در دنیای ما چه بسیار استعدادهایی که کشف نشدند و مردمان به سادگی از کنار آنها گذشتند و کم نیستند افرادی که با پشتکار خود و تشویق اطرافیان به نابغهای بی بدیل تبدیل شدند.
شاید هم میشود اینگونه گفت که همه انسانها با استعدادی خاص قدم به این دنیا میگذارند و اینکه چگونه این استعداد را کشف و به شکوفایی برسانند همتی بسیار میطلبد. یکی از همین انسانهای پیرامون ما ادیسون بود. مخترعی که در ابتدا، کودکی کودن مینمود که از درک سادهترین درسهای مدرسه عاجز و ناتوان بود.
توماس آلوا ادیسون
توماس ادیسون مخترع با استعداد در سال ۱۸۴۷ در شهر میلان ایالت اوهایو آمریکا به دنیا آمد.
هنگامی که ادیسون در دوره ابتدایی درس میخواند مدیر مدرسه وی اعتقاد داشت که ادیسون شاگرد کودنی است و عذر وی را از مدرسه خواست.
با اینکه برای تحصیل به مدرسه نرفت، ولی چون مادرش معلّم بود خواندن و نوشتن را به او آموخت – از سن یازده سالگی به علوم علاقمند شد و کتابهای مشکل را میتوانست بخواند و اشتباهات آنها را تصحیح میکرد.
گر چه ادیسون از خانواده فقیری نبود، ولی با این، چون به آزمایشهای علمی علاقمند بود و پول زیادی صرف آنها میکرد، به فروش روزنامه در قطار مشغول شد و به زودی تشکیلاتی را برای فروش روزنامه به وجود آورد و کودکان دیگری را استخدام نمود تا در قطارهای دیگر برایش روزنامه بفروشند.
او یک واگن توشه خالی را به آزمایشگاه خود تبدیل کرد تا در ساعات فراغت در قطار به کارهای مورد علاقهاش بپردازد، در این مدّت به آزمایشهای الکتریکی مخصوصا به تلگراف علاقمند شد و در زمان جنگهای داخلی به عنوان متصدّی شب در تلگراف خانه استخدام شد. چون روزها کار میکرد و شبها ناچارا میخوابید وسیلهای اختراع نمود که بتواند به طور خودکار در هر ساعت علامتی مخابره کند برای اینکه نشان دهد که او در پست خود بیدار است!
ادیسون در سال ١٨۶٨ هنگامیکه فقط ۲۱ سال داشت اولین اختراع خود را که یک دستگاه الکتریکی شمارش آرا بود عرضه کرد. آن دستگاه فروش نرفت و ادیسون از آن پس تلاش خود را روی اختراع ابزار وسایلی متمرکز کرد که بتواند بازار خوبی داشته باشند.
نخستین پلههای ترقی
در سال ۱۸۶۹ ادیسون که ادارهٔ راهآهن را ترک کرده بود، بهعنوان سرپرست فنی به استخدام یک مؤسسهٔ صرافی بزرگ در نیویورک در آمد. در این مقام او توانست نخستین اختراع موفقش را که نوعی تلگراف چاپی بود، به نام خود ثبت کند. تلگراف ادیسون برخلاف انواع رایج که علائم مورس را به صورت صداهای کوتاه و کشیده به گوش اپراتور میرسانیدند، آنها را به شکل خط و نقطه بر روی نوار کاغذی چاپ میکرد. او حق امتیاز اختراعش را در مقابل ۴۰۰۰ دلار به مدیر صرافخانه واگذار کرد و با پول آن در نیوآرک، نیوجرسی یک کارگاه تحقیقاتی برای خود برپا نمود. در محل جدید او علاوه بر تکمیل لوازم جانبی تلگراف، یک سامانهٔ پیشرفتهٔ نمایشگر اطلاعات بورس را طراحی کرد که سود هنگفتی از آن حاصل آمد.
منلو پارک
ادیسون مدتها این فکر را در سرداشت که کارگاهش را به محل بازتر و بزرگتری منتقل کند. با فراهم شدن سرمایهٔ کافی، سرانجام در سال ۱۸۷۶ م. در منطقهٔ «منلوپارک» نیوجرسی یک لابراتوار پژوهشی مجهز بنیاد نهاد و گروهی از افراد لایق و مستعد را به همکاری فراخواند.
تأسیس این آزمایشگاه نقطهٔ عطفی در رشته فعالیتهای ادیسون و از بزرگترین ابتکارهای او به شمار میرود. آزمایشگاه منلو پارک نخستین مؤسسهای بود که منحصراً با هدف تولید و تکمیل ابداعات علمی برپا شد و آن را باید نمونهٔ اولیهٔ آزمایشگاههای تحقیقاتی بزرگی دانست که از آن پس تمام صنایع مهم در کنار کارگاههای خود ایجاد کردند. در سایهٔ نظارت و سازماندهی توماس ادیسون و کار گروهی کارمندان وی صدها اختراع کوچک و بزرگ در این مؤسسه به ثمر رسیدند که البته همگی به نام ادیسون تمام شدند.
گرامافون
از قدیمالایام، داشتن وسیلهای که بتوان با آن صدا را ضبط کرد از آرزوهای بشر بودهاست. قبل از آنکه توجه ادیسون به این مقوله جلب شود، لئون اسکوت مارتینویل فرانسوی (۱۸۵۷) و دیگران تحقیقاتی کرده و گامهایی در این راه برداشته بودند؛ اما دستگاههای آنها عملاً قابل استفاده نبود، زیرا تنها با یک دور گوش دادن، صدای ضبط شده از بین میرفت.
در سال ۱۸۷۷ ادیسون موفق به ساخت وسیلهای شد که واقعاً کار میکرد؛ یعنی میتوانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش کند. «ضبط صوت» ادیسون که فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختمانی ساده داشت: استوانهای فلزی بود با یک دستهٔ گرداننده که در یک انتهای آن سوزنی همراه با یک بوق تعبیه شده بود. وقتی کسی استوانه را میچرخاند و درون بوق صحبت میکرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روی ورقهٔ نازک حلبیِ دور استوانه خراشهایی میافتاد. برای شنیدن صدای ضبط شده نیز کافی بود سوزن را به ابتدای مسیر برگردانده و دوباره استوانه را بهچرخش در آورند. کیفیت صدا البته بسیار پایین بود و صفحه حلبی هم پس از چند بار استفاده خراب میشد. با اینحال همین وسیله ابتدایی در نظر مردم بسیار شگفتانگیز مینمود و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. روزنامهها ادیسون را «جادوگر منلوپارک» لقب دادند. حتی دولت رسماً وی را به واشینگتن دعوت کرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمایش بگذارد. ده سال بعد (۱۸۸۷ م) ادیسون (یا به روایتی الکساندر گراهام بل)، استوانهٔ مومی را جایگزین ورق حلبی کرد و بالاخره امیل برلینر مخترع آمریکایی آلمانیتبار با تبدیل استوانهٔ مومی به صفحهٔ پلاستیکی، گرامافون را به شکل امروزی درآورد.
لامپ الکتریکی
توماس ادیسون لامپ حبابی را ابداع نکرد و قبل از وی نوعی لامپ اختراع شده بود. او در سال ۱۸۸۰ یک طرح قابل تحقق و تولید برای لامپ حبابی مطرح کرد (با استفاده از یک رشته از جنس بامبوی کربنیزه) که مورد استفاده منازل و خانهها شد و البته یک سال بعد جوزف سوان در سال ۱۸۸۱ یک ساختار کارآمدتر را (با استفاده از رشتهٔ سلولوزی) مطرح نمود.
سابقهٔ سیستم روشنایی الکتریکی به اواسط قرن نوزدهم میرسد. در سال ۱۸۵۴ هاینریش گوبل نخستین لامپ برق را اختراع کرد که حدود چهارصد ساعت نور میداد، اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وی جیمز وودوارد، ویلیام سایر، متیو ایوانز (۱۸۷۵) و جوزف سووان (۱۸۷۸ م) مدلهای دیگر چراغهای الکتریکی را ارائه کردند.
کمی پیش از آنکه ادیسون نیز وارد این عرصهٔ جدید شود، والیس صنعتگر آمریکایی نوعی چراغ برق را روانهٔ بازارکرده بود که نمونهای از آن به دست ادیسون رسید (۱۸۷۸). دستگاه والیس تشکیل میشد از چارچوبی با یک حباب و دو میلهٔ فلزی متحرک که به هر کدام تکه زغالی متصل بود. عبور جریان برق از میلهها باعث میشد که دو قطعه زغال بسوزند و میانشان قوس الکتریکی بسیار درخشانی به رنگ آبی پدیدار شود.
این چراغ الکتریکی ابتدایی بازده پایینی داشت، زیرا مصرف برق آن زیاد و عمر زغالهایش کم بود. با این وجود، ادیسون که به اهمیت اختراع والیس پیبرده بود، تصمیم گرفت آن را اصلاح کند و به جای زغال مادهٔ مناسب تری بیابد که با برق کمتر مدت درازی روشنایی بدهد و به مرور زمان نسوزد و از بین نرود.
پس از یک سال تلاش بیوقفه و آزمایش صدها مادهٔ گوناگون، سرانجام ادیسون و همکارانش توانستند با خالی کردن هوای داخل حباب و استفاده از نخ معمولی کربونیزه (زغالیشده) لامپی بسازند که تا چهل ساعت نور بدهد. این موفقیت اولیه موجب شد تا آنها با پشتکار بیشتری به تحقیقات خود ادامه دهند و زمانیکه موفق شدند عمر متوسط چراغ برق را به پانصد ساعت برسانند، ادیسون تشخیص داد که زمان مناسب برای نمایش آن فرا رسیدهاست.
البته نمونه لامپ ادیسون قبل از ارائه توسط شخص دیگری تولید و در اداره ثبت بریتانیا به اسم دانشمندی به نام سوان ثبت شده بود و این ثابت میکند لامپ ادیسون چیز جدیدی نبود، ولی با این حال نباید تلاشهای ادیسون را در راستای ترویج این تکنولوژی نادیده گرفت.
او از روزنامهنگاران و صاحبان سرمایه دعوت کرد تا در شب ۳۱ دسامبر ۱۸۷۹ برای دیدن اختراع جدیدش به منلوپارک بیایند. به دستور او آزمایشگاه و اطراف آن را با صدها لامپ برق آراستند بطوریکه محوطهٔ منلوپارک و جادهٔ منتهی به آن غرق در نور شده بود. ادیسون میهمانان خود را با چیزی روبرو کرده بود که برایشان سابقه نداشت. منظرهٔ لامپهای نورانی بازدیدکنندگان را به شدت تحت تأثیر قرار داد؛ بطوریکه وقتی ادیسون نقشهٔ خود را برای تأسیس یک کارخانهٔ بزرگ الکتریسیته در نیویورک مطرح کرد پیشنهادش با استقبال گرم سرمایهداران حاضر روبرو شد.
عصر الکتریسیته
در ۲۷ ژانویه ۱۸۸۰ ادیسون تقاضانامهٔ دریافت امتیاز اختراع «لامپ روشنایی الکتریکی» را به ادارهٔ اختراعات آمریکا تسلیم کرد، اما با درخواستش موافقت نشد. کارشناسان سازمان معتقد بودند که طراحی و ساخت لامپ ادیسون بر مبنای مطالعات ویلیام سایر انجام شده است؛ بنابراین تنها امتیاز اختراع رشتهٔ زغالی شده پرمقاومت (مادهٔ تولیدکنندهٔ نور لامپ) به ادیسون تعلق گرفت.
در ۱۳ فوریه ۱۸۸۰ وی به کشف یک پدیدهٔ مهم فیزیکی نائل آمد که اکنون به اثر ادیسون معروف است.
دو سال پس از نمایش عمومی لامپ الکتریکی، (۱۸۸۲) ساختمان کارخانهٔ مرکزی تولید برق موسوم به «ایستگاه پرل استریت» به پایان رسید و در چهارم سپتامبر همان سال نخستین سیستم توزیع نیروی الکتریسیته در جهان با قدرت ۱۱۰ ولت و ۵۹ مشتری در پایین محلهٔ منهتن به دست ادیسون افتتاح گردید.
چندی بعد ادیسون کوشید تا حق امتیاز لامپ برق را در بریتانیا از آن خود کند و بر رقیبش جوزف سووان – که مستقل از ادیسون موفق به اختراع لامپ حرارتیِ رشته کربنی شده بود- پیروز شود، اما پس از یک دعوای حقوقی بیحاصل، دو طرف با یکدیگر به توافق رسیدند و برای بهرهمند شدن از منافع اختراعشان در بریتانیا شرکت «ادیسووان» را تأسیس کردند. این شرکت در سال ۱۸۹۲ جزئی از کمپانی بزرگ جنرال الکتریک (متعلق به ادیسون) گردید.
شیوهٔ ادیسون
همانطور که گفته شد، بیشتر اختراعات ادیسون حاصل تکمیل ایدههای دیگران و کار دستهجمعی گروه بزرگی از تکنسینها و کارمندانی بود که تحت نظارت او به تحقیق و آزمایش میپرداختند. لویس لاتیمر دستیار آفریقایی-آمریکایی ادیسون که در پروژهٔ چراغ الکتریکی نقش مهمی داشت، از جملهٔ این افراد است. اگر امروز کمتر نامی از کسانی مانند او به میان میآید، به این دلیل است که ادیسون غالباً همکاران خود را در افتخار و اعتبار اختراعاتش سهیم نمیکرد. با این همه شکی نیست که بدون قدرت سازماندهی و خصوصاً همت بلند ادیسون دست یافتن به این همه موفقیت ممکن نبود. نیکلا تسلا فیزیکدان بزرگ و یکی از همکاران ادیسون دربارهٔ روش او برای حل مسائل مینویسد:
«اگر ادیسون میخواست سوزنی را در انبار کاهی پیدا کند، با پشتکارفراوان دانه به دانه رشتههای کاه را کنار میزد تا بالاخره سوزن نمایان شود. بارها با تأسف شاهد بودم که چگونه بخش اعظم وقت و انرژی او صرف یافتن یک فرمول جزئی یا انجام دادن محاسبهای کوچک میشد.»
ادیسون خود نیز در اینباره گفتهاست:
«نوآوری عبارت است از یک درصد الهام روح و نود و نه درصد عرق ریختن و تلاش کردن.»
تسلا دانشمندی شایسته و بهترین کارمند ادیسون بود. او ابتدا از طرف ادیسون مأمور شده بود تا راههای توسعهٔ سیستمهای جریان مستقیم (DC) را بررسی کند، اما چون پس از پایان کار ادیسون تعهدات مالی خود را زیر پا گذاشت تسلا تصمیم به ترک شرکت او گرفت. با پذیرش استعفای تسلا، ادیسون مرتکب اشتباه بزرگی شد چرا که چندی بعد تسلا با کشف جریان متناوب (AC) در برابر امپراتوری ادیسون و سیستم DC او قد علم کرد. او با حمایت جرج وستینگهاوس کارخانهدار معروف سامانههای چندفازی توزیع برق را برپایهٔ جریان AC تکامل بخشید که بسیار کارآمدتر از سیستم ادیسون بود. با وجود تبلیغات منفی جنرال الکتریک، جریان AC روز به روز رواج بیشتری یافت و سرانجام سلطه ادیسون را بر بازار صنایع الکتریکی درهم شکست.
سینما
در سال ۱۸۸۹ یکی از کارمندان شرکت ادیسون به اسم ویلیام کندی دیکسون نوعی دستگاه نمایش فیلم اختراع کرد که پنج سال بعد (۱۸۹۴) با نام تجاری کینهتوسکوپ (متحرک نما) در نیویورک به معرض نمایش گذاشته شد. کینهتوسکوپ دستگاهی بود که هرکس از سوراخ آن به درون مینگریست و دستهای را میچرخاند، تصاویر متحرکی را مشاهده میکرد. این وسیله ابتدا بهعنوان مکمل گرامافون و برای رونق بخشیدن به بازار آن طراحی شده بود وهدف آن بود که با افزودن امکان تماشای عکس متحرک، بر جذابیت گرامافون نزد خریداران افزوده شود.
با ادیسون یا دیکسون را نمیتوان پایهگذار سینما دانست؛ کینهتوسکوپ آنها بیشتر به ماشین «شهر فرنگ» شبیه بود و دریک زمان بیش از یک نفر نمیتوانست از آن استفاده کند. چنین دستگاهی در عصر جدید که تودهٔ مردم به هیجان و سرگرمیهای دستهجمعی نیاز داشتند چندان به کار نمیآمد. ایدهٔ بزرگ کردن تصاویر و بکارگیری پردهٔ نمایش هرگز به ذهن ادیسون نرسید، چون همانطور که گفتیم از اختراع کینهتوسکوپ مقصود دیگری داشت، ولی حدود یک سال بعد لویی لومیر صنعتگر ثروتمند فرانسوی با ساختن دوربین فیلمبرداری و پروژکتور و افتتاح اولین سالن سینما در گراند کافه پاریس (۲۸ دسامبر ۱۸۹۵) نخستین گامها را برای علاقهمند کردن مردم به این پدیدهٔ نو برداشت. پس از گذشت چند سال، سالنهای نمایش فیلم در اروپا و آمریکا آن قدر فراوان شده بود که ادیسون نیز چارهای جز پیوستن به این جریان و کنار گذاشتن سینمای تک نفرهاش ندید.
ادیسون در تبدیل سینما به رسانهای همگانی و صنعتی سودآور نقش مؤثری ایفا کردهاست. فیلم استاندارد ۳۵ میلیمتری با چهار روزنه در لبهٔ هر فریم که هنوز مورد استفاده قرار میگیرد از یادگارهای ادیسون است. وی همچنین مؤسس اولین استودیوی فیلمسازی دنیا (بلک ماریا در ایالت نیوجرسی) است. نخستین فیلم کپی رایت شدهٔ تاریخ سینما با عنوان «عطسهٔ فرد اُت» در این استودیوساخته شد. همچنین فیلم فرانکنشتاین (۱۹۱۰) نیز در استودیو و شرکت فیلمسازی وی ساخته شده است.
سالهای پایانی
در اول فوریه ۱۸۹۳ ادیسون ساختمان «بلک ماریا» نخستین استودیوی تصاویر متحرک را در اورنج غربی، نیوجرسی به پایان برد. او کوشید تا اختراع دوربین فیلم برداری را تماماً به خود نسبت دهد و حق استفادهٔ انحصاری از آن را به دست آورد، اما در ۱۰ مارس ۱۹۰۲ ادعای او در یک دادگاه استیناف ایالات متحده رد شد.
در سال ۱۸۹۴ او در زمینهٔ ترکیب فیلم و صدا تحقیقاتی انجام داد که سرانجام به اختراع کینهتوفون انجامید. این دستگاه که ترکیب ناجوری از کینهتوسکوپ و گرامافون استوانهای بود با استقبال مردم مواجه نشد.
در ۶ ژانویه ۱۹۳۱ ادیسون درخواستنامهٔ ثبت آخرین اختراع خود «وسیلهٔ نگهدارندهٔ اشیاء هنگام آبکاری» را به ادارهٔ ثبت اختراعات فرستاد، اما پیش از دریافت پاسخ آجل به او مهلت نداد و این مخترع بزرگ در اواخر همان سال در سن ۸۴ سالگی در «وست ارنج» نیوجرسی چشم از جهان فرو بست.
ادیسون در قسمت اعظم عمر خود از عدم شنوایی شدیدی رنج میبرد، ولی این معلولیت و ناراحتی با توان بالای او در انجام کارهای سخت و زیاد جبران میشد. ادیسون دوبار ازدواج کرد (همسر اول او در جوانی از دنیا رفت) و از هر ازدواج خود سه فرزند داشت.
گزیدهای از سخنان توماس ادیسون
من هفتصد بار اشتباه نکردم. من یک بار اشتباه نکردم من زمانی موفق شدم که هفتصد راهی را که موفقیت آمیز نبود اصلاح کردم. هر گاه راهی را که عمل نمیکرد حذف کردم راهی را پیدا کردم که کار میکرد.
انسان هر چه بالاتر برود احتمال دیده شدن وصله شلوارش بیشتر میشود.
بسیاری از ناکامیها ناشی از این است که هنگام تسلیم شدن نمیدانید که تا چه حد به موفقیت نزدیکید.
انسان هنوز خارق العادهترین کامپیوتر است.
طعم بسیاری از شکستهای زندگی را کسانی چشیده اند که در دو قدمی کامیابی از تلاش خود دست کشیده اند.
منبع: دیجی رو