودند» آورد: «برنارد هنری لوی» فیلسوف، نویسنده و روزنامهنگار خودخوانده فرانسوی، معروف به BHL، ناگهان در یک بازدید از پیش اعلام نشده در لیبی ظاهر شد. او به چند شهر و منطقه رفت و از محل گورهای دستهجمعی کشف شده، بازدید کرد.
حضور اعلام نشده وی سبب شد بسیاری از لیبیاییها در رسانههای اجتماعی، این بازدید و بازدیدکننده و هرکسی که او را به کشوری که وی در نابودی آن سهیم است دعوت کرده، محکوم کنند.
بیشتر لیبیاییهایی از ارتباط BHL با اتفاقاتی که در سال ۲۰۱۱ برای کشورشان رخ داد، به تلخی به یاد میکنند؛ زیرا در آن زمان، BHL، دوست نزدیک نیکلا سارکوزی در اوج مشکلات در لیبی به شرق این کشور آمد و بهار عربی را منحرف کرد. او از بنغازی با تلفن ماهوارهای، با دوست خود در الیزه صحبت و او را تشویق کرد تا علیه دولت لیبی و حکومت سرهنگ معمر قذافی مداخله نظامی کند.
فرانسه، بر اساس دروغهای BHL و تحت تاثیر گزارشهای رسانهای بسیار مغرضانه در مورد وقایع لیبی، ساعاتی پیش از رأیگیری شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد قطعنامه ۱۹۷۳، مداخله نظامی را در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ رهبری کرد.
طبق این گزارش و دیدگاه بیشتر لیبیاییها، هنریلوی نه تنها نابودی لیبی و کشتن قذافی را موجب شد بلکه یک کشور امن و باثبات را به سرزمینی بیقانون با جنگهای بیپایان تبدیل کرد. این امر سبب شد بسیاری از لیبیاییها، حتی آنهایی که سالها پیش خواهان سقوط قذافی بودند، به شدت از لوی متنفر شوند و از بازگشت دوباره او به لیبی احساس تحقیر کنند. البته دلیل دیگر مردم لیبی از تنفر علیه لوی این واقعیت است که او یکی از حامیان جدی رژیم صهیونیستی و منکر حیرتانگیز حقوق قانونی فلسطینیان براساس قوانین بینالمللی است.
این متفکر فرانسوی یکی از مخالفان سرسخت تعامل غرب با جمهوری اسلامی ایران و بهویژه توافق هستهای برجام است. همانگونه که اشاره شد، لوی وظیفه غرب میداند که با هر قدرتی که ارزشهای اروپایی_آمریکایی را به چالش میکشد، تا سرحد نابودی مبارزه کند. در این چارچوب، جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماد ایستادگی در مقابل ارزشها و سیاستهای غرب، به خار در چشم این به اصطلاح متفکر فرانسوی تبدیل شده است.
برنارد لوی تاکنون از هیچ اقدامی در سوریه، عراق و حتی افغانستان و جمهوری آذربایجان برای مقابله با رویکرد شیعی و نظام کشورمان خودداری نکرده و بهتازگی و پس از اعتراضهای اخیر نیز دست به کار شده و با برخی چهرههای اپوزیسیون دیدارهایی را ترتیب داده است و مقالههای گوناگونی در تائید و تقویت این افراد و نهادها منتشر کرد.
لوی چند سال پیش در یکی از نوشتههایش در تارنمای نشریه صهیونیستی «Tablet» از بایدن به دلیل تشویق اوباما به گفتوگوی هستهای با ایران و امضای توافق برجام انتقاد کرده و آورده است: جو بایدن نه تنها زمانی که رئیسش در سال ۲۰۱۳ (یعنی باراک اوباما) در مقابل اعلام استفاده دولت بشار اسد از سلاحهای شیمیایی و عبور دمشق از خط قرمز اقدامی انجام نداد بلکه یک مشوق حزبی برای توافق هستهای ایران بود.
وی در این تحلیل، به خروج آمریکا از افغانستان در دوره بایدن و حتی حمایتنکردن دولت آمریکا از کردستان تاخت و آن را انزواگرایی شرمآور واشنگتن دانست. لوی در این زمینه فرقی بین ترامپ و بایدن قائل نیست زیرا بهطور کلی کمکردن فشار و کاهش رویکرد سخت نظامی را نادرست ارزیابی میکند. او حتی رویکرد ابتدایی بایدن در برابر اوکراین را مورد حمله قرار داده بود و فقط زمانی ابراز رضایت کرد که رئیسجمهوری آمریکا، پوتین را قصاب نامید و از آن به بعد، سیل تسلیحات را به سوی اوکراین روانه کرد.
یکی از محورهای مورد علاقه لوی، تکه پارهکردن کشورهای خاورمیانه است که در راستای تضعیف دشمنان ارزشهای غربی دنبال میکند. وی در حالی از ایجاد کشورهای کوچک بهویژه تشکیل کردستان بهشدت حمایت میکند که در برابر چنین تحولات بزرگی در اروپا رویکرد متناقضی دارد.
لوی، رهبران راسترگرا یا پوپولیست اروپایی را بهدلیل ایجاد بحران و شکاف در اتحادیه اروپا مورد حمله قرار میدهد. وی از مخالفان سرسخت برگزیت به شمار میرود زیرا اعتقاد دارد انگلستان با این اقدام ضربه سختی به انسجام اتحادیه اروپا وارد کرده است اما از سوی دیگر بهشدت از تشکیل کشور کردستان در خاورمیانه حمایت میکند.
لوی حتی پس از وقوع اعتراضهای اخیر ایران که از آن سوی مرزها بهویژه از طرف حزب کردستان یا کومله حمایت میشود بر این امر تاکید دارد که غرب باید برای مقابله با حملات جمهوری اسلامی به مقرهای گروه تروریستی کومله در شمال عراق، از این منطقه حمایت هوایی کند تا مانع اقدامات تهران شود.
برنارد لوی در کردستان عراق پس از رفراندوم
وی تصریح کرد: نخستین کاری که غرب میتواند برای اقلیم کردستان انجام دهد، محافظت از آسمان آن است. غرب باید درست مانند همان اقدامی که برای اوکراین انجام شد، در مورد شمال عراق هم انجام دهد، زیرا سرنوشت کردستان و اوکراین مشابه و درهم تنیده است.
لوی همچنین در یک کنفرانس در اربیل عراق گفت: با گروهی از سناتورهای دو حزب آمریکا دیدار کرده و از آنها برای تصویب لایحهای برای حفاظت از اقلیم کردستان و ارائه تضمینی برای حفاظت از کردها درخواست داده است.
وی در این کنفرانس، سخنان مداخلهجویانهای را در مورد ایران نیز بیان کرد: غرب باید همان کاری را انجام دهد که بایدن، رئیسجمهوری آمریکا گفت «ما در کنار متحدان غربی، فرانسویها و آمریکاییها، در کنار دختران ایستادهایم، در کنار زنان بایستیم». پس ما (باید) ۱۰۰ درصد در کنار این شورش باشکوه زنان بایستیم».
چهره پرنفوذ کاخ الیزه در چند هفته اخیر در حمایت از اعتراضها و آشوبها در ایران و برجستهسازی برخی رهبران خارجنشین آن کم نگذاشت. لوی حتی از اعتبار و نفوذ خود در دولت فرانسه استفاده کرد تا زمینه را برای دیدار امانوئل مکرون به عنوان رئیسجمهوی یکی از اعضای دائم شورای امنیت با مسیح علینژاد فراهم کند.
البته وی پیش از این نیز با حمایت کامل از اغتشاشهای داخلی، زنان ایران را که به بهانه حجاب دست به اعتراض زدند افرادی شجاع نامید که باعث حیرت جهانیان شدهاند. وی مدعی شد اعتراض آنها برای مدت طولانی آرام نخواهد شد.
این متفکر در تحلیلی که در تارنمای نشریه یهودی تبلت در مورد اعتراضهای ایران و با عنوان «زنان در مقابل آخوندها» منتشر کرد، تاکید دارد: زمان آن فرا رسیده که غرب با شجاعت از معترضان حمایت کند و دست از حمایت از نظام ایران بردارد زیرا رژیم ایران و عمالش برای سرکوب شورش مو، دست از کار نخواهند کشید.
اما جالب اینجاست که داشتن پوشیدگی کامل برای زنان، یکی از دستورات صریح آیین یهود است و برنارد لوی نیز بهشدت به آن پایبند بوده و حتی گفته میشود ثروت به ارث رسیده از پدرش را هم در راه اسرائیل و یهود هزینه کرد اما وی در کمال تعجب وقتی به موضوع افغانستان، ایران یا دین اسلام میرسد با صراحت تاکید میکند «حجاب یک دعوت است به تجاوز جنسی».
وی در این نوشتار با تعابیری خشن، به توصیف وضعیت کنونی کشور و مقابله با اغتشاشها پرداخت و با خوشحالی «ایران را بر لبه یک پرتگاه» متصور شد و برای رسیدن به اهدافش در هر چند سطر یک بار از نام مهسا امینی استفاده کرد.
نویسنده حتی ادعا دارد: چیزی که حتی برای ناامیدترین ناظران هم قابل مشاهده است، قدرت جنبشی است که به نظر میرسد برای رسیدن به اهدافش حاضر به توقف در هیچ مورد نیست. خواسته آنها این بار مانند سال ۲۰۰۹، یک انتخابات شفاف یا مانند سال ۲۰۱۹ کاهش قیمت سوخت نیست؛ آنها خواهان سرنگونی نظامی هستند که نمیتواند چیزی را که میخواهند به آنها ارائه دهد.
لوی در پایان تحلیل خود آورده: ما در مورد اوکراین خیلی خوب عمل کردیم! ما با وحدت در مقابل پوتین ایستادیم! در مقابل این توهین جدید (نظام ایران) نیز باید همین عزم را داشته باشیم! ما باید بیش از هر زمان دیگری بگوییم «با دشمنان رادیکال خود هیچگونه توافقی نداریم».
بسیاری از رسانهها از ارتباط لوی و مسیح علینژاد و دلالیاش برای دیدار با مکرون خبر میدهند. نشریه فرانسوی «RULES OF THE GAME» (به معنای قاعده بازی) نیز در گزارشی به قلم لوی، به رابطه آن دو اشاره کرد.
نویسنده با صراحت، توصیف «روح انقلاب در ایران» را برای مسیح علینژاد بهکار برد و نوشت: در کنار مسیح علینژاد با روح شورش در ایران آشنا میشوم. من او را شجاع میدانم؛ او فوقالعاده است. لوی در متن خود ضمن تمجید فراوان از علینژاد نوشت: من این زن فعال را تحسین میکنم که از هیچ چیز و هیچکس نمیترسد؛ در زمان خداحافظی ابراز داشت دفعه بعد میخواهد یک عکس سه نفره با دوستم سلمان رشدی بگیرد.
این متفکر فرانسوی سپس در مورد اقداماتش در دعوت از افرادی از سارایوو، پنجشیر، لیبی، مبارزان کُرد و حتی اوکراین به پاریس و ترتیبدادن دیدار مستقیم آنها با رئیسجمهوری فرانسه مطلبی نوشت.
او در توصیف دیدار علینژاد و چند زن دیگر با مکرون پشت درهای بسته نیز گفت: رئیسجمهوری فرانسه بیان کرد که در مواجهه با شورشی از این نوع، رئیس یک دولت دموکراتیک نمیتواند بیتفاوت باشد؛ اما ناگهان این فعال زن (علینژاد) گفت «آقا این یک شورش نیست، یک انقلاب است». وی موجب شد که کاخ الیزه نیز از واژه انقلاب برای تحولات ایران استفاده کند. لوی اعتراف میکند که مکرون پیش از آن هیچ علاقهای به شرکت در این ماجراجویی نداشت اما این زن ایرانی موجب آن اتفاق شد.
شاید بهترین واژه برای برنارد لوی را مرکز پژوهشی «دیپلماسی مدرن Modern Diplomacy» استفاده کرده باشد که لوی را «آشوبساز خاورمیانه» نامید.
این گزارش، به ویدئو و گزارشهایی استناد کرد که از تلاشهای لوی برای ایجاد هرجومرج در خاورمیانه از ولایت پنجشیر افغانستان تا کشورهای درگیر با انقلابهای بهار عربی پرده بر میداشت و برای رسیدن به هدف با اسرائیل و کشورهای غربی همکای نزدیک داشت.
این گزارش تحقیقی البته فقط این نویسنده یهودی_فرانسوی_اسرائیلی را که در سطح بینالمللی به عنوان «شخص مرموز» شناخته میشود دست اندرکار تحولات در افغانستان و دیگر مناطق نمیداند بلکه اعتقاد دارد دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و ترکیه نیز با لوی (شاید به صورت غیرمستقیم) همکاری داشتهاند.
این مرکز پژوهشی در گزارش خود آورده است: نیاز اسرائیل برای نظارت بر تحرکات شبه نظامیان مسلح وفادار به طالبان از طریق متحد ترکیهای خود، هماهنگی امنیتی مشترک بین اسرائیل و ترکیه را موجب شد و این کار با حضور اسرائیل در منطقهای در افغانستان و در مجاورت ایران برآورده میشد. اطلاعات درز شده مبنی بر حضور اطلاعاتی اسرائیل در یک پایگاه نظامی در جمهوری آذربایجان برای نظارت بر تحرکات شبهنظامیان طالبان و ایران، نکات قبلی را تائید میکند.
این گزارش از حضور اسرائیل در افغانستان و رابطه آن با کشورهای بوتان و آذربایجان برای نظارت بر تحولات و مدیریت اوضاع به نفع اسرائیل و متحدانش در آسیای مرکزی و هند پرده برداشت.
جالب اینجاست، این مرکز پژوهش مطلع شد لوی یک سال پیش از آنکه طالبان بر افغانستان سیطره پیدا کند دیدارهای گوناگونی در ولایت پنجشیر و به ویژه با خانواده احمدشاه مسعود داشت تا از طریق آنها یک جبهه مقاومت در برابر طالبان را تشکیل دهد. این بخشی از ماموریت وی برای برآوردهکردن اهداف اسرائیل با هدف حضور در نزدیکی مرزهای ایران و اشراف اطلاعاتی بر دیگر کشورهای منطقه صورت گرفته است.
به نوشته این مرکز پژوهشی، همانگونه که در موارد بالا در زمینه دیدگاه لوی به ارزشهای غربی و به ویژه موضوع حجاب گفته شد، برنادر لوی اعتقاد دارد مداخله نظامی و سیاسی در امور جهان عرب و اسلام، تخلف امپریالیستی محسوب نمیشود؛ بلکه این حق مشروع غربِ متمدن و وظیفه مقدسی است که باید به سرعت و بدون تردید انجام شود. اولویت وی، برچیدن همه نهادهای عربی و اسلامی و تلاش برای تکهتکه، پراکنده و ناامن کردن کشورهای اسلامی است.
برنارد لوی در هماهنگی با رژیم صهیونیستی برنامههای مشابهی را برای کردستان عراق، دارفور سودان، سوریه، مصر و برخی کشورهای خاورمیانه تدارک دید. از اینرو پژوهشگران در نقد «برنارد هنری لوی» به صراحت وی را فیلسوفی همدست با نقشههای مشکوک جهانی توصیف کردند؛ بنابراین بر اساس تجربه لیبی و دیگر کشورهای درگیر آشوب، باید لوی را آتشافروز و تاجر جنگ نامید.
منبع: ایرنا