پیادهروی اربعین، این رخداد پرشکوه تاریخ معاصر، هرسال محمل جمع شدن عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) است، کتاب «بلد راه» اثر عقیل منصوری، مجموعهای از خاطرات یکی از خادمین ستاد مردمی راهنمای زائر اربعین است که علاوه بر حلاوت زیارت، لذت خدمت به زائرین کربلا را نیز به تصویر کشیده است.
در این سالها، چشم تمام مردم دنیا به رویدادی دوخته شده است که از شور و عشقی عظیم حکایت دارد؛ رویدادی که جمعیت کمنظیری را با فرهنگها و زبانهای گوناگون به خود میخواند تا در دریای عشق و وحدت غرق شوند. پیادهروی اربعین، محل حضور زائرانی است که از بادهی شیدایی نوشیده و اینک به سرزمین مقدس و حرم امن محبوب پا گذاشتهاند.
در این میان، عدهای تنها به زیارت رضایت نداده؛ بلکه خدمت به دیگر زائران را نیز با افتخار در پیش گرفتهاند، خادمین ستاد مردمی راهنمای زائر اربعین افرادی هستند که خدمت در این میدان را به هر چیز دیگر ترجیح داده و در هر شرایطی خیال کمک به دیگر زائران را در سر دارند.
نویسنده کتاب بلد راه یکی از این خادمین است که در این کتاب، خاطرات خود را از حضور در این عرصه به تصویر کشیده است، این خاطرات ترکیبی از شادی و غم هستند؛ از رضایت کمک به دیگران تا سختیها و مشقات زیارت و خدمت به زائران تا الطاف واسعهی امام حسین (ع).
کتاب بلد راه سال ۱۴۰۰ از انتشارات شاپرک سرخ با موضوعیت سفرنامه در ۱۹۰ صفحه به چاپ رسیده است، این کتاب برای تمام دوستداران امام حسین (ع) و مشتاقان پیادهروی اربعین جذاب خواهد بود. همچنین خادمین و کسانی که قصد خادم شدن دارند، این کتاب برایشان کاربردی است و مخاطب با خواندن اثر حاضر لحظه به لحظه خود را در سرزمین کربلا تصور خواهد بود.
در بخشی از کتاب بلد راه میخوانیم:
دم غروب و با وجود خستگی زیاد، اما خوشحال و راضی از اینکه در مسیر پیادهروی و در جاده عشق و ایثار توانسته بودم کمکحال بعضی از زوّار باشم، هر طور بود خودم را رساندم به عمود ۳۵۱ در سهراهی شهر کفل در جاده نجف- کربلا.
هوا کمکم تاریک و سرمای طاقتفرسای بیابان بر بدنها چیره میشد. با توجه به حضور حداکثری زوّار در اربعین حسینی آن سال، اکثر مواکب پر بود و زوّار مجبور به ادامه مسیر بودند، بلکه بتوانند جلوتر جایی را برای استراحت و تجدید قوا پیدا کنند.
با یکی از از دوستان عراقیام قرار داشتم تا همدیگر را طبق سنوات گذشته ببینیم. ابوغدیر ساکن شهر کفل بود که در ۱۵ کیلومتری نجف اشرف واقع شده است. کفل با پنج کیلومتر فاصله از جاده اصلی، در کنار نهر فرات قرار دارد و مقبره «ذوالکفل نبی» هم که دو بار در قرآن به نام ایشان اشاره شده است (انبیاء: ۸۵؛ ص: ۴۸)، در آنجا قرار دارد. این شهر در مسیر دیگری برای پیادهروی اربعین قرار دارد که از میان نخلستانها میگذرد و به نام طریق العلماء یا شط فرات معروف است و اکثر عراقیها برای رفتن به زیارت، از آن تردد میکنند.
با محمدعلی (ابوغدیر) در حال صحبت بودیم و همزمان جمعیت زیادی از زائران نیز از کنار ما عبور میکردند. به یکباره ابوغدیر حرفهای مرا قطع کرد و پیشنهاد داد زوّار ایرانی را برای استراحت، استحمام و شستن البسه و حتی گذراندن شب در منازل اهالی شهر کفل دعوت و راهنمایی کنیم و برای جابهجایی آنان هم از خودروی بزرگ باری خودش که حالا تغییر کاربری داده و با زیرانداز و حصیرهایی در کف آن فرش کرده بود، استفاده کنیم.
هر دفعه تقریباً ۲۰ تا ۳۰ نفر را با ماشین به کفل میبردیم؛ همان شهری که ابوغدیر به همراه شش برادر خود و همشهریانشان میزبانان خیلی خوبی برای زوّار ابیعبدالله هستند؛ کفلنشینهایی که یکسال کار میکنند، عرق میریزند و دستمزدشان را پسانداز میکنند برای هر چه بهتر پذیرایی کردن از زوّار امام حسین (ع).
دغدغه کسانی هم که برای همراهی با ما تردید داشتند، با قول محمدعلی به زائران که میگفت انشاءالله فردا همه را بعد از اذان صبح و صرف صبحانه به جاده اصلی باز میگرداند، برطرف میشد ، لحظات نابی بود برای تثبیت شعارهای «حبّ الحسین یجمعنا»، «حبّ الحسین هویتنا»، «ایران و العراق، لا یمکن الفراق» و...