به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان،شلجا سن، روانشناس کودک و نوجوان، خانوادهدرمانگر است و در یادداشت پیشرو درمورد راهکارهای بهبود روابط با نوجوانها صحبت میکند.
این یادداشت در ماه ژانویه سال ۲۰۱۸ در سایت تد منتشر شده است. والدین اغلب از سختی صحبت کردن با نوجوانان میگویند؛ اینکه چگونه فرزندانشان از چیزی حرف نمیزنند یا به آنها گوش نمیدهند. بیایید یک سناریوی معمولی را درنظر بگیریم: شما میخواهید با پسر نوجوان خود درمورد رفتار «غیرمسئولانه» او صحبت کنید (شاید بهخاطر انجام مداوم و زیاد بازی، انجام ندادن تکالیف یا بیتوجهی به کارهایش باشد). شما با پرسیدن «میتوانیم صحبت کنیم؟» به او نزدیک میشوید. چشمانش را گرد میکند و آه سنگینی میکشد که میگوید: «باز دوباره شروع شد...»
به او میگویید «باید مسئولیتپذیرتر باشی!»، او آنجا در رخوت و سکون نشسته است، با نگاهی خیره میشود که به بهترین شکل میتوان آن را «حالا هرچی!» توصیف کرد. بعد یواشکی به ساعت نگاه میکند. با شنیدن پاسخ او، خونسردی خود را از دست میدهید و فریاد میزنید: «میدانی که ما بهترینها را برایت میخواهیم و تو حتی توجه نمیکنی! نه؟» او پاسخ میدهد: «نه واقعا!» و بهزودی گفتوگویتان به صداهای بلند و بههم کوبیدن در تبدیل میشود. هر دوطرف احساس عصبانیت، درماندگی و سردرگمی میکنند. صحبت کردن قرار است کاری از پیش ببرد، درست است؟ با این تفاوت که اغلب اینطور نیست.
برقراری ارتباط با نوجوانان مهارتی است که همه ما میتوانیم آن را بهخوبی یاد بگیریم. پس از اینکه بیش از ۲۵ سال والد بودم و بهعنوان روانشناس با کودکان کار کردم، آموختم که پنج استراتژی ضروری وجود دارد که میتواند تفاوت بزرگی در ایجاد یک ارتباط قویتر ایجاد کند.
۱. از این سه کلمه اجتناب کنید: «بیا صحبت کنیم»
بهنظر میرسد این سه کلمه طبیعیترین راه برای شروع مکالمه است. اما وقتی به نوجوانان میگوییم «بیا صحبت کنیم»، زنگهای هشدار در مغزشان بهصدا درمیآید و امکان ایجاد یک گفتوگوی معنادار را تقریبا غیرممکن میکند. درعوض، قبل از گفتن هرچیزی به روش غیرمنتظره یا تهدیدآمیز، درکنارشان حضور داشته باشید و دور و بر آنها بچرخید. من گاهی کتابی برمیدارم و روی صندلی اتاق دخترم مینشینم. همیشه او کسی است که مکالمه را شروع میکند. بهدنبال مسیر شروع گفتوگوی خودتان باشید. ممکن است زمانی باشد که آنها را به خانه دوستشان میبرید یا کارهای خانه را انجام میدهید.
۲. بیشتر از اینکه به او دیکته کنید، از او سوال کنید
درحالیکه برای کمک به آنها مضطرب هستید، دائما به نوجوان خود میگویید که چگونه باید صحبت کند و عملکرد و رفتارش چگونه باشد؟ ولی بهجای اینکه بگویید چه کاری درست یا غلط است، بهتر است از او بپرسید! بهجای اینکه بگویید: «تو باید درس بخوانی. میبینم که اصلا حواست نیست!»، اینکه بپرسید «آماده شدن برای امتحاناتت چطور پیش میرود؟» میتواند موثرتر باشد. وقتی به نوجوان میگویید چه کاری انجام دهد، معمولا توجهی نمیکند و به عقب میاندازد. با اینحال، هنگامی که شما کنجکاوانه و با آرامش از آنها سوال میپرسید، این پیام را میفرستید که به آنها و توانایی آنها در انتخاب درست احترام میگذارید.
۳. از صمیم قلبتان، پاسخشان را بدهید
این مورد ممکن است دشوار باشد؛ برای مثال بیایید تصور کنیم فرزند نوجوانتان به شما میگوید هنوز برای امتحان مدرسهاش آماده نیست و نگران مردود شدن است. احتمالا ریاکشن آنی شما عصبانی شدن و سرزنش کردنش است، درحالیکه میگویید: «من بهت گفته بودم بیشتر درس بخون!» با اینحال، چیزی که او نیاز دارد این است که شما با او همدردی کنید. در عوض، مثلا به او بگویید: «میدونم این مساله برات آسون نیست، مگه نه؟» وقتی از صمیم قلب همدلی میکنیم، نوجوانان احساس سرزنش، شرم یا قضاوت شدن نمیکنند و بعدا میتوانند بیشتر با ما حرف بزنند.
۴. هنگامی که در جایگاه مخالف قرار دارید، همکاری کنید
در تمام روابط خانوادگی، حتما درگیریهایی وجود دارد. با انجام این مراحل با هم، هنر همکاری را به نوجوانهایتان یاد بدهید:
من به حرف شما گوش میدهم و دیدگاهتان را متوجه میشوم. (حتی اگر با آن موافق نباشم)
من هم دیدگاه خودم را بهعنوان یک والد به اشتراک میگذارم. (حتی اگر شما با آن موافق نباشید)
و بعد این نقطهنظرات را درکنار هم قرار میدهیم.
مثلا فرض کنید شما بهعنوان والد، نگران استفاده بیشازحد پسرتان از کامپیوتر، موبایل یا دستگاههای الکترونیکی هستید. حتی فراتر از آن و بهشدت عصبانی هستید. اما به جای اینکه با یک سخنرانی غرا به او حمله کنید، با این سوال شروع کنید: «میتوانیم درمورد اتفاقی که پیش آمده، حرف بزنیم؟» سپس به صحبتهای او گوش بدهید و سعی کنید هرگونه فکر یا قضاوت قبلی را کنار بگذارید. نشان دهید به او احترام میگذارید و بدون درنگ یا دخالتی، به او فرصتی بدهید که ایدهاش را توضیح دهد. چرا رفتار او شما را ناراحت میکند؟ شما چه اثری از اعمال او میبینید؟ این کار را تا حد امکان با آرامش انجام دهید، بدون اینکه اجازه دهید احساساتتان بر شما تسلط یابد. درنهایت، شما دو نفر باید باهم برای پیدا کردن یک راهحل مذاکره کنید.
۵. وقتی او را مسخره میکنید، عذرخواهی کنید
همه والدین در ارتباط با فرزندانشان اشتباهاتی را مرتکب میشوند، بهخصوص درمورد نوجوانان. والدین در دست گذاشتن روی نقطهضعف نوجوانان، حرفهای هستند. وقتی چیزی میگوییم که از گفتنش پشیمان میشویم، بهترین کار این است که فورا با یک جمله ساده عذرخواهی کنیم: «متاسفم که به هم ریختم. برای بهترشدن حالت چه کار کنم؟» زمانی که شما درکنار آنها قرار بگیرید، نوجوانان میتوانند کاملا بخشنده باشند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
بعدش من دلم نمیخواست به خواهرش این حرفا رو بزنه.چون اصلا خواهرش و خودش اهل این کارا یا بقول خودشون دهه هشتادیا« رل زدن» نیستن. خواهرش خداروشکر خواب بود. وگرنه دعوا میشد. به همین دلیل بیشتر حرف در نیاره راجب خواهرش با لبخند بهش گفتم درسته پسرم. تو دیگه پسر بزرگی هستی. ولی از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش که ضربه نبینی. اون از ۱۰ سالگی با این پسرا آشنا شده بود. ار اون موقع هی میگفت میشه تنها بیرون برم؟ من و باباش گفتیم از ۱۳ سالگی. الانم که ۱۳ سالشه تنها جایی که تنها میره اونجایی که پسرا هستن تا باهاشون دعوا بگیره. واسه همین دلش میخواست تنها بیرون بره.من انتظار داشتم واسه خرید تنها بره.واسه مدرسه که البته الان مجازیه.ولی چمیدونستم بخاطر این پسرا بود. بیشتر اوقات اون پسرا گوشش رو میگیرن میکشوننش پارک و خیلی جاهای دیگه و اونجا دعواشون میشه.
دیشب یکی از اون پسرا بهش گفت بیا سیگار بکش حالشو کن.
پسرم اون پسره رو جوری زد یعنی با یه میله محکم کوبوند تو سرش که از دیشب تا یه ساعت پیش تو کما بود.الان تازه خداروشکر از کما در اومد.وگرنه پسرم یه قاتل حساب میشد و زندان و اعدام و...خدا عمر داد به پسرم.
من به پسرم میگم از این دعواها و لات بازیا دست برداره. چون اینجور کار دست خودش میده.
بهم میگه اون جونورا رو باید آدم کرد. از صبح تا ساعت ۷ شب تو خونه س و مشغول درس خوندنه. از ساعت ۷ تا ۹ میره دعوا میگیره. چون میگه من چون درس میخونم و نمره هام ۲۰ باید اجازه بدید برم با اونا دعوا بگیرم.
خیلی نگران پسرم هستم. میترسم کار دست خودش بده. آخه من میگم وقتی اینا همشون باهم دشمنن پس چرا باهم قرار میزارن همو ببینن که دعوا کنن. شاید خنده دار باشه. واقعا از کارای این نوجوونای دهه هشتادی سر در نمیارم. همشون یه الف بچه زیر ۱۸ سالن.همشون ۱۲ تا کمتر ۱۸ سالشونه.بچن هنوز واسه این کارا. واقعا نمیدونم. توروخدا منو راهنمایی کنید.
من خودم دوران کودکی و نوجوانی سختی داشتم و کسی داخل خونه پدریم باهام درست رفتار نمیکرد و من دوران نوجوانیم کلا افسرده بودم اما اون دوران گذشت و الان خانواده خودمو دارم و از زمانی که تصمیم گرفتم مادر بشم از روانشناس کمک گرفتم تا الان که دخترم 12 سالشه و هنوزم با روانشناس در ارتباطم... خود دخترمم که یه مدت مدام استرس میگرفت چند جلسه بردمش پیش دکتر ترانه موذنی و خداروشکر ریشه یابی کردن و مشکلش حل شد. امیدوارم همه ی پدر مادرا رفتار درست با نوجوونشون رو یاد بگیرن.