به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، هوای چشمانم بارانی است نگفتم، اما راز دلم را که میدانی؛ آری امروز چهارشنبه است و دلم زائر حرم و بارگاهت شده است سخت است زائر باشی و دستت به ضریح و پنجره فولاد نرسد، اما همین که دلم زائر کوی رضا (ع) است آرامم میکند.
دلی که زائر باشد دوری و نزدیکی برایش مفهومی ندارد هر چند دستمم به ضریحت نمیرسد، اما دلم را راهی صحن و سرایت کردهام تا خودش واسطه شود که بپذیریم، میدانم که زائر شدن هم لیاقت میخواهد و من چقدر خوشبختم که هر چهارشنبه دلم زائر کوی توست آقاجان.
همین که دلم زائرت باشد و هرچهارشنبه هوایش بارانی شود و در انتظار نگاه تو باشد هم برایم کافی است.
اگر تو شمس الشموسی تعجبی هم نیست چرا که خورشید هر روز خیره به گنبدت نشسته است و آفتاب بر صحن و سرای حرمت عطر افشانی میکند و چقدر لذت دارد که بنده سراپا گناهت را زائر این همه زیبایی میکنی تا نور امید از صحن و سرایت بر دلش بتابد.
آقاجان میدانم که میدانی دلهای زیادی امروز از نزدیکترین نقطه تا دورترین نقطه جهان از شرق تا غرب و از جنوب تا شمال دلشان را زائر حرمت کردهاند تا نیم نگاهی به آنها داشته باشی.
آقاجان نگاهت را از نگاهی که به سمت گنبد نورانی و سرتاپا طلایت انداختهاند برندار بگذار به همین چهارشنبههای عاشقی دلخوش باشد بگذار چهارشنبه به چهارشنبه دلهایمان زائرت باشند.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/