باشگاه خبرنگاران جوان کرمانشاه- متن این پیامها به این شرح است:
بهنام خداوند
خالق آثار ارجمند و آفرینشگر سرودههای اوجمند عالیجناب «استاد علیاشرف نوبتی» نامبردار به «پرتو کرمانشاهی» دیده از دنیا فروبست و به جهان فراسو پیوست.
غربت و غیبت قامت قلندروش آن شاعر زمانآگاه و سخنسالار بیهمتا بر زبر فرهنگ و ادب ایرانزمین در خاک خردخیز و خسروانی کرمانشاه غمی است بس بزرگ و اندوهی است سخت سترگ.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
آن نادره مرد هنرمند با رنج روح و فرسودن جان، در پرسه و پویهای ۷۰ ساله از عمر شریف ۹۰ سالهی خود، توانست رنگینکمانی از گوهرگانههای درخشان شعر ناب را با دو زبان زیبای پارسی دری و کُردی پهلوی پدید آورد و برای نسلهای اکنون و آیندهی ایران زمین به یادگار گذارد.
بی هیچ تردید و گمان نام، یاد و آثار ماندگار آن پیر روشنضمیر، چونان بیرقی بلند و بشکوه از فرّ و فروغ فرهنگ ایرانشهری کرمانشاه و کرمانشاهیان، بر بلندای ستیغ شانههای بیستون و طاقبستان در اهتزاز خواهد ماند و نسل به نسل بر حافظهی تاریخی آیندگان آریابوم، پرفروغ و تابناک پرتوخواهد افکند.
او فراتر از شاعران روزمرهی عصر میانمایهگی، معمار و بنیانگذار نوعی غزل معیار زمانآگاه و روزآمد بر بنیاد و بستر فرهنگ هزارهی شعر پارسی بود.
در ذهن و زبان تابناک پرتو و سرودههای سعدیوار و صائبگون او، همیشه حق با عشق بود و در قاموس سرودههای آن قافلهسالار غزل، رویای رهایی، تمنای عدالت، آرمان آزادی، کرامت انسان و مهر ایران، نقشی کانونی داشت و از بسیاری بسامد برخوردار بود.
کوچ فرجامین آن هنری مرد مردمی را، بر تمامی سوگمندان خاندان بزرگ نوبتی، مردم نجیب و نژادهی کرمانشاهان و زمرهی اهالی خامه، خرد، و دوستداران فرهنگ و ادب ایرانشهری از میانرودان تا خاوران و فرارودان، و در هر کجای جهان، غممباد گفته و آرامش و آمرزش مینوی استاد پرتو جاودانهنام، و شکیبایی و نیکسرانجامی سوگمندان ایشان را از آستان حضرت جانان آرزو مینماییم.
محمدعلی چاوشی، کیهان کلهر، علیاکبر مرادی
طبق روال روزهای قبل، امروز صبح به شبکه های اجتماعی که عضو هستم، نگاهی انداختم. خبر، غیرِمنتظره و بسیار ناگوار بود: پرتو شاعرِ بزرگِ کرمانشاهی از دیارِ بیستون پرواز کرد.
برای اطمینان از صحت خبر به آقای وحید کرمانشاهی زنگ زدم؛ گفت: بله، متاسفانه دیشب ساعت دو بامداد ... . نمی دانستم چطوری باید باور می کردم. چگونه به خودم می قبولاندم؛ که اتفاقی است که رُخ داده و یا بالاخره دیر یا زود باید رخ می داد.
مرگ برای همه اجتناب ناپذیر است. وقتی اسم زندگی می آید، مرگ هم به دنبال آن است. زندگی و مرگ بدون هم معنی پیدا نمی کند. لذا باید باور می کردم. اصلا مگر می شود، باور نکرد؟!
اما چرا مرگ احساس ندارد؟! مانند رعد و برق، زلزله و سیل؛ دانشمند، شاعر، خدمتگذار، جانی و ...، همه را با یک چوب می راند! برایش تفاوت نمی کند، یک روز کم و زیاد ندارد؛ هی هوار، هی دادِ بیداد از دستِ این چرخ گردون، از این بی دادگر هوار!
" هوار مَردِ مَکَه کَس و ای دیاره نَمَن
امید چی لَه دس و کار و وقرار نمن...
دل ای دل ای دل(پرتو) وفا وفای چَتَه
نَگَرده منیه ی آوه، آو بزرگواره نَمَن،"
درست است که دیگر قد و بالای پرصلابت و گام نهادن و ... پرتو را در کنار باغ ها و خیابان ها و کوچه پس کوچه های سراب قنبر و ... نمی بینیم ولی او در خانه های اهل دل وعاشقان، حضوری دائمی و جاودانه دارد. جسمش نیست اما نیستی برای دیوان اشعارش هرگز وجود ندارد.
اشعار پرتو همچون شعله های خورشید افروخته و ماناست. به قول ادیب محترم ایرج افشار: که در رسای اشعار پرتو آورده ست: اشعاری که با ردیفِ کلمات مربوط به طبیعت دارد (شاید زیباتر از همه ی کوه ها) در من، که باتمام مظاهر طبیعت اُنس فطری دارم؛ آتشی افروخته است.
حسین جامه شورانی از پیشکسوتان ورزش کرمانشاه
کوچ پرتو برای همۀ دوستداران فرهنگ وادب کشور بویژه در کرمانشاه و کردستان سخت وسنگین است چرا که تکرار وظهور مردانی چنین در فضاهای ستَروَن فرهنگی دشوار می نماید. در اینجا ضمن تسلیت به خاندان و خانوادۀ ایشان و همۀ فرهنگی مردان وزنان، وظیفۀ خویش می دانم از دوست عزیر و محقق گرم پو جناب آقای دکتر محمد علی سلطانی برای تمام زحماتی که در مورد این شخصیت فرهنگی متحمل شدند و همراه همسر هنرمندشان، بانو فریبا مقصودی مسبب انتشار کتاب«کوچه باغی ها» یعنی عصارۀ جانِ مرحوم پرتو و نیز کتابچۀ وزین «پژواک کوچه باغی ها» شدند، نهایت سپاس خود را اعلام نمایم و چونان جملۀ مرحومان استاد سمیعی و پرتو خطاب به هم، من هم بگویم؛ باری تو باش تا به تو بالَد دیارِ ما...
حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان
انتهای پیام/ ط.پ