ایالات متحده آمریکا به طور خاص پس از پایان جهانی دوم، در مقام یکی از قدرت های فاتحِ جنگ، سعی در تعریف موقعیتی هژمونیک برای خود در عرصه بین المللی داشت. دستورکاری که از سوی دولت های مختلف آمریکایی در حوزه های سخت و نرمِ حکمروایی، به نحوی هدفمند دنبال شد و آمریکا چه از حیث قدرت سخت و چه نرم، سعی در استقرار سازوکارها و هنجارها و ایده آل هایی داشت تا بر اساس آنها بتواند خود را به مثابه قدرت برتر جهان معرفی کرده و معادلات کلان بین المللی را تحت نظارت خود و در راستای منافعش مدیریت کند.
بیشتربخوانید
در این چهارچوب، آمریکا به طور خاص پس از دوره جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به چنان اعتماد به نفسی رسید که فردی نظیر "فرانسیس فوکویاما" نظریه پرداز مشهور سیاسی آمریکایی، ایده پایان تاریخ را مطرح کرد و در قالب آن به این نکته اشاره کرد که زین پس تمامی ایدئولوژی های جهان باید خود را ذیل ایدئولوژی لیبرالیسم غربی و ارزش های ادعایی آن نظیر دموکراسی، آزادی و احترام به حقوق بشر تعریف کنند.
با این همه، این بلندپروازیها چندان به درازا نینجامیدند و به تدریج جلوه هایِ سقوط و زوال موقعیت بین المللی آمریکا نمایان شد. به طور خاص فجایع خلق شده از سوی آمریکا در عراق و افغانستان پس از وقوع حادثه یازده سپتامبر و متعاقبا عقب نشینیِ خفت بار آمریکاییها از کشوری نظیر افغانستان که در دوره ۲۰ ساله اشغالگری خدد در این کشور مدعی ایجاد پیشرفت در آن بودند، بسیاری از جمله شخصِ فوکویاما را که زمانی از ایده پایان تاریخ و پیروزی ایدئولوژی لبیرالیسم بر دیگر ایدئولوژیهای جهانی صحبت کرده بود واداشت تا در دیدگاه خود تجدید نظر کرده و از عصر جدیدی سخن بگویند که در قالب آن شاهد افول موقعیت بین المللی آمریکا و حتی از درون تهی شدنِ آن به واسطه بحرانهای شدید داخلی اش خواهیم بود.
با این همه، به طور خاص در دولت جدید آمریکا و البته در جریان تحرکات اخیر آن در منطقه غرب آسیا که مصادف با سفر منطقهای جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به خاورمیانه بود، ۳ جلوه عیان و اساسی از پوچ بودن ادعاهای دولت آمریکا در اعتقاد به دموکراسی و و دیگر به اصطلاح ارزشهای مترقی آمریکایی رونمایی شد که این مساله در نوع خود حاکی از وضعیت رو به افولِ موقعیت بین المللی آمریکا است.
یک: اقدام عجیب بایدن در جریان سفر به اراضی اشغالی
یکی از اقدامات عجیب بایدن به ویژه در جریان سفر اخیر منطقه ای اش به غرب آسیا و به طور خاص اراضی اشغالی این بود که وی به صراحت خود را فردی صهیونیست معرفی کرد و تاکید نمود که "برای صهیونیست بودن، هیچ نیازی به این نیست که وی حتما یهودی باشد". او در جریان این سفر هر آنچه خوشایند و مطلوب صهیونیستها بود را چه در مورد مساله فلسطین و چه مخصوصا مساله ایران به زبان آورد.
مواضعی که البته با توجه به در پیش بودنِ انتخابات میاندوره ای کنگره آمریکا و نیاز شدید دموکرات ها به جلب حمایت لابی های قدرتمند صهیونیستی در آمریکا، کاملا قابل درک است. با این همه، شاید نقطه اوج بی احترامی بایدن به اصول ابتدایی دموکراسی، بی توجهی وی به فلسطینی ها و جانبداری صریح از رژیم صهیونیستی و اشغالگری ها و ظلم آن در اراضی فلسطینی بود.
در این راستا، بایدن نه تنها هیچ حرفی از راهکار ایجاد دو دولت که روسای جمهور مختلف آمریکا به کرات بر آن تاکید اشته اند، به میان نیاورد بلکه عملا نشان داد که هیج ارزش و احترامی برای رای و نظر ملت فلسطین نیز قائل نیست و هر زمان لازم باشد در راستای منافع حزب دموکرات و آمریکا آماده است که آن ها را بفروشد. در این راستا، سفر اخیر بایدن به اراضی اشغالی را باید نوعی اقدام فعالِ وی در سرکوب دموکراسی و حقوق ملت فلسطین دانست که البته این موضوع با اعتراضات گسترده فلسطینی ها و دیگر تحلیلگران جهان عرب نیز رو به رو شد.
*پایگاه خبری "اینترسِپت" در گزارشی مهمترین پیام سفر بایدن به منطقه خاورمیانه را نشان دادنِ چراغ سبز به اسرائیل و عربستان سعودی در تداوم بخشیدن به جنایاتشان علیه ملت فلسطین عنوان کرده و تاکید می کند که بایدن در این سفر کوچکترین توجهی به حقوق دموکراتیک و آزادیِ ملت فلسطین نداشت.
دو: تحرکات عجیب جو بایدن علیه ایران
یکی دیگر از اقدامات عجیب بایدن در جریان سفر اخیر منطقه ای اش به غرب آسیا و به طور خاص اراضی اشغالی و عربستان سعودی، موضع گیری های تهاجمی او علیه ایران بود. مساله ای که حتی صدای برخی تحلیلگران آمریکایی را نیز درآورده و آن ها به طرح این سال پرداخته اند که چرا رئیس جمهور آمریکا هم در اسرائیل و هم عربستان سعودی باید بخش زیادی از زمان خود را به اتخاذ مواضع ضدایرانی اختصاص دهد؟
در این میان حتی برخی به این نکته اشاره داشته اند که آمریکا سال هاست به این موضوع عادت کرده که علیه هر کشور و دولتی که بر خلاف دیدگاه های آن فکر می کند، باید وارد میدان شود و با وارد آوردن فشارهای مختلف، آن طرف را مجبور به پذیرشِ درخواست های خود کند. در این رابطه به طور خاص "ایران" یک نمونه کاملا عینی از این رویکردِ دولت های آمریکایی است.
دولت های آمریکا سال هاست که فشارها و تحریم های گسترده ای را علیه ایران اعمال کرده اند و با انواع و اقسامِ ابتکارهای منطقه ای و بین المللی، سعی در به زانو درآوردنِ ایران و هدایت آن به سمتی داشته اند که در راستای منافع واشینگتن باشد. موضوعی که به هیچ عنوان با اصول ابتدایی آزادی و دموکراسی همخوانی ندارد و نشان میدهد که در پشت پرده دموکراسی آمریکایی، چیزی جز رویه های اقتدارگرایانه و دیکتاتورمابانه را نمی توان پیدا کرد.
*پایگاه خبری "ریسپانسیبل استیت کرفت" در گزارشی ضمن انتقاد از تلاش های بایدن در تشدید تحرکات ضدایرانی دولتش، به طور خاص به این مساله اشاره کرده که چرا دولت آمریکا باید هر آنچه در توان دارد انجام دهد تا یک ملت مستقل را به اتخاذِ رویه هایی مجبور سازد که مطلوب آن است؟ این پایگاه خبری آمریکایی به طور خاص به طرح این سوال پرداخته که کجایِ این دستورکار با اصولِ ادعایی دولت آمریکا مبنی بر حمایت از دموکراسی سازگاری دارد؟
سه: عیان شدن بیش از پیش ماهیت واقعی آمریکا توسط متغیر "محمد بن سلمان"
در نهایت باید گفت یکی دیگر از نمودهای عینی بی تفاوتی رهبران آمریکا نسبت به اصول ابتدایی دموکراسی، آزادی و حقوق بشر، اقدام اخیر بایدن در دیدار با "محمد بن سلمان" ولیعهد عربستان سعودی و گداییِ افزایش تولید نفت از سوی بایدن از دولت عربستان بود. محمد بن سلمان همان فردی بود که بایدن در ابتدای ریاست جمهوری خود وعده داده بود که با وی به مثابه فردی نابهنجار رفتار خواهد کرد و هر آنچه می تواند انجام خواهد داد تا او را منزوی سازد(به دلیل نقش بن سلمان در به قتل رساندن "جمال خاشقچی" روزنامه نگار عربستانی).
با این حال، با گذشت زمان و وقوع جنگ اوکراین، شخصِ جو بایدن رئیس جمهور آمریکا بر خلاف وعده های دور و درازش مبنی بر منزوی سازی محمد بن سلمان(و به دلیل فشارهای وارده به غرب در بحث انرژی در پیِ اعمال تحریمهای غرب علیه روسیه مخصوصا در حوزه انرژی)، به عربستان سفر کرد و با بن سلمان دیدار و ملاقات نمود. دیداری که نه تنها به جلوه ای از تحقیر رئیس جمهور آمریکا و انتقاد گسترده خودِ رسانه های آمریکایی از وی تبدیل شد بلکه عملا امتیازی علنی را به بن سلمان داد و زمینه را جهت مشروعیت یافتنِ موقعیت وی به عنوان پادشاه آتی عربستان فراهم کرد.
از این رو، بایدن در مقام رئیس جمهور آمریکا در سفر به عربستان و ملاقات با بن سلمان، تحرکاتی را در پیش گرفت که نَه تنها با اصول ادعایی دموکراسی آمریکایی هیچ سنخیتی نداشتند، بلکه نوعی نشان دادنِ چراغ سبز به عربستان دال بر این مساله بودند که حمایت های واشینگتن از یک رژیم اقتدار و دیکتاتوری مثل رژیم سعودی همچنان پا برجاست و آمریکا در ازای تامین نیازهای انرژی خود از سوی عربستان، هیچ توجهی به نقض گسترده حقوق بشر و آزادی های اساسی مردم عربستان(و حتی مردمِ برخی کشورهای منطقه همچون یمن) از سوی نظام سیاسی آن ها نخواهد داشت و حتی زمینه را برای فروش تسلیحات و ارائه تضمین های امنیتی به یکچنین رژیمی، هموار تر از قبل هم خواهد کرد.
*نشریه "لوموندِ" بین المللی در گزارشی به این نکته اشاره می کند که دیدار بایدن با بن سلمان، شاید بخشی از مشکلات غرب و آمریکا را در مساله نیازهای انرژی حل کند، اما عملا تا حد زیادی به آبرو و اعتبار بایدن که زمانی وعده داده بود با بن سلمان به دلیل نقشش در قتل "جمال خاشقچی" و کشتار مردم یمن، به مثابه رهبری منزوی و مطرود رفتار خواهد کرد، آسیب های جدی را وارد کرد و تا اندازه ای وی و دولت آمریکا را به واسطه حرکت برخلاف اصول و آرمان های ادعایی خود در ارتباط گیری با رهبرانی نظیر بن سلمان، با بحرانِ گفتمانی رو به رو کرده است.
منبع: جهان نیوز