نویسندگی دنیای خلق تفکرهایی است که انسان را به سوی دروازه دانش و معرفت هدایت می کند و نویسنده کسی است که در نوشته های خود از سبک‌های مختلف استفاده می کند تا تجربیات خود را به دیگران انتقال دهد.
انگار نویسندگان کسانی هستند که از دنیایی ناشناخته می آیند تا خواننده را با دنیای هیجان انگیز داستان های خود همراه کنند.
به سراغ نویسنده ای نوجوانی از بخش اسیر شهرستان مهر رفتم که معتقد بود نویسندگی تفکر او را به واقعیت تبدیل می کند.
سارا عبدالله زاده متولد ۲۱ آبان ما ۱۳۹۰ ساکن روستای نوآباد از توابع بخش اسیر، شهرستان مهر هستم.
او در گفتگو با خبرنگار ما گفت: از کودکی به شعر و نویسندگی علاقه بسیاری داشته و از سن دو سالگی حفظ غزلیات حافظ شیرازی، داستان های زیبای شاهنامه و حکایات آموزنده گلستان سعدی را شروع کرده است.
عبدالله زاده گفت: از سن سه سالگی شروع به گذراندن دوره های آموزش زبان انگلیسی در آموزشگاه دانش پژوه شهر گله دار کردم و در سن ۶ سالگی موفق به کسب مدرک انگلش تایم شدم.
نویسنده نوجوان در بخش اسیر شهرستان مهر گفت: از سن ۷ سالگی نوشتن داستان ها و آثار مکتوب خود را شروع کردم و با حمایت پدر و مادر، پدربزرگ و محمد رفیع طاهری توانستند در آبان ماه سال ۱۴۰۰ در سن ۹ سالگی اولین اثر خود را با عنوان اندازه نگه دار که اندازه نکوست را به چاپ رساندم.
او گفت: در هفته کتاب و کتابخوانی در حضور شعرا فرهنگیان و فرهیختگان و جمعی از مسئولان شهرستان مهر از کتابم رونمایی شد.
عبدالله زاده گفت: هدفم این است که در آینده جراح مغز و اعصاب ماهر شوم و با پروفسور مجید سمیعی دیار کنم که یکی از بزرگ ترین آرزوهای من است.
نویسنده نوجوان در بخش اسیر شهرستان مهر گفت: علاقه من به نویسندگی از زمانی آغاز شد که مادرم شب ها قبل از خواب برایم داستان می خواند یا از غزلیات حافظ و سعدی برایم شعر می گفت.
او گفت: در تعطیلات تابستنی هم به کلاس تکواندو و زبان انگلیسی می روم.
عبدالله زاده گفت: من بیشتر نوشته های کتاب های برایان تریسی نویسنده انگلیسی رو قبول دارم
نویسنده نوجوان در بخش اسیر شهرستان مهر گفت: به دوستانی که به نویسندگی علاقه دارن توصیه می کنم در کنار علاقه و پشتکار بیشتر مطالعه داشته باشند و از تجربیات و نوشته های دیگر نویسندگان نیز استفاده کنند.
او گفت: نویسندگی یک هنر هست و من عاشق این هنر هستم زیرا تفکر مرا به واقعیت تبدیل می کند.
عبدالله زاده گفت: وقتی کلاس اول دبستان بودم پدرم برام یه کتاب داستان گرفت به نام دختر کبریت فروش و من از پایان غم انگیز داستان و اتفاق ناخوشایندی که برای دخترک کبریت فروش افتاده بود ناراحت شدم و تصمیم گرفتم داستان رو تغییر بدم و خودم دوباره آن داستان را به گونه ای بازنویسی کردم که دخترک کبریت فروش بعد از تلاش و درس خواندن توانسته یک جراح مغز و اعصاب ماهر بشود.
نویسنده نوجوان در بخش اسیر شهرستان مهر گفت: این اتفاق برایم به قدری شیرین بود که باعث شد نوشتن و داستان نویسی را ادامه دهم.
