گفت‌وگو با سرکرده یک باند زورگیری که به دست کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی دستگیر شده است را از نظر می‌گذرانید.

با پراید سفید و مشکی برای خفت‌گیری به سطح شهر می‌رفتند. سه دوست که با هم قرار گذاشته‌بودند از این راه پولدار شوند. زورگیری‌های آن‌ها ادامه داشت تا این‌که بالاخره از سوی کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی دستگیر و راز سرقت‌هایشان فاش شد. در ادامه گفت‌وگو با سرکرده باند زورگیر را می‌خوانید.


بیشتربخوانید


خودت را معرفی کن.
مرتضی ۳۵ ساله هستم.

به چه جرمی دستگیر شدی؟
زورگیری.

معتادی؟
بله. هروئین مصرف می‌کنم.

از دستگیری پشیمانی؟
بله، ولی کاری می‌توان کرد؟ من یک ماه قبل از دستگیری پشیمان شدم، ولی شکم گرسنه و بی‌پول این چیز‌ها را نمی‌فهمد.

سابقه داری؟
بله چهار بار به اتهام مواد و سرقت به زندان رفتم.

فقط هروئین می‌کشیدی؟
نه. قبل از آن سال۸۹ شیشه می‌کشیدم.

متاهلی؟
بله.

همسرت می‌داند سارقی؟
نه. فقط می‌داند معتاد هستم و نمی‌داند زورگیری می‌کردم یا سابقه‌دار هستم.

چطور زورگیری می‌کردید؟
به همراه دو دوستم با پراید پرسه می‌زدیم و به سمت آزادی یا شهریار مسافر سوار می‌کردیم. من راننده بودم و همدستانم در محلی خلوت با تهدید چاقو اموال با ارزش مسافر را سرقت می‌کردند. بعد از سرقت هم مالباخته را در محلی خلوت رها و فرار می‌کردیم.

در جریان یکی از زورگیری‌ها مرتکب قتل شدی؟
من قتل نکردم و کار همدستم بود. مقتول را از جاده مخصوص سوار کردیم به سمت آزادی، اما وقتی به سمت جاده مخصوص دور زدیم تا از مسافر زورگیری کنیم، اشکان از عقب داد زد خون و وقتی برگشتم متوجه شدم او با چاقو پای طعمه را زخمی کرده‌است.

بعد چه کردید؟
اشکان ناشیانه زد، وقتی به ایستگاه مترو رسیدیم، فکر کرد بیمارستان است، او را جلوی ایستگاه پیاده کردیم. فکر نمی‌کردیم با آن ضربه بمیرد و بعد از دستگیری فهمیدیم قاتل هستیم.

با همدستانت کجا آشنا شدی؟
چهار ماه قبل هنگامی که برای خرید هروئین به زورآباد کرج رفته‌بودم، با امید آشنا شدم و رضا هم دوست او بود و از قبل با او آشنایی نداشتم.

بیشتر در کجا زورگیری می‌کردید؟
من بچه کرج هستم و بیشتر در جاده مخصوص و سمت شهریار دست به سرقت می‌زدیم.

چند سرقت انجام داده‌اید؟
تا قبل از قتل ۴۵ بار زورگیری کرده‌بودیم، اما بعد از قتل از ترس سرقت نکردیم و یک ماه بعد دستگیر شدیم.

چقدر از سرقت‌ها به‌دست آوردید؟
۷۰میلیون تومان که بیشتر آن سهم من بود. البته ۴۴میلیون تومان هم گوشی موبایل فروختیم، اما تا زمان دستگیری، مالخر پولش را نداده‌بود.

رضا چه کاره بود؟
او دستفروش بود و به خاطر پول بیشتر، گول اشکان را خورد و همراه ما شد. باید مهریه زنش را می‌داد و پول نیاز داشت.

فکر می‌کردی دستگیر شوید؟
فکر می‌کردم آنجا کسی ما را نمی‌بیند. جسد را که رها کردیم، دوربینی پلاک را گرفته بود و لو رفتیم.

این یک ماه کجا بودید؟
هر کدام به یک شهرستان رفتیم. اشکان را که دستگیر کردند ما هم لو رفتیم.

همیشه چاقو همراه داشتید؟
بله. اما فقط برای ترساندن بود و هیچ‌وقت از چاقو استفاده نکردیم.

دلتان برای طعمه‌ای هم سوخت؟
یک‌بار از یک کارگر سرقت کردیم که هرچه را داشت از او گرفتیم. التماس کرد، اما آن موقع به حرف‌هایش گوش ندادیم، اما بعد عذاب وجدان گرفتیم.

منبع: روزنامه جام جم

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.