یک‌سال در کنار جسد دخترم زندگی کردم و هر وقت دلم برای باران تنگ می‌شد، سراغ پیکرش در یخچال خانه می‌رفتم.

«یک‌سال در کنار جسد دخترم زندگی کردم و هر وقت دلم برای باران تنگ می‌شد، سراغ پیکرش در یخچال خانه می‌رفتم.» این گفته‌های زن معتادی است که متهم شده دختر شش ساله‌اش را خفه کرده و جسدش را در یخچال خانه مخفی کرده بود. به گزارش خبرنگار جام‌جم، سی‌ام مهر امسال جسد دختری شش ساله در یخچال خانه یک قاچاقچی موادمخدر در شهرری پیدا شد. فریبا ۳۵ساله مادر او و هاشم قاچاقچی ۳۲ساله متواری و تحت تعقیب بودند تا اینکه و چهارشنبه هفته گذشته هنگام بازگشت به محل قتل بازداشت شدند. هاشم در تحقیقات اولیه مدعی بود رقبایش بچه را کشته‌اند تا او را قاتل جا بزنند، اما مادر کودک می‌گفت با دستان خودش فرزند‌ش باران را کشته و هاشم بیگناه است. این زن در ادامه تحقیقات ادعای عجیبی را مطرح کرد. همچنین پدر باران هم با حضور در دادسرای شهرری برای همسر سابقش قصاص و برای همدست او مجازات قانونی خواست.

از پدر باران می‌ترسیدم
فریبا ۳۵ ساله خمار است و باورش نمی‌شود که فرزندش را کشته و فریاد می‌زند اعتیادم به شیشه زندگی خودم و بچه‌ام را نابود کرد. در حاشیه جلسه بازجویی از زن جوان با او گفت‌و‌گویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

یک‌سال زندگی زن‌معتاد با جسد دختر ۶ساله‌اش «یک‌سال در کنار جسد دخترم زندگی کردم و هر وقت دلم برای باران تنگ می‌شد، سراغ پیکرش در یخچال خانه می‌رفتم.» این گفته‌های زن معتادی است که متهم شده دختر شش ساله‌اش را خفه کرده و جسدش را در یخچال خانه مخفی کرده بود. به گزارش خبرنگار جام‌جم، سی‌ام مهر امسال جسد دختری شش ساله در یخچال خانه یک قاچاقچی موادمخدر در شهرری پیدا شد. فریبا ۳۵ساله مادر او و هاشم قاچاقچی ۳۲ساله متواری و تحت تعقیب بودند تا اینکه و چهارشنبه هفته گذشته هنگام بازگشت به محل قتل بازداشت شدند. هاشم در تحقیقات اولیه مدعی بود رقبایش بچه را کشته‌اند تا او را قاتل جا بزنند، اما مادر کودک می‌گفت با دستان خودش فرزند‌ش باران را کشته و هاشم بیگناه است. این زن در ادامه تحقیقات ادعای عجیبی را مطرح کرد. همچنین پدر باران هم با حضور در دادسرای شهرری برای همسر سابقش قصاص و برای همدست او مجازات قانونی خواست. از پدر باران می‌ترسیدم فریبا ۳۵ ساله خمار است و باورش نمی‌شود که فرزندش را کشته و فریاد می‌زند اعتیادم به شیشه زندگی خودم و بچه‌ام را نابود کرد. در حاشیه جلسه بازجویی از زن جوان با او گفت‌و‌گویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.
باران با تو زندگی می‌کرد؟
سه بچه داشتم. بعد از جدایی از همسرم، پسر و دختر نوجوانم با پدرشان زندگی می‌کردند و باران پیش من بود.
​​​​
معتادی؟
شیشه و هروئین مصرف می‌کنم. پدر باران هم معتاد و خلافکار بود و این بدبختی را او سرم آورد.

از آشنایی‌ات با هاشم بگو؟
هاشم سه سال از من کوچک‌تر است. او معتاد و قاچاقچی و رفیق شوهرم بود. درپی رفت‌و‌آمد‌هایش به خانه‌مان به هم علاقه‌مند شدیم. سه سال قبل که از شوهرم جدا شدم هاشم من و باران را به خانه‌اش در شهرری برد. گاهی با او برای فروش مواد می‌رفتم.

از شب قتل باران بگو.
یکی از شب‌های مهر سال گذشته زمانی که هاشم برای فروش مواد بیرون رفته بود، ساعت ۲۳ و ۱۰‌دقیقه شب، شیشه و قرص زیادی مصرف کرده و دچار توهم شدید شده بودم. باران بازیگوش بود و گریه می‌کرد که باید با او بازی کنم، حالم خوب نبود و حوصله‌اش را نداشتم. هر کاری کردم نرفت تا بخوابد که عصبانی شده و کنترلم را از دست دادم و با دستانم گلویش را گرفته و خفه‌اش کردم.

بعد چه شد؟
به خود آمدم و فهمیدم مرده است. بالای سرش نشسته و گریه کردم و بعد جسد را بغل کردم. جسدش را به اتاقش برده و پتو رویش انداختم. ساعت ۳ بامداد هاشم به خانه آمد و سراغ بچه را گرفت، گفتم که او خوابیده است. صبح سراغ بچه رفتم و فریاد زدم او در خواب مرده است. گفتم اگر پدرش بفهمد مرا خواهد کشت. با هاشم خواستیم جسد را بیرون برده و دفن کنیم که نشد. اگر جسد در خانه می‌ماند بو می‌گرفت و همسایه‌ها می‌فهمیدند. آن را در نایلون و پتو گذاشته و در یخچال خانه گذاشتیم. در این یک‌سال وقتی دلم برای باران تنگ می‌شد سراغ جسدش در یخچال می‌رفتم و گریه می‌کردم.

کسی به نبود باران شک نکرد؟
همسایه‌ها سراغش را می‌گرفتند که می‌گفتم خانه پدرش است. این اواخر برای این‌که شک نکنند، دختری هم سن باران که فرزند دوست معتادم بود را به خانه‌مان آورده و حتی در کوچه با بچه‌ها بازی می‌کرد تا آن‌ها تصور کنند باران است. یک پلیس آمد تا جاساز هاشم را پیدا کند که از ترس فرار کردیم.

بعد از فرار کجا رفتی؟
چند روز در تهران نزد دوستان‌مان بودیم و بعد به شهری در استان مرکزی که زادگاه هاشم بود رفتیم. یک ماه بعد از فرارمان بازگشتیم وسایل برداریم که بازداشت شدیم.

ماجرای دستنوشته‌ها چه بود؟
در دفترچه اول طوری نوشتم که در آن از عذابم درباره قتل بگویم، دفترچه دوم را نیز خودم نوشتم که اگر هاشم مرا لو داد قتل را گردن او بیندازم.

پشیمانی؟
خیلی. ای‌کاش آن شب خودم را هم می‌کشتم تا این عذاب تمام‌می‌شد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۶
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
reza
۱۰:۱۲ ۰۶ آذر ۱۴۰۱
این داستان ساختگی است آیا این زن همیشه وقتی مواد مصرف می کند ساعت دقیق را یادداشت می کند مثلا ساعت ده و بیست و سه دقیقه مواد مصرف کردم و هاشم ساعت سه به خانه آمد تازه بعد از یک سال هنوز می داند ساعت ده و بیست و سه دقیقه بود از همه جالب تر مواد هم مصرف کرده بود و متوهم هم بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۲۲ ۰۶ آذر ۱۴۰۱
قربونت برم خدایا به کی بچه میدی
Iran (Islamic Republic of)
پرسنال
۱۹:۴۹ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
کاش این دنیا زودتر تموم بشه. همش درندگی و خونریزی. فرقی هم بین انسان و حیوان نمیکنه.
Iran (Islamic Republic of)
پرسنال
۱۹:۴۸ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
کاش این دنیا زودتر تموم بش
Iran (Islamic Republic of)
حمید
۱۹:۴۸ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
بی وجدان بی شرف. خدا عذابت بده
Iran (Islamic Republic of)
حمید
۱۹:۴۸ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
بی وجدان بی شرم. خدا عذابت بده
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۳۸ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
خدا لعنت کنه هر کی مواد رو به این بندگان خدا میفروشه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۵۶ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
ای خدا...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۳۷ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
میشه لطف کنیدواین مطالب ونزارید،حال روحی ادم حتی بادیدن تیتربه میریزه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۷ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
چی میتونه آدم بگه! خیلی دردناکه و خیلی وحشتناک
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۱۴ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
نباید هرکسی بچه دار شود. معتادان باید عقیم شوند وگرنه چنین جنایتی رخ می دهد و یا فرزندانی به جامعه می دهند که هزینه های مادی و اجتماعی زیادی به مردم و کشور تحمیل می کنند.
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۱۵:۰۵ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم
پناه بر خدا.
ان شاالله خداوند به همه ذهنی آرام و قلبی مملو از عشق به خدا و ائمه عطا فرماید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۰ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
اینهایی که معتاد و قاچاقچی هستند باید دائماً توسط پلیس و مردم رصد شوند تا بلایی سر خانواده شان نیاورند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۶ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
خاک بر سر بی وجدانت...
اسم مادر رو لکه دار کردی...
Iran (Islamic Republic of)
Azad
۱۳:۳۴ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
طفل معصوم چه سرنوشت بدی داشت مادر بی لیاقت بی وجدان
Iran (Islamic Republic of)
بابایی
۱۳:۱۸ ۰۵ آذر ۱۴۰۱
خدا لعنتت بکنه
آخرین اخبار