به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان از قزوین، غلامرضا حقایق پور مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین گفت: کتاب "چشم در چشم" خاطرات زهرا چگینی همسر شهید علیکرم چگینی، منظر بهزادی همسر شهید خسرو فارسی و مرضیه گلچین همسر شهید علی سیمبر ثبت شده است.
وی اظهار داشت: انتخاب این افراد به دلیل ایثار و ایستادگیشان در برابر دشواریهای روزگار بوده و نتایج ارزشمند و بزرگ اجتماعی و فرهنگی آنها که در جدال با همه مشقتها و به دوش کشیدنهای بار زندگی در تنهایی کسب کردهاند که این البته حکایت همه زنان شهیدپرور سرزمینمان است.
حقایق پور تصریح کرد: اگر چه سرگذشت و ماجرای حیات و شهادت همراهان زندگی این عزیزان نیز پر از ایثار، حماسه و دانستنیهای بسیار است، اما هدف از گفتگوهای انجام شده در این کتاب، صرفاً معرفی همسران شهدا و نقش بیبدیلشان در عرصههای مختلف اجتماعی قبل و بعد از شهادت همسرانشان است.
این مسوول اضافه کرد: همسران شهدا با یادآوری رفتار و سیره حضرت زهرا (س)، حضرت زینب (س) و دیگر زنان قهرمان صدر اسلام، به وظیفه الهی و انسانی خویش در طول هشت سال دفاع مقدس عمل کردند و اگر نبود صبوری، عزم، همت، ایثارگری و کمکرسانی آنها، چنین مقاومت پیروزمندانهای در این دوران شکل نمیگرفت.
کتاب چشم در چشم، در ۱۱۲ صفحه و با هزار و ۱۰۰ نسخه در قطع رقعی و توسط انتشارات شکیبزاده به چاپ رسیده است.
در بخشی از خاطرات همسر شهید علیکرم چگینی در کتاب "چشم در چشم" آمده است: آن روزها نمیدانستیم که جنگ تا کی و چگونه ادامه خواهد داشت، ولی هر چه اصرار میکردم که نرو و از افرادی که از جبهه آمده بودند و دیگر نمیرفتند، نام میبردم، میگفت: من با بقیه کاری ندارم و باید بروم. در واقع این آخرین جملهای بود که از او شنیدم و من هم هیچ کاری نمیتوانستم بکنم الا تسلیم شدن به اراده و تصمیمش و بالاخره بار دیگر به جبهه رفت و زمان خداحافظی فرا رسید.
محل اعزام رزمندگان، سپاه پاسداران در چهار راه بنیاد شهید بود، اما من که با دو فرزند خردسال، نمیتوانستم برای بدرقه آنجا باشم، به همین دلیل جلوی در خانه با هم خداحافظی کردیم. آخرین بار به او گفتم: نرو شما نمیدانی الان در جبههها چه خبر است؟» او هم در جواب گفت: شما خبر ندارید که دشمن دارد به ما چه میکند و نمیدانید که چه اتفاقاتی دارد در جبههها میافتد.
خلاصه کلی سفارش کرد که مراقب بچههایمان باش و رفت وقتی رفتنش را نگاه میکردم دیگر اشک میریختم و تاب ایستادن نداشتم. تکیه دادم به دیوار و فقط نگاهش کردم و او هم برای آخرین بار رفت، بدون اینکه به پست سر نگاه کند، شاید میترسید که چشم در چشم شویم و پایش بلرزد و ... و اینگونه شد که علی رفت، در حالی که حتی کفالت پدر را داشت و میتوانست نرود، اما او تصمیمش را گرفته بود و حتی قبل از اتمام مرخصیاش به جبهه برگشت ...
استان قزوین دارای سه هزار شهید و بیش از هفت هزار جانباز است.
انتهای پیام/