باشگاه خبرنگاران جوان - «روزمزدکاری» در افغانستان همیشه با نام مردان گره خورده است؛ اما به تازگی گروهی از زنان نیز در شهر مزارشریف برای این کار به جادههای شهر میآیند.
فقر و بیکاری این زنان را مجبور کرده است تا در برابر مزد اندک حدود ۱۰۰ الی ۱۲۰ افغانی که حدود یک دالر میشود، برای یک روز کار کنند. این زنان صبحگاهان از راههای دور و نزدیک خود را به چهارراهیهایی که معمولا مردان روزمزد برای پیدا کردن کار تجمع میکنند، میرسانند و چشمهایشان را برای رسیدن کارفرمایان به محل میدوزند.
بیبیگل ۴۵ ساله که تنها نانآور خانواده ششنفریاش است، صبحها زود از ولسوالی دهدادی که در ۱۱ کیلومتری شهر مزارشریف موقعیت دارد، خود را به محل تجمع کارگران روزمزد در ناحیه پنجم شهر مزارشریف میرساند تا کارفرمایی او را برای کار استخدام کند.
بیبیگل میگوید: «صبحها اکثرا بعد از نماز از خانه بیرون میشویم و خود را به اینجا میرسانیم. هرچند صبح هوا هم خیلی سرد است، اما هرچهقدر زودتر بیاییم، کار بهتر پیدا میکنیم و اگر دیرتر بیاییم، هیچ کاری گیرمان نمیآید. مجبور هستیم برای پیدا کردن یک کار مناسب صبحها زود خود را اینجا برسانیم.»
بیبیگل چهار سال میشود که شوهرش را از دست داده است و حالا سرپرستی خانوادهاش، بر دوش او است. از چهره سرد و خنکزده بیبیگل غم و اندوه روزگار پر از فقر و تنگدستی را بهخوبی میتوان فهمید. او دستان یخزدهاش را با دهنش گرم میکند و با صدای لرزان میگوید: «چهار سال میشود که کار میکنم. وقتی شوهر خدا بیامرزم زنده بود، مرا اصلاً به کار کردن نمیگذاشت. میگفت تو از اولادهایم مراقبت کن، من خودم کار میکنم. اما حالا که شوهرم نیست، مجبور هستم شکم اولادهایم را خودم سیر کنم.»
بیبیگل صاحب سه دختر ۱۵، ۱۱ و ۹ ساله و دو پسر ۱۳ و ۷ ساله است. او اکثرا در روزهایی که هوا نسبتا گرم باشد، پسر ۱۳ سالهاش را نیز برای کمک با خودش میآورد. بیبیگل میگوید: «شکر خدا پنج اولاد دارم. دختر کلانم ۱۵ ساله است و در نبود من از خواهران و برادرانش نگهداری میکند. پسرم ۱۳ ساله است. او میخواهد کار کند، اما من اجازه نمیدهم؛ چون هنوز به سن بلوغ نرسیده و میترسم که به خاطر کار کردن از درس و تعلیم بماند. برای همین بعضی روزها که هوا گرم باشد، همراه خود میآورم تا به من کمک کند.»
در جریان صحبت با بیبیگل، کارفرمایی از موتر پیاده میشود. بیبیگل صحبتش را قطع میکند تا با کارفرما صحبت و توجه کارفرما را برای استخدام جذب کند. پس از گفتوگوی چند دقیقهای، بیبیگل موفق میشود قناعت کارفرما را حاصل کند و برای چهار روز با مزد ۱۲۰ افغانی برای کار در زمین زراعتی جذب شود. بیبیگل اینگونه برای چهار روز دیگر مصروف میشود و با خداحافظی با زنان، به سمت زمینی که برای کار در آن استخدام شده است، میرود؛ اما زنان دیگر همچنان چشمانتظار کارفرمایان میمانند تا از راه برسند و آنان را برای کاری استخدام کنند.
نازیه ۴۰ ساله از دیگر زنانی است که در اینجا برای پیدا کردن کار آمده است. او میگوید: «اینجا سر چوک آمدیم، کار نیست. تا ساعت ششونیم و یا هفت میشینم، یک روز کار پیدا میکنیم و یک روز کار پیدا نمی توانیم و مجبور میشویم دست خالی به خانه برگردیم.»
نازیه که در زمان جنگ طالبان از ولسوالی قیصار فاریاب به شهر مزارشریف آواره شده است، اکنون با خانوادهاش در زیر خیمه زندگی میکند. شوهر نازیه که حدود پنجاه سال سن دارد، روزانه در شهر مزارشریف با کراچی دستیاش کار میکند و برای همسرش نازیه و فرزندانش مواد اولیه خوراکی تهیه میکند. نازیه میگوید: «زندگی کردن در زمستان، آن هم در زیر خیمه خیلی سخت است. از مجبوری روز را میگذرانیم. گاهی میتوانیم خیمه خود را گرم کنیم و گاهی هم زغال و یا چوبی برای گرم کردن پیدا نمیتوانیم. شوهرم بیچاره کراچی دارد و روزانه در مندوی کار میکند. او هم یک روز کار میکند و یک روز هیچ کار نیست و دست خالی میآید.»
صدیقه زنی دیگر است که با هدف پیدا کردن نان برای فرزندانش، به دنبال پیدا کردن کار بیرون شده است. شوهر صدیقه در حکومت پیشین سرباز بوده که با آمدن طالبان، به ایران فرار کرده است. صدیقه میگوید: «از وقتی عروسی کردم، یک روز خوب ندیدم. شوهرم سرباز اردوی ملی بود، همیشه به جنگ میرفت. وقتی حکومت سقوط کرد، شوهرم از ترس اینکه طالبان وی را بکشند، به ایران فرار کرد و من و اولادم تنها ماندیم.»
این زنان که تنها نانآوران خانوادههایشان هستند، از حکومت سرپرست طالبان میخواهند تا برای زنان زمینه کار بهتر و مناسبتر را فراهم کند و به آنان اجازه دهند تا در کنار مردان خانواده، کار کنند.
منبع: ۸ صبح
انتهای پیام/م