«مدد جباری» احتمالا قدیمیترین مسئول تدارکات فوتبالی در کشورمان باشد که از سال ۶۱ به عنوان بازیکن وارد مستطیل سبز شده و از چند سال بعد هم به عنوان تدارکاتچی در دنیای فوتبال حاضر بوده است. او که چند ماه پیش با نظر فرهاد مجیدی پس ازحدود ۲۵ سال از این تیم کنار گذاشته شد یکی از باسابقهترین افراد دربی تهران است. در آستانه یکی از حساسترین دربیهای پایتخت به سراغ او رفتیم تا درباره سختیها و شیرینیهای شغلش، وظایفاش در تیم، خاطراتش از دربی و ... برای مان بگوید.
بیشتربخوانید
به خاطر مادرم، فوتبال را رها کردم
او که بین فوتبالیها به «عمو مدد» معروف است، ۶۱ سالگی را هم رد کرده و درباره این که چطور مسئول تدارکات استقلال شد، میگوید: «من از دوران کودکی در زمینهای خاکی بازی میکردم. سال ۶۱ بعد از شهادت برادرم از طرف تیم بنیاد شهید که آن زمان جزو تیمهای خیلی خوب بود، برایم دعوت نامه آمد که برای تست دادن به عنوان بازیکن باید به باشگاه مراجعه کنم. یادم هست که یک روز سر تمرین به مربیمان گفتم که من میخواهم تدارکات تیم شوم.
گفت که شوخی میکنی؟ گفتم نه، دلیلش هم این بود که من تنها فرزند مادرم بودم و او وقتی که من برای بازیها، چندین روز به شهرستان میرفتم، خیلی بیتابی میکرد. تحمل دوریام را نداشت؛ بنابراین تصمیم گرفتم کنار تیم باشم، ولی با تیم به اردو نروم و تدارکاتچی تیم شوم. این را هم بگویم که من سلسله مراتب پیشرفت را گام به گام طی کردم. بعد از تیم بنیاد شهید، کمکم به عنوان تدارکاتچی تیم ملی نوجوانان، جوانان، امید و بزرگ سالان مشغول کار شدم. در بازی ایران و استرالیا هم به عنوان تدارکاتچی در کنار تیم ملی بودم. بعد از همان بازی، یک روز آقای جواد زرینچه که در تیم ملی با هم بودیم، به من زنگ زد که آقای فتح ا... زاده میگوید که آقا مدد میآید استقلال یا نه؟ من هم گفتم با کمال میل میآیم و الان ۲۵ سال است که در کنار آبیپوشان پایتخت هستم».
در نوجوانی پرسپولیسی بودم
از او میپرسم قبل از پیوستن به آبیپوشان پایتخت، طرفدار پرسپولیس بودید یا استقلال؟ که خیلی ساده و صمیمی میگوید: «حقیقتش را بخواهید من در نوجوانی طرفدار پرسپولیس بودم، اما همیشه آرزویم این بود که یک روز در کنار یکی از دوتیم پرطرفدار پایتخت باشم و الان خیلی خوشحالم که در باشگاه استقلال هستم، نان این باشگاه را میخورم و روی این تیم تعصب دارم. الان عشقم آبی است».
وظایف مسئول تدارکات، یکی دو تا نیست
از شستن روزانه لباس بازیکنان تا تهیه بلیت، چاپ تبلیغات حامی مالی، بیدار کردن بازیکنان برای صبحانه و ... همه از وظایف عمو مدد استقلالیهاست. از او میخواهم درباره این شغل برایمان بیشتر توضیح دهد که میگوید: «وظیفه یک تدارکاتچی فقط این نیست که برود چند تا توپ بیندازد داخل زمین تا بازیکنان تمرین کنند و بعدش هم آنها را جمع کند و برود خانه. من در این سالها برای استقلال به عنوان تدارکاتچی دنبال لباس رفتم، آب و یخ جور کردم، توپ مناسب پیدا کردم، برای بازی دوستانه دنبال داور رفتم، زمین تمرین جور کردم و .... یک تدارکاتچی درست و حسابی باید ۲ ساعت قبل از بازیکنان برود سر زمین تمرین، وسایل شان را جور کند، کاورها را به مربی برساند و .... این کار استرس زیادی هم دارد، چون کوچکترین ایرادی در آن، صدای همه را در میآورد. من بعد از ۲۰ سال تجربه در این شغل، هنوز ترس و لرز دارم که نکند وسایلم کم بیاید، یک چیزی را جا بگذارم و ... یک کیف دستی هم دارم که همیشه موقع بازیها همراهم است.
از شش یا هفت نوع استوک کفش، آچار آن، انواع بازوبندهای کاپیتانی، تا نخ و سوزن همیشه همراهم هست. هر چیزی مرتبط با تدارکات همراهم هست تا کار تیم، به خاطر کم کاری من لطمه نبیند. علاوه بر وظایفی که گفتم، مهمترین ویژگی یک تدارکاتچی خوب این است که باید خیلی امین باشد. وای به حال تیمی که خبرهای داخل رختکنش به بیرون درز کند. نکته دیگر این است که باید چشم و دلش سیر باشد و به این کار نداشته باشد که قرارداد بازیکنها میلیاردی است. من که حقیقتا این طور بودم.»
بازیکنهای میلیاردی اعصاب ندارند
او درباره میزان حقوقش در این شغل میگوید: «الان بازیکنان از ۲۰ میلیون میگیرند تا ۸ یا ۱۰ میلیارد، اما من کارمند باشگاه هستم و بابت این حقوق ناچیز، خدا را شکر میکنم. این را هم بگویم که بازیکنان گذشته خیلی بامرامتر بودند. الان فکر کنم، چون قراردادهای میلیاردی میبندند، اعصاب هایشان خرد است! اگر قدیم هر تیم ۱۰ یا ۱۲ تا بازیکن بااخلاق داشت، الان خیلی کم شده، ۲ یا ۳ تا بازیکن بااخلاق دارد. اما پژمان منتظری اخلاقش خیلی خوب بود، مجتبی جباری، آرش برهانی و .... ناصرخان هم یک جنتلمن دوست داشتنی بود».
هیچ کس پادرمیانی نکرد با «مجیدی» آشتی کنم
او که دوست ندارد درباره دلایل این که چرا بعد از ۲۵ سال از تدارکات استقلال کنار گذاشته شده، توضیح بدهد، خیلی کوتاه میگوید: «یک روز آقا فرهاد گفت سر تمرین نیا. من هم گفتم بذار اعصابش خرد نشود و سر تمرین نرفتم. الان هم که شرایط تیم خوب است و امیدوارم که به خاطر دل هواداران قهرمان شویم. راستش را بخواهید ما این قدر ضعیف هستیم، هیچ کسی پا درمیانی نکرد و نگفت که روی هم را ببوسید تا ماجرا تمام شود. فرق من با یک بازیکن که با مربی به مشکل میخورد، سه روز بعد میرود کمیته انضباطی و بعدش میگویند که سر تمرین برگردد و بخشیده شد، چیست؟ بگذریم. یک شیطنتهایی کردند و رابطه من و ایشان شکراب شد».
دربی امسال قهرمان را مشخص میکند
او درباره حساسیت دربی امسال که امروز برگزار خواهد شد، هم میگوید: «به نظر من دربی امسال، قهرمان را مشخص میکند. با این شرایط فاصله امتیازی هم که وجود دارد، به نظرم ما راضی به مساوی هستیم و بازی مساوی خواهد شد، اما اگر امتیازها تا قبل از دربی مساوی میشد، به شما میگفتم که مطمئن باشید پرسپولیس برنده بازی خواهد شد. بارها و بارها در چنین شرایطی یادم هست، تیمی که امتیاز بیشتری دارد خودش را به آب و آتش نمیزند».
پشت پرده دربی، فقط استرس بازیکنان است
از او که تجربه ۹۰ دربی را پشت سر گذاشته، درباره این بازی خاص و پشت پردههای آن میپرسم که میگوید: «درباره پشت پرده دربیها، فقط باید از استرس بازیکنان بگویم. یادم هست فتحا... زاده یک روز آمد داخل رختکن، ما بازی را یک بر صفر عقب بودیم، دید که رنگ صورت بازیکنها مثل گچ سفید شده است، داخل رختکن به بازیکنان گفت که بروید و بجنگید، اصلا دعوا راه بیندازید، مسئولیتش با من و .... ما همان بازی را ۲ بر یک بردیم و کامبک زدیم. یک دربی بود که دو تا پرسپولیسی اخراج شده بودند. یادم هست که علی پروین بازیکنهای تیمش را جمع کرده و گفته بود که اینها اگر تا صبح هم حمله کنند، جگر برد را ندارند! این جور به تیم روحیه داد. آن بازی با نتیجه مساوی تمام شد و رفت. درباره حضور علی پروین در رختکن استقلال در دربی سال ۱۳۷۰ برای گل نزدن به تیمش، خدا شاهد است که من چنین چیزی ندیدم که علی پروین به رختکن استقلال بیاید و چنین درخواستی مطرح بکند!»
لباس «میناوند» را برای بازی با استرالیا نبرده بودم!
او درباره پراسترسترین روز کاریاش در این سالها میگوید: «قبل از بازی حساس ایران و استرالیا در تهران به من جوری گفته بودند که تصور کردم مرحوم مهرداد میناوند سه اخطاره است و در این دیدار بازی نمیکند. آن روز تقریبا ۲ ساعت به شروع بازی مانده بود که دیدم بازیکنها دنبال لباس میناوند هستند. گفتم لباس میناوند را نیاوردم. ذوالفقارنسب به من گفت چرا به میناوند لباس ندادی؟ گفتم در تهران گفتند میناوند بازی نمیکند. ذوالفقارنسب هم گفت: «مدد یک دفعه بیا ترکیب را هم تو بچین!». شاید کمتر از یک ساعت به بازی مانده بود و خودم هم که نمیتوانستم بروم هتل. فقط شانس آوردم لباس او را با خودم به استرالیا برده بودم. از رختکن آمدم بیرون و یکی از تماشاگرها که دید من خیلی سراسیمه هستم، گفت چیشده عمو مدد؟ بهش گفتم: «من یک پیراهن در هتل جا گذاشتم، برو فلان هتل، فلان اتاق، فلان کمد، لباس میناوند را برای من بیاور». دقیقا نیم ساعت به بازی مانده بود که لباس او به دستمان رسید.
منبع: زندگی سلام