«کیمیای محبت»، کتابی درمورد شرح حال شیخ رجبعلی خیاط، از عارفان بزرگ معاصر است که در قسمتی از کتاب به موضوع احسان به مردم اشاره و این طور نوشته شده است:
«خانهی خشتی و ساده شیخ که از پدرش به ارث برده بود در خیابان مولوی، کوچه سیاهها (شهید منتظری) قرار داشت و وی تا پایان عمر در همین خانه محقر زیست.
نکتهی جالب توجه این است که چندین سال بعد، جناب شیخ، یکی از اتاقهای منزلش را به یک راننده تاکسی، به نام «مشهدی یداللّه»، ماهیانه بیست تومان اجاره داد، تا این که همسر راننده وضع حمل کرد و دختری به دنیا آورد که مرحوم شیخ، نامش را «معصومه» گذاشت.
هنگامی که در گوش نوزاد اذان و اقامه گفت، یک دو تومانی پَرِ قُنداقش گذاشت و فرمود: «آقا یداللّه! حالا خرجت زیاد شده! از این ماه به جای بیست تومان، هیجده تومان بدهید.» بدنبال این موضوع، در قسمت دیگری از کتاب نیز به موضوع تأکید شیخ رجبعلی خیاط به احسان به مردم پرداخته و این طور نوشته شده است: «یکی از دستورهای مؤکد شیخ رجبعلی خیاط، احسان به مردم بود و برای این مهم ارزش زیادی قائل بود. وی احسان به خلق را یکی از راههای بسیار خوب و موثر در سیر الی الله میدانست؛ به طوری که اگر کسی از سیر و سلوک عاجز بود، به او توصیه میکرد: «از احسان کوتاهی نکن و تا میتوانی احسان کن.»
یکی از شاگردان شیخ میگوید: «مرحوم سهیلی (از یاران بسیار نزدیک شیخ) - رضوان الله تعالی علیه - میگفت: روزی در هوای گرم تابستان دیدم که شیخ نفس زنان به مغازه من آمد و ضمن دادن مبلغی پول گفت: «معطل نکن، فوراً این پول را برسان به سید بهشتی.» او امام جماعت مسجد حاج امجد در خیابان آریانا بود. من به هر نحو شده، فوراً خود را به منزل ایشان رساندم و پول را به ایشان دادم. بعدها از ایشان پرسیدم که جریان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز مهمان برایم آمده بود و هیچ چیزی در منزل نداشتم. رفتم در اتاق دیگر و به حضرت، ولی عصر علیه السلام متوسل شدم که این حواله به من رسید. جناب شیخ هم گفت: حضرت، ولی عصر علیه السلام به من فرمودند: «زود به سید بهشتی پول برسانید.»