به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز، علیاصغر تجویدی، هنرمند نگارگری و مجسمهسازی در سخنرانیاش با محور «مقایسه تصویرنگاری دیوان حافظ با شاعران دیگر (فردوسی، خاقانی و نظامی)»، اظهار کرد: اشعار شاعرانی، چون حافظ و سعدی، دنیایی از تفکر و اندیشه در خود نهفته دارد؛ از این رو، برخلاف اشعار شاعرانی مانند فردوسی، نظامی، خاقانی یا خیام، آفرینش یک اثر هنری از روی شعر حافظ، کار سادهای نیست.
او افزود: در اشعار حماسی، نگارگر، افسانههای شگفتانگیزی از پهلوانی و جنگآوری قهرمان داستان به تصویر میکشد؛ اما شاید او، هیچگاه، نتواند به اندیشهی حافظ پی ببرد؛ بنابراین، برداشت خود را از آن اثر تصویرگری میکند که گاه، ممکن است سطحی باشد.
تجویدی درباره تاریخچه نگارگری اشعار حافظ گفت: آثار ارزشمند و درخور توجهی که از روی اشعار حافظ یا متناسب با آن بوده، بیشتر، در دوره صفویه تصویرنگاری شده است.
او با بیان اینکه نگارگران، در دوره تیموریان و سپس، صفویان، با الهام از اشعار حافظ، نقشآفرینی کردهاند، افزود: در این زمینه، میتوان به میرک اشاره کرد که با حمایت امیرعلیشیر نوایی، مشاور فرهنگی سلطانحسینمیرزای تیموری، اشعار حافظ را تصویرسازی کرد و شاگردانش راه او را ادامه دادند و مشهورترین آنها کمالالدینبهزاد است که نامش بر تاریخ نگارگری ایرانی میدرخشد. این هنرمند با آمیختن و پیونددادن مکتب هرات و تبریز، سبک نوینی در نگارگری ایرانی به وجود آورد.
تجویدی افزود: نگارگری دیوان حافظ، در کنار «شاهنامه شاهطهماسبی»، از بزرگترین آثار بهجامانده از آن دوران است. در دورههای بعد از تیموری و صفوی نیز، نگارگرانی بودهاند که از اشعار حافظ الهام گرفتهاند؛ از جمله این آثار میتوان به «سماع درویشان» (دیوان حافظ) که در موزهی «متروپولین» نیویورک نگهداری میشود، اشاره کرد که به بهزاد نسبت میدهند. سلطانمحمد و شیخزاده نیز، از دیگر هنرمندان ایرانیاند که اشعار حافظ را به تصویر کشیدهاند.
این هنرمند نگارگری و مجسمهسازی، درباره تصویرگری اشعار حافظ گفت: تصویرنگاری، در اشعار حافظ، بسیار ظریف و دقیق است. رنگ، ترکیببندی، خطهای روان و فرم باید بهگونهای باشد که بیننده خود را در فضایی معنوی و ملکوتی حس کند.
او ادامه داد: در نگارگری ایرانی، آسمان لاجوردی، قرص درخشان ماه، ساز چنگ و ارغنون و همچنین، عناصری چون قدح، جام، ساغر، مینا، خم و پیاله، الگوی زیبایی بوده که همواره، نگارگران به آن پرداختهاند. در بیشتر اشعار حافظ، به چنگ و نی و ساقی و رامشگر و خنیاگر و مطرب اشاره شده که در آثار نگارگری، به بهترین شیوه، نمایان میشود.
تجویدی تصریح کرد: سیر تحولات نگارگری ایرانی با الهام از اشعار شعرای بلندمرتبهای، چون فردوسی، خیام، حافظ، نظامی گنجوی و مولانا، همیشه، الگوهای ارزشمندی برای هنرمندانِ یک سده پس از درگذشت حافظ تا به امروز بوده و نگارگران، وامدار شعر حافظ و دیگر شاعران بودهاند. در دوره معاصر نیز، نگارگر چیرهدست، استادمحمود فرشچیان، گامهای باارزشی در زمینه آفرینش آثار ماندگاری از روی اشعار حافظ برداشته که نگارگری ایرانی را به سمت هنری با مفاهیم اخلاقی و عرفانی و انسانی رهنمون کرده است. آثار او الگوی ارزشمندی است برای هنرمندانی که در راه نگارگری ایرانی گام برمیدارند.
امیر اثنیعشری، دانشآموخته رشته زبان و ادبیات فارسی و خواننده و مدرس آواز ایرانی در سخنرانی خود با عنوان «نگاهی آماری به تاریخچهی استفاده از غزل سعدی، حافظ و مولانا، در موسیقی آوازی ایران»، اظهار کرد: شعر و موسیقی، از ایران باستان تا کنون، در کنار یکدیگر بودهاند.
او تصریح کرد: در دوران اولیه، خوانش شعر همواره بهمدد موسیقی صورت میگرفته است؛ گوسانان و خنیاگران هخامنشی و اشکانی و موسیقیدانان برجسته دورهی ساسانی (باربد و نکیسا)؛ شاعرانی همچون رودکی، فرخی سیستانی، امیرخسرو دهلوی و حافظ که علاوه بر آشنایی با موسیقی، شعر خود را ملحون میخواندهاند و شاعران موسیقیدان و موسیقیدانانِ شاعرِ معاصر، مانند عارف، شیدا و امیر جاهد، همه، در همراهی شعر و موسیقی، اثرگذار بودهاند.
او ادامه داد: در کنار اینها، خوانندگان خوشصدا نیز، با انتخاب اشعار شعرای گوناگون در آوازخوانی یا ساخت تصنیف، توجه شنوندگان و مخاطبان را به شعر و موسیقی، به شکل توأمان، جلب کردهاند.
اثنیعشری، درباره روش انجام این پژوهش که با همکاری میرعلی اردکانیان انجام گرفته است، گفت: بررسی همه اشعاری که از دوران ضبط صفحه در ایران (۱۲۸۴ ش) تا کنون، خوانده شده، امری بسیار زمانبر و وقتگیر است؛ از این رو، برای آنکه بتوانیم به معدل نسبتاً منطقی از روند تغییرات در گزینش شاعران توسط خوانندگان برسیم، با مشخصکردن ۴ دوره تاریخی (قاجار، پهلوی اول، پهلوی دوم و انقلاب ۵۷) و انتخاب ۲ نفر از پرکارترین خوانندگان هر دوره و بررسی آثارشان، کار را پیش بردیم.
اثنیعشری افزود: در دورهبندی آثار، فقط به تغییر حکومت توجه نشده؛ بلکه اولین و آخرین ضبطهای انجامگرفته در هر یک از این دورههای تاریخی، ملاک بوده است.
او درباره شیوه انتخاب خوانندگان هر دوره گفت: انتخاب خوانندگان در هر دوره تاریخی، بر اساس میزان فعالیت، تعدد آثار و میزان اثرگذاری آنها بر خوانندگان نسل بعد (چه از طریق آثار بهجامانده از آنها و چه از طریق آموزش) بوده است.
مدرس آواز ایرانی اضافه کرد: همچنین، دقت شد که ۲ خواننده، دارای سبکی متفاوت از یکدیگر باشند، تا بازه گستردهتری از سلایق در هر دوره را مطالعه کنیم.
او بیان کرد: خوانندگان منتخب این پژوهش سیداحمدخان ساوهای و سیدحسین طاهرزاده (دورهی قاجار)، قمرالملوک وزیری و ملوک ضرابی (دورهی پهلوی اول)، غلامحسین بنان و عبدالوهاب شهیدی (دورهی پهلوی دوم) و محمدرضا شجریان و شهرام ناظری (دورهی انقلاب ۵۷) هستند.
اثنیعشری با اشاره به نتایج این پژوهش، درباره دوره اول گفت: در دوره قاجار، اشعار سعدی با اختلافی چشمگیر (۴۵.۹ درصد)، جایگاه نخست را به خود اختصاص داده است. شعرهای وصال شیرازی و قاآنی (۵.۱ درصد) در رتبهی دوم و دیوان حافظ (۴ درصد) در رتبهی سوم قرار دارد؛ همچنین، در این دوره، به اشعار مولوی بیتوجهی شده است.
اثنیعشری با بیان اینکه در دوره دوم (پهلوی اول)، تنوع شاعران بیشتر است، ادامه داد: اشعار سعدی، همچنان، در انتخابهای شعری هر ۲ خواننده (قمرالملوک وزیری و ملوک ضرابی)، در رتبهی نخست است؛ اما بیرقیبی او در دورهی قاجار، در این دوره و از ملوک ضرابی به بعد، دستخوش تغییر میشود؛ در این دوره، استفاده از اشعار حافظ و فروغی بسطامی، در رتبههای بعد قرار دارد و فاصلهی این شاعران از سعدی، کمتر شده است؛ همچنین، روند بیتوجهی به اشعار مولوی، در دوره پهلوی اول نیز، ادامه مییابد.
این خواننده آواز ایرانی، درباره ویژگیهای دوره سوم (پهلوی دوم) گفت: در دوره پهلوی دوم، باز هم، شعرهای سعدی در جایگاه نخست قرار دارد؛ اما استفاده از اشعار حافظ، در آثار خوانندگان این دوره، نسبت به دوره قبل، رشد معنیداری کرده است؛ به طوری که در دورهی قبل، اختلافی ۳۲.۵ درصدی میان کاربرد شعرهای سعدی و حافظ وجود داشت و در این دوره، اختلافی ۴.۹ درصدی. اتفاق مهم دیگر، صعود اشعار مولانا، با ۸.۱ درصد، در جایگاه سوم است. فروغی بسطامی و باباطاهر نیز، در جایگاه چهارم و پنجم قرار دارند.
اثنیعشری، درباره حضور اشعار شاعران در آثار آوازی دورهی چهارم (انقلاب ۵۷)، گفت: تغییرات محسوس و پراهمیتی در این دوره اتفاق افتاده است؛ تا پیش از این، اشعار سعدی در آثار هر دو هنرمند هر دوره، رتبهی نخست را داشت؛ اما در دوره چهارم، علاوه بر پایینآمدن جایگاه تاریخی اشعار سعدی در سه دورهی پیشین، شاعران متفاوتی در رتبهی اول انتخابهای خوانندگان جای گرفتهاند (شجریان: حافظ و ناظری: مولانا)؛ در آثار شجریان، اشعار سعدی، پس از حافظ، جایگاه دوم را دارد (با ۲۴.۶ درصد) و در آثار ناظری، پس از مولانا و حافظ، رتبهی سوم (با ۱۱.۳ درصد) را به خود اختصاص داده است.
او افزود: در دوره انقلاب ۵۷، شعرهای حافظ، سعدی و مولانا، بهترتیب، در جایگاه اول تا سوم قرار میگیرند. عطار (۵.۵ درصد) و باباطاهر (۴.۹ درصد) نیز، در رتبههای چهارم و پنجم قرار دارند. نکته قابل ذکر دیگر، قرارگرفتن اشعار سایه، بهعنوان شاعری معاصر، در جایگاه ششم است؛ همچنین، در این دوره، توجه به اشعار فروغی بسطامی کمرنگ میشود.
اثنیعشری تصریح کرد: پرداختن به دلایل تغییر انتخاب و بهادادن به شاعری خاص در آثار یک خواننده یا کمرنگشدن نقش یک شاعر در دورهای خاص، به تحقیقی مجزا و موشکافانه در موضوعات اجتماعی، سیاسی، ادبی و حتی موضوعاتی، چون میزان و چگونگی انتشار دیوان شاعران و تصحیحهای گوناگون از آثار آنان در هر دوره و بسیاری متغیرهای فردی و اجتماعی دیگر، نیاز دارد؛ امری که در آینده، بهمدد نتایج بهدستآمده در این پژوهش، میتواند اجرایی شود.
علی قصرالدشتی هنرمند مجسمهساز در سخنرانیاش با محور «دشواریهای ساخت مجسمهای از حافظ» گفت: در جوامع و ادوار تاریخی، یکی از بهترین گزینهها برای جاودانهکردن و شناساندن بزرگان و افراد اثرگذار و نامی، ساخت تندیس و مجسمه بوده است؛ تندیس و مجسمهای که با فیگوری متناسب با شخصیت و عملکرد فرد خلق میشود. این هنر، ابتدا، برای شاهان و دولتمردان و افراد نظامی و سیاسی به کار برده شده است و بعد از آن، برای فرهنگوران و نخبگان و دانشمندان.
او ادامه داد: یکی از اولین و شاخصترین هنرمندانی که در این خصوص فعالیت بسیار کرد و آثاری بیبدیل، از خود به جای گذاشت، ابوالحسنخان صدیقی بود. او که از شاگردان خلف کمالالملک بود، مجسمهی بسیاری از بزرگان و نخبگان این سرزمین را در اوج استادی و نبوغ، ساخت؛ ازجمله: مجسمهی برنزی نادرشاه افشار، مجسمهی برنزی یعقوب لیث صفاری و پیکرهی سنگی خیام، فردوسی، سعدی، ابوعلیسینا و امیرکبیر.
قصرالدشتی با طرح این سؤال که چرا ابوالحسنخان و شاگرد پرتلاشش، علیاکبر صنعتی و اساساً، هنرمندان مجسمهساز و تصویرگر، به غیر از نگارگران، برای جاودانهکردن شمایل حافظ اقدامی نکردهاند، گفت: من، در جایگاه یک مجسمهساز، بیش از ۳۵ سال در این رشتهی هنری فعالیت کرده و بسیاری از بزرگان و مشاهیر سرزمینم را جاودانه کردهام که ازجملهی آن، مجسمهی خواجوی کرمانی است؛ چنانکه هرکس به شیراز وارد شود و گذارش به دروازهقرآن بیفتد، در محل ورودی مقبرهی خواجو، تندیس او را خواهید دید و بیگمان، چهرهی خواجو در ذهنش ثبت میشود؛ اما چالشی بزرگ بر سر راه مجسمهسازان وجود دارد و آن، چندوجهیبودن شخصیت حافظ و رندی اوست که شرایط را پیچیده میکند.
او ادامه داد: آیا، لزوماً، مجسمه یا تندیس عینی برای چنین شخصیتی مناسب است؟ اساساً، در دنیای مدرنیتهی امروز، نکتهی مهم در پدیدآوردن آثار، این است که از اشارهی مستقیم بر موضوع، پرهیز و با استفاده از عوامل بصری و نشانهها و دریافتهای مفهومی، به موضوع پرداخته شود. درخصوص ساخت المانی برای حافظ نیز، شاید بهترین راه، اندیشیدن به اثری مفهومی باشد.
این هنرمند مجسمهساز، گفت: من در این سالها، درخصوص ساخت نمادی حجمی برای شخصیت حافظ اقداماتی کرده و به نتایجی هم، دست یافتهام که تاحدودی برایم رضایتبخش بوده است؛ اما اراده و کنشی جدی که هنرمندان را به خلق اثری فاخر، در شأن و شخصیت حافظ برانگیزد، تاکنون، وجود نداشته است. اگر، روزی، همتی والا، برای خلق اثری فاخر از حضرت حافظ، پدید آید، بهعنوان سربازی کهنهکار، مشتاقانه، انجام وظیفه میکنم و این منتهای آرزوی من است.
انتهای پیام/