سردار شهید طمراس چگینی با شروع جنگ تحمیلی درحالی که هنوز یک هفته از شهادت برادرش الیاس نگذشته بود، مردانه سلاح برگرفت و عازم جبهه های حق علیه باطل شد.

کلمه شهید از ریشه عربی شَهَدَ گرفته شده و به معنی حاضر بودن بوده و از آن جایی که معتقدند  شهیدان زنده اند این نام برای آن ها انتخاب شده است.

 شهید یکی از صفات خداوند بوده و از پیامبر و ملائکه نیز به عنوان شهید یاد شده که منظور گواه بودن و نسبت به دیگران در جایگاه بالاتری قرار گرفتن است.

با دقت زندگی نامه شهدای شهرستان فیروزآباد را مرور می کردم و در ذهنم به این نتیجه رسیدم که آن ها انسانیت را به معنای واقعی تفسیر کرده اند و اگر بخواهیم یک نمونه انسان کامل از اطرافیان را مثال بزنیم با نگاهی به زندگی شهدا خواهیم فهمید که آن ها برترین و کامل ترین انسان ها در دنیای خاکی ما و در بین اطرافیان ما بوده اند و هستند.

مسئولیت پذیری خصوصیات بارز شهید چگینی

در این میان یکی از شهدا، من را بسیار مجذوب خود کرد و واقعا شیفته اخلاق و رفتار شخصی و اجتماعی او شدم و مهم ترین خصوصیات او مسئولیت پذیری او بود که زبانزد خاص و عام شده بود.

 یک هفته از شهادت برادر ارجمندشان شهید الیاس چگینی نگذشته بوده که شهید طمراس کوله بار بر دوش عازم جبهه می شود، درک کردن این حس مسئولیت پذیری انسان را مجذوب مقام والای شهدا می کند و نشان می دهد که آن ها از همه تعلقات دنیوی رها شده اند و تنها هدف آن ها لقای الله است  تا به دیدار محبوب نرسند آرام نمی نشینند. 

 رشادت ها و حماسه آفرینی های این سرباز غیور در برابر توطئه های داخلی و خارجی در برابر گروهک های ضدانقلاب و خوانین محلی را هرگز گذران زمان از یاد نخواهد رفت.

خدابخش چگینی برادر شهید طمراس چگینی گفت: شهید طمراس چگینی در سال ۱۳۴۰ در دل کوه های سربه فلک کشیده جنوب شرقی فارس و در زیر چادرسیاهی که دل سپید او را چون مروارید دربر گرفته بود پا به عرصه وجود نهاد و شهید در دامن کوه و صحرا پرورش یافت و در آغوش پر طراوت طبیعت دوران پرنشاط کودکی را گذراند، استواری را از کوه و شجاعت را از سواران کوهستان و مردان غیوری آموخت که امام در بزرگداشت آنان فرمودند: عشایر ذخایر انقلابند.
 
او گفت: شهید دوران تحصیل خود را در شهرستان فیروزآباد گذراند و در اواخر دوره متوسطه با همکاری و همفکری دوستان دانش آموز و جوانان حزب الله طایفه چگینی، فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی خود را برضد رژیم پهلوی آغاز کرد و در تظاهرات و راهپیمایی های ضد رژیم حضوری فعال داشت. 

سروقامتی که سلاح فروافتاده برادرش را در دستانش فشرد

در دست گرفتن سلاح فروافتاده برادر

برادر  شهید چگینی گفت: شهید چگینی با شروع جنگ تحمیلی درحالی که هنوز یک هفته از شهادت برادرش الیاس نگذشته بود، که مردانه سلاح برگرفت و عازم جبهه های حق علیه باطل شد.

او خود را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی کرد و به خیل عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) پیوست و بدین گونه با فروافتادن سوارمردی از زین حماسه، سروقامتی دیگر قامت افراشته و سلاح فروافتاده برادر را در دست های خود فشرد تا پاسدار ارزش های انقلاب باشد.
 
خدابخش چگینی اگفت: مهم ترین عملیات هایی که این شهید بزرگوار حضور داشتند، والفجر ۱و۲، والفجر ۸، خیبر، بدر، کربلای ۴و۵ بود و از مهمترین مسئولیت های او در عملیات های ذکر شده می توان به  مسئولیت اردوگاه آموزشی شهید دستغیب، جانشین فرماندهی گردان ۹۰۴۳، جانشین فرماندهی گردان الفتح، مسئول طرح و عملیات لشگر ۳۳ المهدی (عج)، فرماندهی محور و گردان غواص اشاره کرد.

شهادت

بردار شهید چگینی گفت:  شهید طمراس چگینی که در عملیات‌های مختلف چندین بار شیمیایی و مجروح شده بود و سرانجام هفتم بهمن ماه ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۵ شلمچه، به درجه رفیع شهادت نائل آمد که مزار ایشان در گلزار شهدای شهرستان فیروزآباد است. 

خاطره ای از زبان همرزم شهید طمراس چگینی

 نیرو بفرستید محاصره ایم.

فریاد می زد اما صدایش در هیاهوی جنگ گم می شد، پاسخ فرماندهی سریع، کوتاه و دردناک بود.

 برگردید، امکان فرستادن نیرو وجود ندارد.

بی سیم چی که جوانی کم سن و سال بود، با تعجب به چهره فرمانده اش خیره شد و نمی دانست در پاسخ به او چه بگوید، انفجار مهیبی ساختمان را به شدت لرزاند و گرد و خاک غلیظی حجم اتاق را در برگرفت، بی سیم چی با احتیاط سر بلند کرد و فرمانده را در مقابل خود دید.

 به بچه ها بگو گلوله را حروم نکنن‌.

بی سیم چی به سرعت از جا برخاست و دوان دوان دور شد، آسمان آبی از میان پنجره در هم شکسته دیده می شد و چند لکه نور به تن زخمی دیوار نشسته بود، احساس کرد دست راستش گرم شده، زخمی شده بود.

به زحمت آستین پیراهن خاکی رنگش را پاره کرد و با آن زخم خود را بست و از پله ها پایین رفت و خود را به خلیل رساند و گفت: بریم.

 بریم؟ چه طوری؟ ما که محاصره ایم؟ پس نیروی کمکی چی شد؟

نیرو نمیاد. باید برگردیم.

از جا برخاست و کمی بعد بچه ها را روانه کرد، همه رفتند و تنها او و احمد ماندند تا دشمن را سرگرم کنند، نیم ساعت بعد، آن دو نیز ساختمان  را زیر حجم سنگین آتش شدید دشمن ترک کردند.

هر دو ساکت شدند و تنها صفیر گلوله و طنین انفجار خمپاره به گوش می رسید، تا غروب رفتند و رفتند تا به نزدیکی های تمرچین رسیدند.

خورشید خسته و غمگین با چهره ای سرخ سر به خاک می سایید و نرمه بادی به تن خسته شان می پیچید.

دیگه چیزی نمونده،  استعینوا بالصبر و الصلوه.

هوا رو به تاریکی می رفت و شب با لطافت همیشگی اش از راه می رسید کنار رودخانه به نماز ایستادند و کمی استراحت کردند، اما صدای مبهم خش خشی آن ها را از جا پراند.

با دقت نگاه کردند کمی بعد شبح تیره سه نفر از میان حجم وحشی بیشه پدیدار شد، اشباح نزدیک تر شدند و به زبان عربی حرف می کردند.

با اشاره او به یکباره از جا برخاستند و عراقی ها را خلع سلاح کردند.

 دخیل- دخیل- دخیل الخمینی.

با اینا چه کار کنیم؟

می بریم شون.

و رسیدند با سه اسیر عراقی، بچه ها به استقبال شان آمدند و خلیل زودتر از همه خودش را به فرمانده رساند.

سلام.
علیکم السلام

با این که خیلی از دستت دلخورم ولی خوشحالم که برگشتی، راستی اینا کین؟

سوغاتی تمرچینه.

بچه ها خندیدند و پژواک خنده شان در دشت پیچید.

سروقامتی که سلاح فروافتاده برادرش را در دستانش فشرد

گزیده ای از وصیت‌نامه شهید طمراس چگینی  

باسمه تعالی

خدایا بسیار سپاسگزارم که توفیق را شامل حالم گرداندى و توانستم بر زخارف و از زنجیره هاى دنیاى پر زرق و برق که چون سراب انسان را به سوى خود مى کشد و چون کرم ابریشم، آدمى را در زندان خود محصور مى کند، پیروز شوم و ترک لذت دنیا را براى کسب سعادت عقبى، ترجیح دادم و موسى وار بر وادى طور یعنى کرب و بلاى جنوب و کوهسارهاى غرب پا گذاشتم باشد که دریچه وجود حق را در وجودم روشن کنى تا بتوانم نفس امّاره را به سوى نفس مطمئنه عروج دهم، پس حقیر عاصى مانند دگر پویندگان طریق عشق که در وصالت خون ریختند تا به جوارت شتافتند با عشق و رجاء آمدم و تو اى معبودا غافر الذنوب هستی پس ما را نیز بپذیر. 

و تو اى شاهد، اى شاهدى که خود حاکمى گواه باش که پا نهادنم در این طریق خونین به خاطر تمجید و ستایش و کسب وجهه و مقام در دنیاى فانى نبوده، حقیر مى خواستم وجود ظلمانى خود را در صراط مستقیم با نور حقّت آشنا کنم و وظیفه شرعى برآنم بداشت که قلم به دست گیرم و گوشه اى از اسرار درون را به رشته تحریر درآورم تا در توفیق رخصت به لقاى حق بازماندگان و راست قامتان حزب الله و پویندگان طریق حق و حقیقت را به نوبه خود پیامى داده باشم تا ثابت شود که پویندگان طریق حق را حوادث دهر توان لرزان نیست و باید در تلاطم موج سهمگین، همواره پاسدار حق و حقیقت باشند و ثابت کنند که به فرموده مولا، در دریاى مرگ شنا کنید تا به ساحل حق برسید. 

اى بازماندگان عزیزم، اگر روزى على (ع) فریاد برآورد که "الله الله فى الجهاد عزاً للاسلام" امروز این فریاد از حلقوم حقیر و دیگر عزیزانى که پر پر مى شوند به گوش مى رسد، هرگز مجاهدت را فراموش نکنید اگرچه مجاهدان راه خدا و پویندگان راه حسین (ع) سیل تهمت ها و افتراها از طرف شکم پرستان و معاویه صفتان و عمروعاص ها مى گردند ولى شما بدانید که روز به روز رسالت شما سنگین تر مى شود پس هرگز نگذارید که مجاهدان راه خدا و پیامشان غریب و مظلوم واقع شوند. با آن خفاشانى که در مقابل نور پرواز مى کنند به مصداق اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّار" برخورد کنید.

و شما اى دوستان حزب الله که در زندگى هر کدامتان اندیشیدم چیزى جز فقر و خلوص و وفادارى به اسلام ندیدم، هرگز امام عزیز این اسوه تقوى، خلوص و شهامت را تنها نگذارید و در تکرار کربلا یاری اش کنید.

این را مى گویم و من از بین شما مى روم ولی به شما مى گویم که اگر دست جنایتکاران ضد اسلام و ضد امام را که از دین امام و از این اسلام وحشت دارند، کوتاه نکنید در آینده نزدیک فناء می شوید و دیگر نخواهید توانست مسلمان زندگى کنید و رفته رفته اسلامتان آریامهرى می شود.

اگر به یقین به وصیت نامه این همه شهدا عمل کنید، پیروز  می شوید و دیگر حزب قاعدین مدعى نمی شوند که باید آنقدر فساد در جامعه رواج پیدا کند تا امام زمان (عج) ظهور کند. 

منبع: فارس

برچسب ها: ایثار و شهادت ، شهید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.