مدقق گفت:ناخواسته بودن در ادبیات تبعید پررنگ است، اما ادبیات مهاجرت ریشه اختیاری هم دارد.

 نشست «نقد و بررسی شعر و ادبیات افغانستان در سالی که گذشت»، دوشنبه (۲۲ آبان‌ماه ۱۴۰۱) با حضور مرتضی شاه‌ترابی، مینا نصر و سید احمد مدقق در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

 

ادبیات تبعید هنوز با مفهوم ادبیات مهاجرت خلط می‌شود

سید احمد مدقق؛ نویسنده و فیلمنامه‌نویس افغانستانی ساکن ایران در این نشست، گفت: برچیده شدن نظام حاکم افغانستان در سال ۱۴۰۰ و روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان، موج مهاجرت گستره افغانستانی‌ها را پدید آورد. این مهاجرت برخلاف دوره‌های قبل که توده مردم بودند، بیشترین درصد از نخبگان اجتماعی و فرهنگی افغانستان را تشکیل می‌داد و احتمالاً در آینده نه چندان دور شاهد گونه‌ ادبیات در تبعید خواهیم بود؛ البته با وجود گذشت یک سال شکل‌گیری این گونه ادبیات آرمانی است.

وی افزود: شعر با عواطف و احساسات شدید شاعر گره خورده و نسبت به داستان مجال بروز بیشتری دارد. برای اینکه به یک جریان و موج ادبیات داستانی در تبعید برسیم، نیازمند زمان بیشتری هستیم. ادبیات تبعید هنوز با مفهوم ادبیات مهاجرت خلط می‌شود. ادبیات مهاجرت یک مفهوم عام‌تر است. ادبیات تبعید گونه‌ای زیرمجموعه ادبیات مهاجرت است و ادبیات تبعید خاص‌تر است.

مدقق بیان کرد: مکان نقش اساسی را در ادبیات تبعید بازی می‌کند. همچنین ناخواسته بودن در ادبیات تبعید پررنگ است. اما ادبیات مهاجرت ریشه اختیاری هم دارد. مکان در داستان یک مفهوم مدرن است و مکان در قصه و ادبیات کهن به معنای امروزی استفاده نمی‌شود. در واقع مکان در قصه یک زمینه کلی بوده که اتفاقات در آن رخ می‌دهد.

مدقق با اشاره به کتاب «اینجا در نقشه نیست»، درباره مکان در ادبیات تبعید گفت: این کتاب سال ۱۴۰۰ در تهران منتشر شده و داستان‌ها در کابل می‌گذرد. مفهوم مکانی که در این داستان بسیار روی آن تاکید شده می‌تواند سرمشق بقیه نویسنده‌ها باشد. ادبیات تبعید اگر التفاتی به مکان زیستن دارد، آن اتفاقات گذشته است و نویسنده با بازگشت به گذشته به ایدئولوژی و اعتقاداتش تأکید دارد. اینجا نگرانی پیش می‌آید که برخی عوامل غیرداستانی روی داستان تأثیرگذار باشد و یک گونه داستانی را تقویت کند و موجب کمرنگ شدن بقیه گونه‌های ادبیات داستانی شود. نویسندگان در هر جای دنیا که باشند اگر به فضای زیستی خود التفات داشته باشند، با گونه‌های متنوع‌تری از داستان سروکار خواهیم داشت.

زنان پیشگام شاعران جوان افغانستان
مینا نصر، شاعران افغانستانی ساکن ایران نیز در این نشست بیان کرد: در حال حاضر در برهه‌ای از زمان هستیم که طالبان به‌عنوان حاکمیت اصلی افغانستان در راستای هویت‌ستیزی و فارسی‌ستیزی گام برداشت. در همین چند روز طالبان تابلوهای شعر و تصاویر شاعران افغانستان را از دانشگاه کابل جمع‌آوری کرد. در این چند ماه اخیر لفظ دانشگاه را از سردر چند دانشگاه در کابل، هرات و بلخ پایین کشیدند. پیش‌تر از آن نیز شاهد بودیم که در رویارویی با مردم و در رسانه با زبان پشتو صحبت می‌کردند، درحالی‌که خود آگاه هستند که اکثریت مردم افغانستان به زبان فارسی تکلم دارند. این مسائل نشان می‌دهد که اگر ما بخواهیم میدان را به طالبان واگذار کنیم، شاهد این خواهیم بود که نسل آتی و جوان ما از زبان فارسی آگاهی نداشته باشند.

وی با اشاره به اینکه دوره قبل از طالبان به دو دهه تقسیم می‌شود، ادامه داد: در آن دوران شاهد رشد و شکوفایی شعر و ادبیات افغانستان بودیم. پایگاه‌های ادبی، مراکز ادبی و انجمن‎های ادبی در این دو دهه به‌ویژه در دهه دوم شکل گرفت، شاعران جدید ظهور کردند و چاپ و نشر کتاب گسترش پیدا کرد. شاهد چاپ سالانه پنج هزار جلد کتاب بودیم که از لحاظ موضوع و محتوا متنوع بودند. همچنین شاهد رشد چشمگیر جامعه ادبی زنان بودیم که در جامعه سنتی افغانستان خوش درخشیدند.

نصر گفت: در این دوره به دلیل آزادی بیان، عدم اختناق سیاسی و عدم سانسور، شاهد رشد کمی و کیفی ادبیات در آثار بودیم و به‌رغم این نکات شعر ما ضربه‌هایی هم خورد. با وجود اینکه انجمن‌های ادبی و شاعران زیادی داشتیم، ولی عدم وجود یک نقد جدی و منتقدان باعث شده بود که کار شاعران ما به یکنواختی برسد. در این دوره می‌بینیم به‌رغم اینکه جامعه افغانستان یک جامعه سیاست‌زده بود، اما شاعران به رشد و آگاهی رسیده بودند که فارغ از موضوعات دیگر و در تفاوت با نسل گذشته به سرنوشت جامعه به مردم و سیاست نزدیک‌تر شوند و برای خود و برای مردم نقطه اتصال باشند و وارد جریان سیاست شوند و جریان‌سازی کنند. این باعث شده بود که کیفیت و محتوای شعرشان بالا برود.

این شاعر افغانستانی با اشاره به اینکه در این دوران شاهد رشد بیش از حد و کشف تجربه‌های تازه در شاعران بودیم، افزود: شاعران دوره قبل با موضوعات بسته‌تر و سانسور شدید کارهایی داشتند که شاید کشف و تجربه‌سازی در آن خیلی کمتر بود، اما در این دوره در عرصه شعر خصوصاً شعر زنان، زنانگی و ترانگی شعر خیلی بیشتر و باعث ایجاد تفاوت‌های بسیار شعرشان با شعر شاعران گذشته شد. رشد فضای مجازی باعث ارتباطات شعری شاعران ما با شاعران خارجی خصوصاً ایران شد و در اثر این ارتباط شاعران از لحاظ کیفی و کمی تأثیراتی گرفتند و موجب شد که هم‌تراز با جامعه ادبی ایران پیش بروند. برگزاری جشنواره‌های ادبی در ایران و درخشش و حضور شاعران افغانستانی نشان‌دهنده همین مسئله است.

وی با اشاره به اینکه با آمدن طالبان افسردگی بر مردم افغانستان حاکم شد، بیان کرد: اولین روزهای بعد از سقوط شهرها پس از روی کارآمدن طالبان، وضعیت رکود و انفعال بر انجمن‌های ادبی حاکم شد و شاعران و نویسندگان زیادی از افغانستان به کشورهای دیگر مهاجرت کردند. با وجود اینکه تعطیلی انجمن‌های ادبی در داخل بعد از چند ماه به حالت عادی برگشت، اما با وجود فقر شدید و مشکلات اقتصادی و محدودیت‌هایی که طالبان اعمال کرد، همچنان انجمن‌ها ادبیات و برنامه‌های فرهنگی را ادامه دادند و نسل جوان خصوصاً دخترانی که در کابل حضور داشتند، برنامه‌های ادبی و فرهنگی را برپا کردند.

نصر درباره بازار نشر کتاب و انتشارات در دوران امارت اسلامی طالبان نیز گفت: به دلیل نفوذ طالبان و سختگیری‌ها، بازار نشر به رکود رسید و بسیار محدود شد. وضعیت خراب اقتصادی هم به مردم این امکان را نمی‌داد که مثل گذشته به خرید کتاب بپردازند. به‌رغم این مسائل در سالی که گذشت چند کتاب داستان و شعر چاپ شد. با وجود فارسی‌ستیزی و فرهنگ‌ستیزی طالبان، آن‌ها خود انجمن‌ها و شب شعری‌هایی را برگزار می‌کنند؛ حتی شاهد برگزاری شب شعر شاعران زن پشتو هم بودیم.

تشکل‌های ادبی باید جان دوباره به ادبیات افغانستان ببخشند

مرتضی شاه‌ترابی، نویسنده افغانستانی ساکن ایران نیز در ادامه بیان کرد: با وجود کوچ مهاجران افغانستانی به ایران، ما کمترین جذب را به انجمن‌های ادبی داشتیم؛ تشکل‌هایی که قرار بود به‌عنوان متصدیان فرهنگ و ادبیات در جامعه مهاجرت ایران کنشگری ادبی کنند.

وی در ارتباط با چاپ آثار ادبی افغانستان در یک سال گذشته افزود: به‌نظر من در سالی که گذشت ما در حوزه ادبیات (شعر و داستان) نشر حداقلی را داشتیم و البته به‌رغم اینکه مجموعه‌های داستان و شعر چاپ شدند، اما اغلب محصول پیش از سقوط هستند. این آثار در یک برزخ امید و ناامیدی چاپ شدند؛ در واقع آثار کسانی بودند که قبل از سقوط به ایران یا کشورهای دیگر مهاجرت کرده بودند و محصول زیست ادبی خود را در سال‌های گذشته نوشته و چاپ کردند. خارج از این موارد ما کمترین چاپ را در ایران و افغانستان داریم.

شاه‌ترابی در ارتباط با علت تعداد اندک آثار چاپ شده، گفت: بخشی از تقصیر متوجه انجمن‌های ادبی است. همچنین در یک‌سال گذشته برخی از ناشران افغانستانی مهاجرت کردند و بخشی در افغانستان ماندند تا چراغ نشر را روشن نگه دارند. آن‌هایی که ماندند یا به فروش تصحیح کتاب‌های کهن یا به فروش کتاب‌های معاصر پرداختند. در همین بازه زمانی می‌بینیم که در جامعه ایران بازنشر کتاب‌های ادبی مهاجران افغانستانی بسیار چشمگیر است، چون جامعه ایرانی کنجکاو دانستن روایت ادبیات و روایت غیررسمی از جامعه افغانستان و تحولات آن است، اما در اینجا کم‌کاری نویسندگان و انجمن‌ها را می‌بینم.

وی ادامه داد: انجمن‌ها هیچ تحرک و تلاشی برای برگزاری جشنواره‌ها و گردهمایی‌ها در ایران و افغانستان انجام نمی‌دهند. وقتی حکومت ۲۰ ساله افغانستان سقوط می‌کند، جامعه مهاجران با یک سوگ و درد عجیب مواجه و امید و آرزوهایش ویران می‌شود. این جامعه نیازمند دردکش است که تسکین دردهایش باشد. کسی که به او بگوید چه اتفاقی افتاده و با او حرف بزند؛ در انجمن‌ها و تشکل‌های ادبی این اتفاق نمی‌افتد. نتیجه آن سردرگمی جوان و انسان مهاجری است که در ایران زندگی می‌کند؛ از یکسو روایت‌های رسمی درباره سقوط افغانستان می‌بیند و از یکسو دردمند این مصیبت است. از طرفی هم کسی را برای حرف زدن ندارد و جایگاهی برای خودش پیدا نمی‌کند.

این نویسنده افغانستانی با اشاره به مهاجرت سوم و مهاجرت نخبگان به غرب بیان کرد: من با ادبیات ایدئولوژیک مخالف نیستم، اما باید هرچیز سر جای خودش باشد. وقتی کسی که باید کار هنری و فرهنگی خود را با جامعه خود پیوند بزند، وظیفه خود را رها و سنگ دیگری را بلند می‌کند، نتیجه آن تبدیل شدن ادبیات به یک کالای لوکس و اشرافی است که جوان مهاجر فکر کند نمی‌تواند به آن دسترسی داشته باشد.

برچسب ها: کتابخوانی ، ادبیات
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.