به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، نرخ ارز از مهم ترين متغيرهای اقتصاد به شمار می رود و تغييرات آن به طور گسترده بر سایر متغيرهای کلان اقتصادی اثرگذار است. آشفتگی و نوسان در عملکرد این شاخص، مبین عدم تعادل در تراز پرداخت ها محسوب می شود. از این رو، تحلیل نرخ واقعی ارز و اثر نوسانات آن به منظور تدوین سیاست هایی برای تعدیل این شاخص از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
حسین صمصامی سرپرست اسبق وزارت اقتصاد در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به اولویت های ساماندهی بازار ارزی کشور اظهار کرد: یکی از مهمترینها اولویتهای اصلی اقتصاد در شرایط فعلی که بتواند در کوتاه مدت ریل اقتصاد را تغییر دهد؛ سیاست گذاری ارزی است. اگر به پیشینه ارز در سالهای گذشته نگاه کنیم، افزایش نرخ از سال ۱۳۹۰ آغاز میشود یعنی سالی که ما تحریم شدیم. در بازار نرخ ارز افزایش پیدا کرد و دولت دهم نتوانست سیاستگذاری مناسبی را در زمینه ارز انجام دهد و نرخ ارز تا ۴ هزار تومان افزایش پیدا کرد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در سال ۹۲ نیز دولت یازدهم تقریبا همان سیاستهای ارزی دولت قبل را اتخاذ کرد. منتهی با این تفکر که برجام به نتیجه برسد و گشایشی حاصل شود یک آرامش نسبی در اقتصاد ایجاد شد تا اینکه برجام اتفاق افتاد، اما از آن ثمره قابل توجهی بدست نیامد. اواخر سال ۹۶ بحث خروج آمریکا از برجام مطرح شد و سال ۹۷ آمریکا از برجام خارج شد.
او افزود: اواخر سال ۹۶ قیمت ارز شروع به افزایش کرد و به ۵ هزار تومان رسید. دولت در تاریخ ۲۰ فروردین ۹۷ اطلاعیه شماره یک یعنی یکسان سازی نرخ ارز را منتشر کرد که براساس آن سیاستگذاری ارزی مشخص شد. در این اطلاعیه بازار آزاد ارز، قاچاق اعلام شد و عرضه و تقاضا کنندگان ارز باید از بازار نیمایی ارز خود را با نرخ ۴۲۰۰ تامین میکردند.
صمصامی تصریح کرد: این سیاست بهترین سیاستی بود که اگر درست اجرا میشد میتوانست بسیاری از تبعات منفی تغییرات نرخ ارز را خنثی کند. دو ماه نگذشته بود که دولت در سیاست خود تبصرهای وارد کرد و به نوعی آن را تضعیف کرد. بازار ثانویه را مطرح کرد که صادرکنندگان میتوانند با نرخ ۴۲۰۰ بفروشند و ما به تفاوت آن را در بازار آزاد از طریق بازار ثانویه گواهیهای خود را به فروش برسانند. بانک مرکزی از بازار تبعیت کرد و مبنای قیمت گذاری را بازار گذاشت.
او ادامه داد: سپس به سراغ یکسان سازی نرخ ارز رفت با این هدف که ارز ۴۲۰۰ را حذف و ارز نیمایی و سنایی را با نرخ بازار آزاد تطبیق دهد. اکنون نیز نرخ آزاد با نیمایی یکسان است. اکنون نیز بر روی ۵ قلم کالا فقط ارز ۴۲۰۰ تومانی داریم. در واقع اطلاعیه شماره یک بانک مرکزی اجرا نشد. زیرا منافع اجازه نداد، به این علت که صادرکننده میخواست ارز خود را با قیمت بالاتر بفروشد و از طرف دیگر دولت می خواست کنترل کند و نرخ ارز را مناسب تعیین کند که به عقیده من در همان سال نرخ ۴۲۰۰ تومان نرخ مناسبی بود.
این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: مدلها و محاسبات علمی نشان میدهد که این نرخ ۴۲۰۰ که به صورت تصادفی از سوی دولت انجام شده بود، با مبنای علمی ما یکسان شده است و بنده نیز نرخ مناسب را ۴۳۰۰ محاسبه کرده بودم. سپس گفتند از آنجایی که ۴۲۰۰ به همه داده شده، رانت ایجاد شده و اشتباه است. در کنار آن ایجاد یک بازار آزاد باعث ایجاد رانت میشود؛ بنابراین نرخ ۴۲۰۰ حذف شد و در پی آن بسیاری از کالاهای اساسی که از این نرخ استفاده میکردند، ارز آنها حذف و قیمت کالاها بالا رفت.
او افزود: با افزایش قیمتها نقدینگی نیز متناسب با آن باید افزایش پیدا کند و سطح قیمتهای موجود را حمایت کند. این اتفاق افتاد؛ نقدینگی افزایش پیدا کرد و به دلیل افزایش نرخ ارز ، تورم مجددا افزایش یافت.
صمصامی تصریح کرد: بنابراین تنها راه نجات اقتصاد ایران در زمینه ارز همان اطلاعیه شماره یک بانک مرکزی بود، اما اجرا نشد. زیرا صادرکنندگان و صاحبان منافع نمیگذارند که اجرایی شود. دولت نیز خودش در این جریان ذینفع است. نتیجه این شد که از بازار آزاد تبعیت کردیم و ۳۰ میلیارد دلار ارز در بازار آزاد تزریق کردیم. این ارزها تبدیل به قاچاق و بخشی از آن به مواد اولیه و کالاهای اساسی و بخشی از آن نیز به فرار سرمایه تبدیل شد.
او افزود: پس زمانی که نرخ ارز افزایش پیدا کرد، این افزایش از جیب مردم کسر میشود و پراید ۲۰ میلیونی، ۱۰۰ میلیون تومان میشود که از جیب قشر متوسط و فقیر تامین میشود که این تورم به نفع اغنیا خواهد بود؛ بنابراین یکی از دلایل اصلی تورم همین سیاستهای غلط ارزی است. از فروردین ۹۷ تا انتهای ۹۹ حدود ۵۴ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص داده شده است. از این مقدار، ۴۹ میلیارد و ۵۰۱ میلیون دلار در اختیار ۱۵ فرد حقیقی و حقوقی قرار گرفته است.
این استاد دانشگاه افزود: مبنای تفکر حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، لیبرالیستی است. اما اقتصاد آزاد و لیبرالیستی را خوب متوجه نشده ایم. اگر اقتصاددانهای لیبرالیست که آن را خوب فهمیده اند، وارد اقتصاد ایران شوند هیچ کدام از سیاستگذاریها با عنوان دستوری بودن و آزاد بودن را نمیپذیرند.
صمصامی با اشاره به نرخ واقعی ارز در اقتصاد ایران بیان کرد: نرخ بازار آزاد، نرخ بازار غیر قانونی و قاچاق است. در شرایط موجود در معاملات بازار آزاد، قاچاق، فرار سرمایه، سفته بازی و دلالی رواج دارد. قطعا این بازار در شرایط موجود که در جنگ اقتصادی قرار داریم، بازار مناسبی برای اقتصاد ما نیست. دولت باید با تدبیر و درایت نرخ مناسب را تعیین کند و منابع ارزی در دسترس را با نرخ مناسب تخصیص دهد.
او افزود: لازم است که دولت نرخ مناسبی را محاسبه کند و براساس آن نرخ، سیاستگذاری کرده و تمامی کالاها نیز براساس همان نرخ قیمت گذاری شوند. نرخی که ما محاسبه کرده ایم، حدود ۱۰ هزار تومان است.
ارسلان ظاهری کارشناس اقتصادی در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به وضعیت نرخ ارز در کشور اظهار کرد: در مورد مساله نرخ ارز کسی باید اظهار نظر کند که صلاحیت کارشناسی داشته باشد و نمیتوان حرف هر کسی را مرجع قرار داد. اساتیدی مانند آقای صمصامی یک مدل مناسب نرخ ارز برای اقتصاد ایران دارند.
او بیان کرد: ما معتقدیم در اقتصاد ایران، بازار ارزی که بتواند یک نرخ مناسب را کشف کند، وجود ندارد؛ بازار رقابتی عمیق و منسجم که عوامل طرف عرضه و تقاضا قیمت پذیر باشند و نه قیمت گذار. همچنین در طرف عرضه و تقاضا کشش پذیری نسبت به نرخ ارز تقریبا پایین است. یعنی در یک اقتصاد سالم که میان عوامل صادراتی رقابت وجود دارد، زمانی که نرخ ارز بالا رود، صادر کننده تشویق میشود که حجم صادرات را افزایش دهد.
او افزود: در سالهای گذشته نرخ ارز به شدت افزایش پیدا کرده، اما در حجم صادرات غیر نفتی ما تغییری ایجاد نشده است؛ بنابراین در طرف عرضه نرخ ارز، کشش پذیری پایینی داریم. (در اصطلاح اقتصادی بیان میشود که شرط مارشال لرنر در اقتصاد ایران برقرار نیست).
این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: در طرف تقاضا نیز به همین صورت است. یعنی بیش از ۸۰ درصد واردات رسمی کشور، مواد اولیه و کالاهای واسطهای است که کشش پذیری پایینی دارند. یعنی با افزایش نرخ ارز، تولید کننده داخلی مجبور است این اقلام را وارد نکند و تولید متوقف میشود. در داخل کشور نیز امکان تهیه کردن آنها در کوتاه مدت فراهم نیست.
ظاهری اظهار کرد: بنابراین به یک دوران گذار برای سیاست گذاری ارزی نیاز است. در این دوران گذار باید به طور همزمان در طرف عرضه و تقاضا سیاستهایی را اعمال کنیم و نمیتوان نرخ را به بازاری بسپاریم که یک بازار مختل شده است. محاسبات کارشناسی نشان میدهد که نرخ ارز در اقتصاد ایران بین ۸ تا ۱۰ هزار تومان است و بازار فعلی نرخ ۲۵ تا ۳۰ هزار تومان را نشان میدهد و این نرخ مختل شده و نمیتواند اقتصاد را حرکت دهد.
او تاکید کرد: رسیدن به چنین نرخی الزاماتی دارد. اولین الزام آن نیز تلاش برای بازگرداندن ارزهای حاصل از صادرات غیر نفتی است. مساله پیمان سپاری ارزی به خصوص در حال حاضر برای این دولت بسیار مهم است. دومین الزام آن، حکمرانی ریال است. یعنی لازم است که در مبدا و مقصد تراکنشهای بانکی توسط نظام تصمیم سازی رصد شود. در نتیجه بخشی از تقاضای سفته بازانه و تقاضای خروج ارز از این طریق مهار شود.
ظاهری ادامه داد: مساله بعدی مهار بانکها به ویژه بانکهای خصوصی در دامن زدن به افزایش نرخ ارز است. طبق آمار ترازنامه بانک ها، فقط ۵ بانک از محل تسعیر ارز بیش از ۶۰ هزار میلیارد سود شناسایی کردند. حتی یک بانک به میزان دو برابر سود عملیاتی خود از محل افزایش نرخ ارز سود شناسایی کرده است؛ بنابراین اینکه بانکهای خصوصی ذینفعان افزایش نرخ ارز باشند و از طرف دیگر از سفره طبقات محروم جامعه به ازای افزایش نرخ ارز برداشته شود، باید تغییر کند.
این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: با توجه به تاکید مقام معظم رهبری به رئیس جمهور در مراسم تنفیذ در خصوص تقویت ارزش پول ملی، انتظار داشتیم که آقای رئیسی در ۱۰۰ روز اول استراتژی مشخصی برای تقویت پول ملی و مهار ارز بازار آزاد ارائه میکرد. همچنان نیز منتظر هستیم که تیم اقتصادی ایشان به این سمت حرکت کنند.
موسی شهبازی معاون مطالعات اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان، در خصوص نرخ واقعی ارز در اقتصاد ایران اظهار کرد: نرخ ارز نیز مانند بسیاری از متغیرهای اقتصادی تابع یکسری از عوامل است و به این شکل نیست که به صورت دستوری و ضابطهای تعیین شود. البته، دولتها میتوانند از طریق اثرگذاری بر متغیرهایی در شکل گیری یک نرخ ارز اثرگذار باشند، نه اینکه دستوری اعلام کند نرخ ارز باید این میزان باشد.
او بیان کرد: به نظر میرسد که نرخ ارز، خروجی متغیرها و سیاستهای اقتصادی ماست و نه ورودی سیاست ها. یعنی اقتصاد به چه شکل مدیریت میشود، تورم چقدر است، تراز تجاری به چه شکل است، درآمدهای ارزی از کجا میآید و درآمدهای ارزی چگونه مصرف میشود؛ همه این عوامل بر میزان نرخ ارز اثر میگذارد. بنابراین، نرخ ارز خروجی یکسری متغیرها و سیاستهای اقتصادی در کشور است.
او افزود: اگر این موضوع را مبنا قرار دهیم، اینکه افراد مختلف نرخهای گوناگونی را محاسبه میکنند، شاید خیلی مساله مهمی نباشد، در حالتی که متغیرهای اقتصادی ما آن نرخ را حمایت نکنند. یعنی اگر اقتصاد ما در طول ۵۰ سال گذشته تورم دو رقمی داشته، پس ارزش پول به طور مستمر افت میکند و نرخ ارز از طریق کاهش ارزش پول ملی اثر منفی میگیرد.
شهبازی تصریح کرد: نکته بعدی اینکه، در طول سالهای گذشته چگونه نرخ ارز را کنترل میکردیم؟ ما در طول دهههای گذشته نفت میفروختیم، درآمدهای نفتی را به بازار تزریق میکردیم و بدون توجه به متغیرهای بنیادی اقتصاد، نرخ ارز را پایین نگه میداشتیم. اینکه میزان تورم، تراز تجاری و انتظارات تورمی آینده چه میزان باشند برای ما اهمیتی نداشته است و صرفا ارز را به بازار تزریق کردیم تا نرخ آن را به هر قیمتی، پایین نگه داریم.
او افزود: در سالهای اخیر که با تحریم مواجه شدیم، دیگر ارز نفتی قابل دسترس و قابل توجهی نداشتیم که بخواهیم نرخ ارز را کنترل کنیم. در چنین شرایطی دیگر دولت قادر به مداخله ارزی نبوده و تاکنون نیز ابزارهای دیگری برای کنترل بازار ارز طراحی نکرده ایم. تنها ابزار مورد استفاده نیز، تزریق ارز از طریق واسطههای بانک مرکزی به بازار و به دنبال آن افزایش عرضه و کاهش نرخ بوده است. پس این ابزار طی این سالها از دسترس ما خارج شده است.
شهبازی تاکید کرد: اکنون که دیگر ارزی وجود ندارد، نرخ ارز خود را با متغیرهای اقتصادی، وضعیت تحریمی، وضعیت نفتی و وضعیت تورمی اقتصاد کشور در اصطلاح تعدیل میکند و نرخ بالا میآید.
این کارشناس اقتصادی یادآور شد: دولت و بانک مرکزی در مقوله نرخ ارز منفعل نیستند، اما مداخله باید صحیح باشد. نه اینکه به صورت دستوری بگوئیم این عدد نرخ ارز از نظر من برای اقتصاد ایران خوب است. این عدد در واقعیت به هر علتی اتفاق نیفتاده است. بر سر محاسبات این نرخهایی که برخی اساتید بیان میکنند نیز بحث است که بر چه اساسی بدست آمده است.
او تصریح کرد: نکتهای که وجود دارد این است که دو نوع متغیر روی نرخ ارز اثرگذار است. یکی از آنها متغیرهای بنیادی مانند تورم، تراز تجاری و ... هستند که روی نرخ ارز اثر گذارند. نوع دیگر متغیرها، متغیرهای دورهای هستند که با بحثهای سیاسی و وضعیت تحریمها در بازار اثر میگذارند. متغیرهای بازاری نمیتوانند خیلی اثر جدی روی بازار داشته باشند. بلکه میتوانند براساس متغیرهای بنیادی روندی را روی متغیر شکل دهند.
انتهای پیام/