به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، بابک در یک قدمی اعدام قرار دارد. بابک نام متهمی است که به اتهام قتل به قصاص محکوم شده و اگر موفق به اخذ رضایت نشود به زودی اعدام خواهد شد. او دو بار تا یک قدمی اعدام رفت و با تلاش مسئولان زندان مهلت گرفت. این متهم محکوم به اعدام اهل مسجد سلیمان است. او برای رهایی از اعدام تقاضای کمک دارد.
نامش بابک است و اتهامش قتل!
اتهامی که مهر آن ۲۷ سال قبل روی پیشانی بابک خورد، اما هرگز این اتهام را نپذیرفت. بالاخره ادله و شواهد توانست بابک را که عشق فوتبال تمام زندگی اش بود، به قصاص محکوم کند. هنوز هم وقتی صحبت از سالهای دور میشود، برای بابک حاجی پور مسابقات فوتبال مبدا تاریخ و وقایع است: «شب جام جهانی بود که این حادثه رخ داد. تا جام جهانی بعدی در زندان بودم و یک بار تبرئه و آزاد شدم. اما بعد با حکم غیابی دادگاه به قصاص محکوم شدم و ۷ سال پیش دوباره بازداشت شده و راهی زندان شدم.»
بابک ۲۷ سال از عمرش را در پیچ و خم پرونده قتل گذرانده و حالا شمارش معکوس برای اجرای حکم قصاص آغاز شده است. اگر او نتواند مبلغ دیه را تامین کند شاید جام جهانی قطر را نبیند.
خاطرات یک اعدامی در تماس از زندان
بابک از زندان سپیدار اهواز تماس میگیرد و در چند دقیقهای تمام زندگی اش را مرور میکند. از او میپرسم چند سال داری که میگوید: «از نیما نکیسا یک روز کوچکترم! متولد سال ۵۴.»
بعد او سر میخورد در خاطرات گذشته اش. در سالهایی که برای تمرین به تیم نفت مسجد سلیمان دعوت شده بود و قبل تر: «بچه بودم که فیلم رئیس علی تنگستونی نشان میداد. من میرفتم لباس شبیه رئیس علی تهیه میکردم. به دوستانم میگفتم تو خالو حسین دشتی؛ تو احمد تنگستونی! خودم را هم جای رئیس علی جا میزدم. افکارم اینطور بود.»
بعد خاطراتش به قبلتر میرود و خاطره انفجار بمب در محله شان را تعریف میکند: «دبستانی بودم که در روزهای جنگ، موقع برگشت از مدرسه، اولین موشک را در مسجد سلیمان زدند. در آن حادثه موج انفجار من را گرفت و همین باعث شد پرخاشگر شوم. خانواده ضعیف و فقیری داشتم و آن وقتها کسی به فکر درمان نیفتاد و این بیماری با من همراه شد.»
شدت بیماری بابک تا حدی بود که سال ۷۸ با تشخیص کمیسیون پزشکی از خدمت سربازی معاف شد.
بابک در میان خاطراتش یک خط در میان از عشقش به فوتبال میگوید: «عاشق فوتبال بودم. انگار اصلا خوزستان فوتبال خیز است. به تیم نفت مسجد سلیمان هم برای تمرین دعوت شدم، اما این حادثه گرفتارم کرد.»
ماجرای پرونده اتهامی بابک حاجی پور چه بود؟
بابک ماجرای این پرونده را اینطور روایت میکند: «سال ۷۳ بود که چند نفر از دوستان من با هم اختلاف پیدا کرده بودند و چند باری هم درگیر شده بودند. شب حادثه دوباره مقابل خانه ما درگیر شدند. اما من و مقتول طرفهای اصلی دعوا نبودیم. در آن درگیری یکی از دوستان با ضربه چاقو کشته شد و من از همان اول هم گفتم که در این حادثه بی تقصیرم. اما چهار سال در زندان بودم و تبرئه شده و آزاد شدم. بعد از آزادی من پرونده بار دیگر به جریان افتاده بود و این بار من غیابی به قصاص محکوم شده بودم. چند سال گذشت و سال ۹۳ بار دیگر بازداشت شدم و الان ۷ سال است که در زندانم. حکم قصاص من تائید شده و در مرحله اجراست. دو بار هم تا پای چوبه دار رفته ام، اما با وساطت مسئولان زندان فعلا مهلت گرفته ام.»
بابک در ادامه گفت: «مقتول دو فرزند داشت که در زمان حادثه خردسال بودند. پدر و مادرش هم فوت کردند و حالا خواهر و برادران مقتول به عنوان ورثه پدر و مادرشان، ولی دم پرونده هستند. اولیای دم پذیرفتند که در مقابل دریافت ۵ میلیارد تومان دیه از قصاص گذشت کنند، اما هنوز اعلام گذشت رسمی و قطعی نکرده اند. اگر نتوانم وجه المصالحه را تامین کنم؛ طی همین هفتههای پیش رو حکم قصاص من اجرا میشود. از شاکیان پرونده ممنونم که با بزرگواری شرطی برای بخشش من گذاشتند، اما از آنها تقاضا دارم به من تخفیف دهند. پدر و مادرم در این ۷ سال اخیر که در زندان هستم از غم اینکه نمیتوانند برایم کاری کنند دق کردند و از دنیا رفتند. حالا امیدی جز کمک مردم و تخفیف شاکیان ندارم.»
کمک کنیم بابک قصاص نشود
شمارش معکوس برای اجرای حکم قصاص بابک آغاز شده است. شاید همین هفته بابک را برای اجرا حکم به قرنطینه انفرادی پیش از اجرا منتقل کنند شاید هفته بعد.
اگر بابک نتواند رضایت اولیای دم را تامین کند، این آخرین حرفهایی است که از او به یادگار میماند.
منبع: رکنا
انتهای پیام/