به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز، بهروز غریبپور، نویسنده، کارگردان تئاتر و استاد نمایش عروسکی در سخنرانی خود که «پنج دشواری در راه نوشتن اپرایی براساس زندگی دراماتیک حافظ» نام داشت، به بیان دشواریهای موجود در راه نگارش اپرای حافظ پرداخت و راههای آسانکردن آن را برشمرد.
غریبپور دربارهی نخستین دشواری گفت: اولین دشواری، نوشتن درباره موضوع یا شخصیت واقعی بود؛ حافظ را همه میشناسند و با شخصیت و شعرش آشنا هستند؛ حتی اگر این شناخت عمق چندانی نداشته باشد.
او ادامه داد: این آشناییِ توأم با ارادت و قداست که کمتر از ارادت به قدیسان نیست، دشواری قابل تأملی است که بر سر راه یک درامنویس قرار میگیرد تا زندگی حافظ را به اثری دراماتیک تبدیل کند.
غریبپور افزود: البته، در زندگی حافظ، اصالت با چالشهای دراماتیک و بهعبارتی، نبرد میان خیر و شر، بد و خوب و زشت و زیباست و بهعنوان عناصر اولیه و پیشنیازهای پدیدآوردن یک اثر دراماتیک محسوب میشود؛ اما وجود این عناصر، بهخودیخود، کافی نیست.
او گفت: این موضوع آنجایی پیچیدهتر میشود که درامنویس مایل باشد از این عناصر به نفع استنباط خود بهره بگیرد و تمام هَمُّوغمَّش این باشد که زندگی و اندیشه حافظ را بهدرستی ترسیم کند و بخواهد اثری بیافریند که آشناییزدایی هم بکند و هزاران مخاطب، آن را ببینند و بپذیرند و بپسندند.
استاد نمایش عروسکی ایران درباره دشواری دوم گفت: دستبهدستشدن دیوان اشعار حافظ، طی زمان، سبب پدیدآمدن نسخ متفاوتی شده و من میبایست از ابیاتی بهعنوان دیالوگها یا اساساً، روند درام اپرایی استفاده میکردم که کمتر محل تردید و منازعه باشند یا در همهی نسخ، کمابیش، یکسان باشند.
غریبپور، انتخاب زبان مناسب برای اپرای حافظ را سومین دشواری این کار برشمرد و ادامه داد: دشواری دیگر این است که زبان زیبا و فاخر و تراشیده و آفریدن هر غزل براساس یک معماری درخشان و بینهایت کارآمد حافظ را نمیتوان به نثر تبدیل کرد و انجام چنین تصمیمی جز ابتذال و نابودکردن زبان حافظ، نتیجهای را در بر نداشته و نخواهد داشت.
او تصریح کرد: اراده کرده بودم که زبان اثر، زبان خود حافظ و انتخاب ابیات، با درنظرگرفتن ساختار داستانی باشد. پیامد اتخاذ این روش که زبان و موسیقی کلام محفوظ بماند نیز، انتخاب «ژانر» اپرا بود؛ زیرا فقط در اپراست که موسیقی کلام، زیبایی اندیشه و خشم نهفته در ذهن حافظ، به زبان خود او قابل بیان است.
غریبپور افزود: نکته فوقالعاده مهمتر این است که حافظ، بهصورت ظاهر، قصه و داستان نگفته است تا ابیات، قابلیت تبدیلشدن به دیالوگ را به سرعت و آسانی داشته باشد؛ اما دیوان غزلیات حافظ یک خط داستانی دارد که ممکن است وقایع، پس و پیش ارائه شده باشند؛ میتوان برای آنها تقدم و تأخری سازماندهی کرد که «داستان» پنهانشده در آن آشکار شود.
او گفت: خالق اپرای عروسکی حافظ، درباره چهارمین دشواری خلق اثرش گفت: دشواری بعدی این بود که از کدام روایت معتبر، برای بیان زندگی و اندیشهی این شاعر بیهمتا استفاده کنم؟ نکاتی در ذهن من شکل گرفته بود که درصورت دنبالهروی از هریک از شرحِحالنویسان، میتوانست ترکیب ناهمگونی از تصورات آنها و من به وجود آید و استنباطم دستخوش افکار دیگران قرار بگیرد؛ ازاینرو، مطلقاً، به این راه نرفتم.
این نویسنده ادامه داد: با مراجعه به دیوانهای مختلف کوشش کردم که با بررسی بسامد واژگان و نامها و مکانها، به عمق حوادث، افکار، ترسها، خشمها و باورهای حافظ دست یابم و به همین دلیل، در جستوجوی ابیاتی بودم که اختلافِنظرها درباره صحت و سقم آنها، حداقلی و فیالمثل، متوجه توالیشان باشد؛ اما در رابطه با اصالت بیت یا مصراع، تشکیکی صورت نگرفته نشده باشد.
او بیان کرد: بیشک، در این رابطه خود را از پژوهش تاریخی محروم نکردم و حوادث تاریخی در دوره زندگی حضرت حافظ را در حد توانم دنبال میکردم تا مبانی تاریخی، مخدوش نشوند. برخی از داستانها در رابطه با زندگی او را نیز، از نو مرور کردم تا بهشکل واقعگرایانهتری در متن اپرا بگنجانم.
غریبپور درباره پنجمین دشواری در نگارش اپرای حافظ گفت: برای خلق یک اثر دراماتیک، وجود کاراکترهای مختلف که دارای نقاط متمایزکننده از دیگران باشد، یک ضرورت انکارناپذیر است و کشف آنها اگر نزدیک به واقعیت زندگی حافظ نمیبود، همهی مردم ایران مدعی و معترض من میشدند.
او درباره راهحل برطرفکردن این دشواری گفت: ازطریق بسامد نامها و عناوین، حوزهی نفوذ و تأثیر آنها در زندگی حافظ را مشخص کردم و با بررسی تاریخی، حوزهی نفوذ و تأثیر آنها را در زندگی مردمان شیراز یافتم و بهتدریج، هریک از آنها، مختصات یک شخصیت را به دست آوردند.
نویسنده اپرای حافظ، مختصات شخصیتهای این اثر را چنین برشمرد: ویژگیهای شخصیتها و سیمای ظاهری آنها؛ رفتار و کردار و منش هر شخصیت؛ زبان و کلام هر نقش؛ مشخصکردن دامنهی حوزهی نفوذ آنها در جهان اطراف و بهخصوص، میزان توافق یا تخالف آنها با باورهای حافظ و میزان تأثیرشان بر روند داستان؛ قطبهای دراماتیک که شامل افراد (دوستان و دشمنان حافظ) و افکار موافق و مخالف با او میشود و این مجموعه در پدیدآوردن فضای خوف و رجا بسیار مؤثر بودند؛ بیان اندیشههای او، بیحدس و گمان و بدون توسل به خرافهها و افسانهها و بیان هر آنچه قابل اثبات و قابل قبول باشد.
غریبپور تصریح کرد: من در بررسیهایم و به نظر خودم، به نفع آفریدن فضایی دراماتیک، به این نتیجه رسیدم که با کنارهمنهادن غزلیات حافظ، خواننده، انگار که یک روایت را مرور میکند. او میتواند داستان زندگی انسانی خلاق، مسلط به دین و علوم و معانی، چیرهدست در انتخاب واژگان تاریخی، آشنا با اسطورههای قومی و مبانی عقیدتی پیش از اسلام و گریزان از قیدوبندهای مستبدان، از هر جنس و از هر قماش را ببیند که گاه، مأیوس است، گاه، شادمان؛ زمانی، قصد هجرت میکند و زمانی، گرد شهر میچرخد تا انسان به معنی واقعی را بیابد؛ اما بالأخره، از دیو و دد ملول میشود و آفرینش انسانی تمامعیار را آرزو میکند.
او افزود: بنابراین، دیوان غزلیات حافظ، اشعاری غیرمرتبط نیستند؛ بلکه هر غزل، پارهای از داستان اصلی کتاب و سندی بر تاریخ زمانهای است که طی قرنها، در ایران متداول بوده است؛ اما حافظ از رمزنویسی عبید زاکانی یا رمزینویسی بهشیوهی چندین قرن بعد از خودش پرهیز کرده و بهجای آن، شیوهای را برگزیده است که من آن را داستانگویی در لفافهی ابیات تغزلی مینامم و قصیدهای پراکنده، پوشیده در قالب غزل.
استاد نمایش عروسکی ایران، ادامه داد: آنچه شعر حافظ را متفاوت و متمایز میکند، همین خردهداستانها و نقدها و پیوستگی ساختاری غزلیات است و آفریدن داستانی که باید کشف بشود؛ هرچند که معانی آنها بهصورت مستقل هم، قابل درکاند.
او اضافه کرد: نمایشنامه یا لیبرهتوی اپرای حافظ باید دو نکته را بدون هیچ تردیدی رعایت میکرد: نخست زبان فاخر و موزون و مقفا و موسیقی نهفته در دیوان غزلیات؛ و دوم، اجرای دیالوگها با آواز یا لحن رسیتاتیو (Recitative) [نوعی خط آوازیگفتاری است که باسرعت، ولی شمرده بیان میشود]که به ساختار اپرایی ختم میشد و شد.
غریبپور تصریح کرد: من دیوان غزلیات حافظ را شرحی از تمام بیم و امیدهای مردم ایران میدانم که مدتها پیش از حافظ، آغاز شده و تا زمانه ما ادامه داشته و دارد و چندین بار و به مناسبتهای مختلف گفتهام که بسامد واژگان آشنای فرهنگی و توصیف اوضاع اجتماعی در میان ابیات حافظ، مخزن و حافظهی تاریخی ماست و به ملکول دیانای دئوکسی نوکلئیک (Deoxyribonucleic Acid) ایرانیان میماند.
او ادامه داد: در ساختار متن اپرایی و اجرایی، تمام تلاشم این بوده که این ارزش بیمانند اشعار حافظ را به نمایش گذاشته و چنان کنم که مخاطب، خود را با پدیدهای تاریخی و بایگانی راکدشده روبهرو نبیند؛ بلکه تماشاگران همان حالی را داشته باشند که انگار، حافظ، انسانی از روزگار آنان است و به نقد همان نکاتی میپردازد که موضوع و مسألهی آنهاست و این جد و جهد، نه با تحمیل، بلکه به اعتبار خود اشعار دیوان حافظ انجام شد.
خالق اپرای حافظ گفت: من در این اپرا، تا دم مرگ، با حافظ پیش رفتهام و تاآنجاکه توانستهام، کوشیدهام اوج و فرود زندگی سرشار از هیجان حافظ، مبارزهاش برای پردهبرانداختن از روی ریاکاری و ریاکاران، عشق عمیق او به انسان، هوشمندی او در راه کشف بیان حقیقت، احترام به گذشتهی ایران و هر آنچه را که عاشقانه است، اما صرفاً عشق به محبوبی انسانی نیست، نشان بدهم و دیانایبودن فرهنگ و تاریخ ابیات حافظ را به اثبات برسانم.
محمدرضا خالصی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه درخصوص «نقش روساختهای کلامی قرآن بر شعر حافظ»، گفت: مطلب اولی که در شعر حافظ، از ابتدای انتشار آن تا امروز، مد نظر و توجه بوده، تسلط خارقالعادهی او بر زبان است که توانسته شگفتانگیزترین و اعجابآورترین جلوههای زیبایی در زبان را درصورتهای بسیار متنوع و با کمک نبوغ متعالی خویش خلق کند و نقش زیباشناختی زبان را در اوج شکل دهد که تا امروز هیچ شاعری نتوانسته به چکاد این کوه سرافراز دست یابد.
او افزود: خواجه، براساس نص شعر خود، حافظ قرآن مجید است و تخلص خود را نیز، بر همین اساس انتخاب کرده است. این رند شیرازی هر جا اشارتی به قرآنخوانی و قرآندانی خود دارد، با تخلصش همراه است؛ گویی میخواهد معنی تخلص خود را برای مخاطب، رندانه، توضیح دهد و البته، این نص جای هیچگونه اجتهادی را باقی نمیگذارد.
خالصی ادامه داد: نویسندگان پس از حافظ نیز، بر این نکته که او حافظ قرآن بوده است، تأکید داشتند. از گلندام، نخستین جامع دیوان خواجه که امروز نه در شخصیت و نه در مقدمهی او هیچ شکی نداریم و همچنین، در نخستین منابع بازمانده از خواجه، در فاصلهی سالهای ۷۶۳تا۸۲۴، لقب او «ملکالحُفّاظ» یا «ملکالقراء» ذکر شده و این در مأخذی که در سالهای بعد نگاشتهشده نیز، مشهود است.
این پژوهشگر، سپس، به ارائهی مدارک در این زمینه پرداخت و افزود: چهارده روایت، بحث مبسوطی میطلبد که جای آن اینجا نیست؛ اما اگر به کتاب «التیسیر فی القرائات السبع»، از ابوعمروعثمان سعید الدانی که از معتبرترین منابع قرائات هفتگانه محسوب میشود مراجعه کنیم، به هزار و ۱۰۰ مورد اختلاف، از ابتدای سوره حمد تا انتهای سوره ناس، میرسیم.
خالصی، به بعضی از این اختلافها اشاره کرد: ابنبطوطه در رحلهاش که در زمان جوانی حافظ، یعنی در عهد شاهابواسحاق اینجو، به شیراز آمده، دربارهی قاریان و حافظان شیراز چنین مینویسد: ʼفیدخل منه القراء یقرون بالاصوات الحسان و لیس فی معمور الارض احسن اصواتاً بالقرآن من اهل شیرازʻ و حافظ در چنین زمانی ملک القراء است.
او افزود: چه در قرائت و چه در حفظ قرآن، یکی از مهمترین مسائل، دانستن نقش حروف است؛ یعنی دانستن «فرش الحروف» که شامل آواشناسی قرآن میشود. یادمان باشد که تازیان در قرائت زبان عربی، این زبان را کاملاً صحیح تلفظ میکردند؛ بهقول سیوطی: ʼان العرب لا تنطق الا بکلامها مجوداً و تجویدʻ؛ یعنی اداکردن حق تلفظ حروف و رعایت موسیقی کلمات در گفتار.
این محقق معاصر با بیان این نکته که همهی متون مقدس با موسیقی کلام همراهاند، گفت: «آنچه در ظهور اسلام، اعراب را به سمت قرآن سوق میداد، شکل زبانی و اعجاز کلامی آن بود؛ چون درک مفاهیم معنوی آن برای عرب جاهلی چندان آسان نبود و به همین دلیل، میگفتند لیس من قول البشر و و از همین رو بود که قریش، عربها را از شنیدن قرآن منع میکرد تا مفتون و مجذوب کلام الهی نشوند.
او ادامه داد: بسیاری، چون خلیفه دوم، اسیدبنحضیر، سعدبنمعاذ، قبیله عبدالاشهل، جبیربنمطعم، هیئت خزرجی در عقبه منی/عقبهی منا و...، با شنیدن قرآن مسلمان شدند. حتی میگویند: «فتحت یثرب بالقرآن». این اعجاز زبانی، بهقول خطابی، با کاربرد بافصح الکلام فی احسن النظوم بود و از همین طریق، مباحث بلاغت و فصاحت نیز، در زبان تازی مطرح شد و بهقول ابنسنان خفاجی: ʼلابد لمن یبحث فی اعجاز القرآن من معرفه سر الفصاحه و البلاغهʻ».
خالصی، سپس به بررسی پازل/جورچین تصویری، صوتی، فکری و معانی واژگان و اعجاز در مصوتها، واجها، حروف و کلمات قرآن پرداخت و هر کدام از این بخشها را با شعر حافظ مطابقت داد. او، با شواهد و مستندات متعدد، نشان داد که حافظ چگونه با شناخت دقیق از قرآن مجید، این ویژگیها را در شعر خود به کار برده است. این مبحث، از تطابق کاربرد مصوتها شروع و به کاربرد واجها، حروف و کلمات در قرآن مجید و شعر حافظ رسید.
خالصی، با بیان این نکته که موضوع سخنانش بسیار گسترده و وقت بسیار کم است، مخاطبان را برای کسب اطلاعات بیشتر، به مطالعه کتاب دوجلدی «زبورنوازیهای عشق» که به بررسی روساختهای کلامی قرآن مجید بر شعر حافظ میپردازد، دعوت کرد. این کتاب، تألیفی از اوست.
فرهاد نصیری شیرازی، استاد خوش نویسی درباره «بهرهی خوشنویسان از شعر حافظ شیرازی» گفت: خوشنویسی، عروس هنرهای اسلامی، از آغاز، همواره، همگام با کلام وحی، آفرینشهای ادبی و اندیشهورزی خردمندان و بزرگان بوده است.
او ادامه داد: از دیرباز، متعالیترین معانی دینی، ادبی، عرفانی و علمی، بهیاری هنر کتابت و خوشنویسی و بههمت طالبان علم و معرفت ثبت و ضبط شده و به نسلهای بعدی منتقل گشته است.
نصیری شیرازی افزود: این مهم البته برخاسته از خاصیت غالب تمدن اسلامی بوده است؛ در تمدن اسلامی «کلام» و «کتاب»، ازجمله خاصیتهای غالب محسوب میشد؛ زیرا «کتاب» در آغاز پیداییِ این تمدن، بهمنزلهی معجزهی پیامبرش، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی (ص)، شناخته شد.
او گفت: قرن هشتم دورهای است که بر اثر تلاش چندصدساله خوشنویسان بزرگ گذشته، چون ابنمقله، ابنبوّاب و یاقوت مستعصمی، اقلام ششگانهی محقق، ریحان، ثلث، نسخ، توقیع و رقاع، به نقطه اوج و حد کمال خود رسیده بود. درحقیقت، روزگاری که حافظ در آن میزیسته، یکی از پرفروغترین دورههای رواج خوشنویسی بوده است.
نصیری شیرازی افزود: هنر خوشنویسی با شعر و ادب فارسی پیوندی ناگسستنی دارد؛ در این میان همزمانی تکوین عروس خطوط اسلامی، خط نستعلیق، با اعتلای دلانگیزترین و ماندگارترین قالبهای شعر فارسی، غزل، در دیوان سرآمد غزلسرایان ادب فارسی، حافظ شیرازی، تقارنی سخت میمون و معنادار است.
خوشنویس شیرازی بیان کرد: خوشنویس، آنگاه که به مرحلهای از تسلط، شناخت و مهارت در اجرای ظرایف خط نستعلیق میرسد، سرودههای سحرانگیز خواجهی اهل راز را عرصهی نمایش زیباییهای چشمنواز هنرش میبیند! صدها، بلکه هزاران نسخهی خطی نفیس دیوان حافظ در کتابخانهها، موزهها و مراکز علمی و هنری شهرها و کشورهای سرتاسر جهان نگهداری میشود که حاکی از شور و شیفتگی هنرمندان و فرهیختگان عالم نسبت به شعر متعالی سرآمد غزلسرایان ادب فارسی، حافظ شیرازی، است.
نصیری شیرازی درباره نخستین نسخه چاپی دیوان حافظ گفت: براساس مستندات تاریخی درخصوص نسخههای چاپی دیوان حافظ، نخستین چاپ این دیوان، در سال ١٧٩١ میلادی (حدود ١١٧٠ شمسی)، توسط ابوطالب تبریزی، سیاستمدار و فرهنگدوست تبریزیِ بهنام، در کلکتهی هندوستان انجام گرفته است.
براساس یافتههای نصیری، قدیمیترین نسخههای چاپشده دیوان حافظ، مربوط به سال ۱۲۶۳ قمری، مقارن با سلطنت محمدشاه قاجار (۱۲۲۴-۱۲۶۴ ق) است؛ یکی به خط محمد آشتیانی و دیگری به قلم مصطفی قلی ابن مرحوم محمدهادی سلطان کجوری.
نصیری درباره نسخههایی که تا پایان عصر قاجار و در کشورهندوستان به چاپ رسیده گفت: با توجه به قدمت بسیار و تیراژ اندک، این نسخهها، بهندرت، در دسترس است و نمونههایی از این آثار را صرفاً، میتوان در مجموعههای شخصی و بعضاً، موزهها و کتابخانهها سراغ گرفت.
او اضافه کرد: خوشبختانه، بخت با نگارنده یار شد و به همت ناشر: داریوش نویدگویی، مدیر انتشارات نوید که خود عاشق فرهنگ و ادب ایرانزمین و از مجموعهداران کتابهای نفیس هستند، نشانی از مجموعه کتابهای اهدایی مرحوم محمدکاظمی شیرازی به دست آمد که به کتابخانۀ حافظیّه اهدا شده بود.
او با بیان اینکه این مجموعه حاوی بیش از پانصد اثر است، تصریح کرد: در بین این آثار ۵۹ نسخهی دیوان حافظ به چشم میخورد. از این تعداد، چند نسخه مندرس و فرسودهاند و به دلیل ازبین رفتن آغاز و انجامشان، قابل شناسایی نیست.
نصیری شیرازی افزود: از این مجموعه اهدایی، ۳۶ دیوان حافظِ خوشنویسیشده و بهچاپرسیده شناسایی شد که نخستین آنها، چنان که اشاره شد، در سال ۱۲۶۳ ق منتشر شده است و آخرینشان در سال ۱۳۶۵ ق در انتشارات شهشهانی بمبئی به چاپ رسیده و خوشنویس آن میرزاعلینقی شیرازی است؛ بنابراین آثار مذکور، بهعنوان قدیمیترین دیوانهای حافظ که خوشنویسی و چاپ شدهاند، در طول یک قرن بههمت خوشنویسان ایرانی کتابتشده و درشهرهای بمبئی، کلکته، حیدرآباد، لاهور و دهلی به چاپ رسیدهاند.
او ادامه داد: از میان خوشنویسان مشهور عصر قاجار که نامشان بر تارک این آثار میدرخشد، میتوان به محمودبنحکیم وصال شیرازی (۱۲۳۴-۱۲۷۴ ق)، میرزاعلینقی شریف شیرازی (تولد و وفات نامشخص) و محمد قدسی الحسینی شیرازی (۱۲۸۸- ۱۳۶۱ ق) اشاره کرد.
او ادامه داد: قدیمیترین نسخه دیوان حافظ که در ایران خوشنویسی و چاپ شده، دیوانی است به خط محمدعلی تبریزی که در سال ۱۲۵۶ ش در تبریز به چاپ رسیده است.
نصیری با بیان اینکه تا پایان نیمه نخست قرن حاضر، حافظهایی که خوشنویسی و چاپ شده بودند، انگشتشمار بود، گفت: قدیمیترین دیوانهای حافظ چاپ ایران متعلق است به سال ۱۳۱۱ ش، انتشارات علمی تهران، به خط علی کشفیپور اصفهانی؛ دیوان حافظ به خط ابراهیم مشکینقلم که در چاپخانهی سعادت، به سال ۱۳۱۲ ش منتشر شده است؛ دیوان حافظ به خط فیروز اسکندری که در سال ۱۳۱۵ش انتشارات دقت تهران آن را چاپ کرده و دیوان حافظ به خط غلامرضا ضیافت که در سال ۱۳۱۶ ش در انتشارات علمی تهران به چاپ رسیده است.
او افزود: با شکلگیری انجمن خوشنویسان ایران، در سال ۱۳۲۹ ش، بههمت استادان بزرگی چون: سیدحسین میرخانی، علیاکبر کاوه، ابراهیم بوذری و سیدحسن میرخانی، فصل جدیدی در ترویج و نشر خوشنویسی آغاز شد. انجمن خوشنویسان ایران که باسابقهترین سازمان هنری مستقل کشور است، با گشایش شعبات متعدد در شهرهای مختلف داخل و خارج کشور و تربیت خوشنویسان زبده در این مراکز در هموارکردن مسیر پیوستن ادبیات و هنر خوشنویسی، بهویژه در دهههای اخیر، نقشی مؤثر ایفا کرده است.
نصیری شیرازی ادامه داد: در سه دهه اخیر، یعنی از سال ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰، رشد صنعت چاپ، تحول در آموزش هنر خوشنویسی و اقبال بسیاری از خوشنویسان به کتابت دیوان حافظ، از یک سو و استقبال عموم مردم برای خرید دیوان حافظ، آراسته به تذهیب و رنگ و با کاغذهای براق گلاسه و جلدهای نفیس در اشکال مختلف و قطعهای گوناگون، از سوی دیگر، بر کیفیت و کمیت این آثار افزوده است. نام استادان بزرگ خوشنویسی، نظیر استادرسول مرادی، استادعباس اخوین، استادمحمد سلحشور و دهها هنرمند نامدار عرصه خوشنویسی در این میان شایان ذکر است. گامنهادن ناشران با ذوق دراین عرصه نیز، بر تیراژ و تعداد چاپ کتابها افزوده است. بدون شک پس از قرآن مجید، دیوان حافظ از حیث تعداد، تیراژ و تنوع بالاترین رقمها را در کشور داراست.
ویژهبرنامههای علمی مرکز حافظشناسی با موضوع محوری «حافظ و هنر» در شبهای ۲۲ و ۲۳ مهر (ساعت ۲۰، بهصورت مجازی) ادامه دارد.
انتهای پیام/