کارشناس تاریخ گفت: یکی از مهمترین کارها در شب چهارشنبه سوری آتش افروزی در این شب است. جمع آوری شاخههای خشک و برپایی آتش از تفریحات مورد علاقه جوانان در این شب بوده که با خواندن شعر 'زردی من از تو سرخی تو از من' و پریدن از روی آتش همراه میشد.
او گفت: در این مراسم نزدیک غروب آفتاب هفت بوته آتش در کوچه یاصحن حیاط خود گذاشته و پیر و جوان برای رفع زشتیها از روی آتش میپرند و این شعر را میخوانند:زردی من ازتو سرخی تو از من، آلا بدر بلا بدر دزد و حیز از دِها بدر. در واقع مردم معتقد بودند با خواندن این شعر و پریدن از روی آتش بلاها و دردها و بیماریها را از شهر یا روستای خود بیرون میکنند.
به گفته علومی پس از آن باید آتش تا آخر بسوزد و خاکستر شود بعد اعضای خانواده خاکستر آن را سر چهار راه میریزند تا باد ببرد و پس از مراسم آتش افروزی برای دفع قضا و بلا مقداری زغال (علامت سیاه بختی است) مقداری نمک (به نماد شورچشمی) و یک سکه رایج کشور (نماد تنگدستی) در کوزه سفالینی ریخته و هریک از اعضای خانواده یکبار کوزه رادور سر خود میچرخاند و نفر آخر آن را به بالای پشت بام برده و به کوچه میاندازد و میگوید: دردِ و بَلایِ خَنَه رِه رِختُم به تویِ کوچه (دردو بلای خونه را ریختم به توی کوچه)
این کارشناس تاریخ گفت: بعضیها هم میپریدند و میگفتند: «سال نو بیاید- خوب بیاید- قوم و خویشان سالم باشند». بعضیها هم «گویی از هیزم» را پرتاب میکردند و یا همان گوی را از روی بلندی به زمین روان میکردند و میگفتند غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا...
علومی گفت: وقتی مراسم کوزه شکستن تمام شد اهل خانه دور هم جمع میشوند و شادی میکنند و آجیل و شیرینی میخورند و آجیل شب چهار شنبه سوری باید بی نمک باشد متشکل از انجیر، کشمش، خرما، توت خشک، فندق، پسته بادام خام؛ و پدربزرگها و مادربزرگها خاطرات خوش دوران کودکی خود از این شب را برای فرزندان و نوه هایشان بازگو میکنند.
او گفت: این اهالی همچنین با سوزاندن و دودکردن اسپند و کندر، افشاندن گلاب و مواد خوشبوکننده و ... در آخرین چهارشنبه، شب را به خوشی میگذرانند.
ملاقه زنی آیین از یاد رفته
این کارشناس تاریخ گفت: آیینی، چون ملاقه زنی که بخشی از مراسم چهارشنبه سوری بود. تقریبا امروزکسی در شهر این رسم را اجرا نمیکند، رسمی که خود انس و الفت بچهها و پیوندشان با بزرگترها را مضاعف می کرد و در شب چهارشنبه سوری سال اجرا میشد.
علومی گفت: در آیین ملاقه زنی کوچک ترها به صورت گروهی کاسه مسی یا قابلهای به دست میگرفتند و صورت خود را با پارچهای که به آن چادرشب میگفتند میپوشیدند و با کوبیدن ملاقه مسی به کاسه، به خانه همسایهها میرفتند و از آنان طلب عیدی میکردند. با باز شدن در خانهها بعضی به آنها از آجیل و تنقلاتی که برای شب عید مهیا کرده بودند میدادند و این خود برای بچههای محله شیرینی و شور و نشاطی مضاعف داشت.
او گفت: فال گرفتن و پخت آش رشته هم جزو مراسم چهارشنبه شب آخر سال بود که همه دور هم مینشستند و آش پایانی سال را در آخرین چهارشنبه بعد از پریدن از روی آتش میخوردند و فالی میگرفتند و تفالی به حافظ میزدند و از خداوند طلب روزگاری خوش و خرم توام با تحقق آرزوهای دور و دراز میکردند.