مسافرت نوروزی در ایران تا دوره قاجار مرسوم نبود و حتی بنا به نوشته «عبدالله مستوفی» در کتاب «شرح زندگانی من» اینطوری بود که کسی خانهاش را در ایام نوروز خالی نمیگذاشت؛ «همه به دیدن همدیگر میرفتند... محترمین تا سه روز در خانه مینشستند و بعد از سه روز به بازدید میرفتند... اگر کسی برحسب تصادف به خانهای وارد میشد که صاحبخانه حضور نداشت حکماً قایممقامی از طرف او نشسته و از واردین پذیرایی میکرد و وقتی صاحبخانه میآمد، گزارش میداد که بازدید آنها فراموش نشود».
در همین کتاب هم میخوانیم که پس از مشروطه ورق برگشت و رسمی تازه بدعت نهاده شد. «مستوفی» مینویسد: «مسافرت در گردش عید که دوره مشروطه وسیله فرار از تکلفات عید شده بود در اینوقت [عهد ناصری و مظفری]هیچ مرسوم نبود و مردم سعی میکردند که اگر سفری هم در پیش دارند، طوری ترتیب آن را بدهند که بعد از برگزارشدن ایام عید یا قبل از آن صورت گیرد. عذرخواهی از پذیرایی عید به بهانه خستگی از کارها که بعد از مشروطه معمول شده است، هیچ رسم نبود. گذاشتن کارت و فرستادن نامه و کارت تبریک را مردم بلد نبودند. همگی شخصا از هم دیدن میکردند و این کار را یکی از وظایف اجتماعی خود میدانستند و ترک آن را به هیچ بهانه و عنوانی جایز نمیشمردند».
پذیرایی مجبوری!
تکلفات مراسم عید در دوره قاجار که مستوفی در کتابش به آن اشاره کرده، بسیار مفصل است و آداب و آیین مخصوص دارد، ولی گویا بنا به سنتی قدیمی، اعیان و ثروتمندان در ایام نوروز تا چند روز مکلف به پذیرایی از دیگران بودهاند و شرایط اینطوری بود: «خانها در نوروز یا نخستین روز سال نو مجبورند هدایایی به محضر شاه تقدیم دارند و در منزل خود نیز با سفرهای گشاده به مدت یکهفته از مردم پذیرایی کنند».
مستوفی در این باره شرح مفصلتری ارائه میدهد و مینویسد: «در شب و روز عید، خانم هر خانواده فاخرترین غذاها را برای اهل خانه خود تدارک میکرد. کمتر خانهای بود که در این دو روزه تحویل و عید حتی شب قبل از عید دیگ پلو و ماهی و رشته و مرغ پلوش به بار نباشد... خانوادههای توانا برای حول و حوش و همسایه خود و فقرای آبرودار، برنج و روغن عید میفرستادند و زکات جشنهای خود را به این طریق میپرداختند. مردمان توانا مجلس عید خود را خیلی مجلل و باشکوه ترتیب میدادند، مجموعهها و سینیهای شیرینی دور اتاق چیده بود، روی میز گوشه اتاق گلدانهای شیشهای پنجاه شصت پیازی از نرگس و سنبل گذاشته بودند، از صبح تا عصر بساط چای و شربت برپا بود، هرکسی وارد میشد چای و شربت میدادند».
زندگی کارمندی و سونامی سفرهای نوروزی!
درباره مسافرت نوروزی احتمالا برخی از همان مردمان توانا که مستوفی به آنان اشاره کرده در آن روزگار این مراسم طولانی را تاب نیاوردهاند و پس از دوره مشروطه که تجددخواهی و نوگرایی هم پرطرفدار شد برخی اعیان و ثروتمندان در ایام نوروز به مسافرت میرفتند و خلاص!
در دهههای بعدی هم که زندگی شهری رواج یافت و بعد سبک زندگی کارمندی مرسوم شد، بالطبع تعطیلات نوروز فرصتی کمیاب بود برای مرخصی از کار و فرصتی طولانی برای فراغت و مسافرت. بعد هم نوروز پشت نوروز آمد و آمد و رسید به یک دهه اخیر که با پدیده سونامی سفرهای نوروزی مواجهیم، اما درباره سفرهای نوروزی واقعا چه کسی فکرش را میکرد که ریشه در دوره قاجار داشته باشد؟
چه کسی میدانست که در سفرهای نوروزی، آنچنان رونقی ایجاد شود که دولتها برای آن بنزین اضافه در نظر بگیرند و کرور کرور مسافر از شمال و جنوب و شرق و غرب، بجوشد سمت نقاط دیدنی بالاخص شمال و ساحل زیبای مازندران و گیلان و گلستانش و جنوب و ساحل قشنگ خلیج فارس.
حالا هم خوش باشد و سلامت باشد مسافر ایرانی، هر جا که میرود!
منبع: فارس
در عوض فقط یک یا چند روز توسط خان یک غذا داده می شد منتهی افراد را درجه بندی می کردند و برای هر گروه غذای خاصی در روز خاصی را می پختند ویا اگر دریک روز بود هرگروه را در اتاق جداگانه و با غذای تبعیضی جداگانه پذیرایی می شدند و یا حتی در یک روز ودریک اتاق اگر افراد دارای مکنت و توان مختلف بودند در همان اتاق با غذاهای مختلف تبعیضی پذیرایی می شدند یکی مثلاً جوجه کباب میدادند یکی خورش قیمه میدادند و یکی چلوکباب برگودیگری کوبیده و بسیار چندش آور و درد آور!!!؟
این هم حکایت پذیرایی ظالمین قدیم الایام!!!
این مسخره بازی ها الان رواج پیدا کرده
الان این خرج اضافه و اسراف داره رسم میشه