۲۵ دی ماه سالروز شهادت سردار «هاشم اعتمادی» از ماندگارترین چهره‌های جنگ در استان فارس و کشور است.

باشگاه خبرنگاران جوان شیراز - اسفند ماه سال ۱۳۴۱ در روستای سنگر از توابع استان فارس نوزادی متولد شد که او را هاشم نامیدند.

پدر بزرگش، از روحانیون و مبلغین سپیدان و پدرش یکی از فرهنگیان فعال منطقه بود.

در کودکی همراه پدر به کوهنوردی و تیراندازی در کوهستان های سپیدان می رفت  و در این زمینه مهارت خاص پیدا کرده بود.

هاشم پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سپیدان ، برای اخذ مدرک دیپلم به شیراز رفت.

او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با هماهنگی و راهنمایی های یکی از دوستانش به مطالعه کتاب های مذهبی، سیاسی،اجتماعی و ضد رژیم پرداخت.

در جریان شکل‌گیری انقلاب، باوجود سن و سال کم، دوشادوش امت انقلابی به مبارزه با رژیم ستم شاهی پرداخت.

او با تکثیر و پخش اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام و شعار‌های انقلابی در دبیرستان و در سطح شهر، پا به پای مردم و همراه پدر و برادرش در مبارزات شرکت کرد و توانست نقش به سزایی در تسخیر ساختمان شهربانی شیراز و همچنین پادگان کازرون ایفا کند .

هاشم با پیروزی انقلاب اسلامی به زادگاهش برگشت و فرماندهی کمیته مبارزه با اشرار منطقه را بر عهده گرفت.

از سنگر سپیدان تا سنگر شلمچه

پس از به ثمر رسیدن نهال نوپای انقلاب، با علاقه در کمیته های محلی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپیدان به صورت افتخاری همکاری کرد.

کارایی و لیاقت شهید اعتمادی باعث شد در زمانی اندک به عنوان مسئول طرح و عملیات و ادوات تیپ امام سجاد(ع) و تیپ ۳۳ المهدی (عج) مجاهدت کند .

او با شروع غائله کردستان برای مبارزه علیه دشمن عازم منطقه غرب شد و پس از مدتی مسئول واحد عملیات و اطلاعات تیپ المهدی شده و برای آزادسازی شهر‌های کردنشین و پادگان حاج عمران مسئولیت یکی از محور‌های عملیاتی را بر عهده گرفت.

شیپور جنگ که نواخته شد، شهر را رها کرد و در جنگ‌های نامنظم عشایر عرب، در مناطق کرخه کور، ارتفاعات الله اکبر، سوسنگرد و بستان به ستیز با کفر برخاست.
سپس به طور رسمی وارد سپاه پاسداران شد و در تیپ ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) مسئول گروهان در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس، و چندی بعد یکی از بهترین فرماندهان گردان تیپ امام سجاد شد.

همرزمانش، صفا و صمیمیت با نیروهای تحت امر و رسیدگی به آنان، فروتنی، در صف اول بودن و دیگر صفات عالیه او را زمانی که معاون عملیات لشکر ۱۹ فجر بود، هیچ‌گاه از یاد نمی‌برند.
اعتمادی با شرکت در عملیات (والفجر ۲) در منطقه حاج عمران از ناحیه پای راست مجروح شد.

او پس از بهبودی در سال ۱۳۶۲ با برگزاری مراسمی ساده ازدواج کرد و مدتی پس از ازدواجش دوباره پای در صحنه پیکار نهاد و به دلیل حضور او در عملیات‌های مختلف و کسب تجربه فراوان از طرف قرارگاه کربلا به منظور سازماندهی گردان قائم (عج) به تیپ امام حسن (ع) انتخاب شد و در پاییز ۱۳۶۵ با سمت فرمانده تیپ در جلسه شورای فرماندهان لشگر شرکت کرد.

اعتمادی در عملیات کربلای چهار، مجدداً مجروح شد، اما او روحی خستگی ناپذیر داشت و پس از ۲ روز مرخصی به جبهه بازگشت.

پس از عملیات کربلای ۴ در حالی که فرماندهی تیپ امام حسن (ع) را عهده دار بود، برای دیدار با خانواده به مدت دو روز به شیراز آمد.

پدرش در این رابطه می‌گوید:در لحظه‌های آخر به سراغ هاشم رفتم قبل از اینکه با او روبرو شوم دیدم با همسر و دخترش سمانه خداحافظی می‌کند او را برای اولین و آخرین بار بود که می‌دیدم؛لباس نو  پوشیده بود چهره‌اش حالتی خاص داشت، نورانی و زیبا شده بود .

در عملیات کربلای ۵ مسئولیت یکی از محور‌های عملیاتی را بر عهده داشت و در حالی‌که چگونگی فتح جاده آسفالته (دوعیمی - بصره) را به حاج نبی (فرمانده لشگر) گزارش می‌کرد بر اثر انفجار گلوله آرپی‌جی در کنارش از ناحیه دست راست مجروح شد ولی با همان وضعیت به طرف خط مقدم حرکت کرد و سرانجام در تاریخ ۲۵ دی ماه سال ۶۵ هنگامی که برای شناسایی رفته بود هدف گلوله‌های دشمن قرار گرفت و با دستی مجروح و چشمی خون آلود به دیدار حق شتافت.

از سنگر سپیدان تا سنگر شلمچه

گوشه هایی از خاطرات و وصایای شهید اعتمادی

او همواره می‌گفت: خدایا! از آن واهمه دارم که نکند در مقابل دشمن پاهایم بلرزد و جزو سربازان تو قرار نگیرم. خدایا! قدرتی به من عطا فرما که این بار بتوانم در راه تو قدم بردارم و در خودسازی خود کوشا باشم. خدایا! اگر توفیق شهادت را نیافتم، توفیق ادامه راه راستین شهدا را به من عطا فرما.

ادب، متانت، معرفت، ارادت، بصیرت و ولایت‌پذیری‌اش را در آخرین کلمات وصیت نامه اش خلاصه کرد و چنین نوشت:خداوندا! شهادت در راه خودت را که مختص حامیان درگاهت است، به من عطا فرما. خداوندا! گناهانم را که مانند دوده قلبم را سیاه کرده، بر من ببخشای.

و [اما] خانواده ام! اگر روزی توفیق دیدن اماممان را پیدا کردید، به او بگویید که سربازی داشتی که آرزوی دیدنت را داشت اما گناهانش باعث شد نتواند تو را ببیند. به او بگویید که برایم دعا کند که خداوند گناهان مرا ببخشاید.

امت اسلامی! آگاه باشید و بدانید که نعمت های باری تعالی در سرزمین ایران همچون باران روان است. بدانید قدر و منزلت این نعمت را. برای امام دعا کنید که ان‌شاءالله تا انقلاب مهدی او را حافظ باشد.

وای بر شما از خدا بی خبران! به شما کوردلان این توصیه را دارم که اگر چنانچه علیه این انقلاب که خون‌بهای هزاران شهید غرق به خون است، حرکتی کنید، در خط یزید و مشرکین گام برداشته‌اید و خود را آزار می‌دهید. چون حق پیروز است و باطل نابود است. یزیدیان تاریخ نابود، و روسیاهان هرگز روی عزت را نخواهند دید.

همرزمانش نوشته‌اند: بسیار خوش‌اخلاق بود و اوقاتی که می‌دید نیروهایش خسته شده‌اند شوخی کرده و آنان را دلگرم می‌کرد.

 

از سنگر سپیدان تا سنگر شلمچه

انتهای پیام/ت

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.