به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، قسمت آخر سریال زخم کاری، جمعه هفته آینده پخش خواهد شد و ما به این بهانه قصد داریم نگاهی به یکی از عمیقترین شخصیتهای سریال بیندازیم. با تحلیل شخصیت سمیرا در سریال زخم کاری همراه این گزارش بمانید.
ملکه جاه طلب
کهن الگوها، همیشه نقش مهمی در روایتها داشتند. این کهن الگوها با اینکه باعث خلق کلیشه میشوند، اما به قدر کافی جذاب هستند که تماشاگر را با خود همراه کنند و از خستگی او جلوگیری کنند.
کهن الگوی ملکه جاه طلب، با اینکه یک کهن الگوی رسمی نیست، اما ما بارها آن را در قالب شخصیتهایی در فیلم و سریال دیدهایم.
ملکه جاه طلب، اشاره به زنی دارد که صرفا با اهداف شخصی و مالی خود با پادشاه ازدواج میکند. این اهداف ناشی از عقدهها و بحرانهای هویتی او در دوران کودکی است.
مهمترین و عمیقترین بحث در خصوص ملکه جاه طلب، بحث ارزش است. ارزشی که از طریق عناصر خارجی دیگر به شخصیت اضافه میشود. ملکه جاه طلب، برای اینکه احساس ارزشمندی کند و این ارزشمندی را به دیگران ثابت کند، با پادشاه ازدواج میکند. در واقع دلیل اینکه او به ازدواج با پادشاه تن میدهد، دست یافتن به ثروت و شهرت پادشاه است.
همچنین او دوست دارد این ارزشمندی را از طریق فرزندانش حس کند. مثلا لغت شاهزاده، لغتی است که به ملکه جاه طلب، به عنوان مادر شاهزاده ارزش میدهد.
شخصیت سمیرا در سریال زخم کاری، به عنوان یک ملکه جاه طلب وارد روایت میشود. احتمالا او به خاطر حس حقارت و بی ارزشی که در گذشته تجربه کرده، دچار نوعی بحران هویت شده است.
او در ابتدا برای به دست آوردن این ارزش، به حاج عمو نزدیک میشود تا از طریق فریب دادن او، به ارزشی که یک ملکه جاه طلب دارد برسد. اما به دلایل مختلف این اتفاق رخ نمیدهد و ثروتی که سمیرا نقشه آن را کشیده بود، از طریق حاج عمو به او نمیرسد.
اما سمیرا شخصیتی نیست که به این سادگی عقب بکشد و کاری نکند. او اینبار از طریق فریب دادن مالک و استفاده از نقاط ضعف او، سالها نقشه چپاول کردن ثروت جاج عمو را میکشد. در نهایت با کمک مالک موفق به انجام این کار میشود.
اکنون سمیرا، همسر یک فرد ثروتمند است. اما آیا رسالت ملکه جاه طلب، در اینجا به پایان میرسد؟ قدم بعدی او، تبدیل کردن فرزندانش به شاهزاده است. او برای اینکه حس ارزشمندی را از طریق قدرتمند بودن فرزندانش تجربه کند، مالک را وادار میکند تا ثروتش را به پسرش منتقل کند.
سمیرایی که به دلایل مختلف احساس بی ارزشی و حقارت میکرد، اکنون توانسته با رسیدن به ثروتی بزرگ و عملی کردن نقشههای پلیدش، این احساس حقارت را با احساس قدرت جا به جا کند. در نهایت او قربانی این احساس قدرت و جاه طلبی بیش از حدش میشود.
کنترل روی محیط
شخصیت سمیرا، یک شخصیت کنترل کننده یا به عبارتی دیگر، فرمانروا است. او دوست دارد روی تمام جوانب زندگی خودش و بعضا زندگی دیگران کنترل کامل داشته باشد. سمیرا برای اینکه این کنترل از دستش خارج نشود، هر کاری میکند.
زمانی که احساس کند به هر دلیلی کنترل از دست او خارج شده، شدیدا دچار استرس و عذاب میشود و هر لحظه منتظر رخ دادن اتفاقهای بد میماند. گاهی این استرس ناشی از خارج شدن کنترل انقدر زیاد میشود، که به کارهای غیر متعارفی مثل حمله کردن و چنگ زدن به طرف مقابل یا داد و فریاد کردن روی میآورد.
اما برای اینکه به علت این حالت از شخصیت سمیرا پی ببریم، باید بیشتر به درون شخصیت او نفوذ کنیم. شخصیت سمیرا، یک شخصیت کمالگرا است. او دوست دارد همه کارها به کاملترین حالت خودش انجام شود.
شخصیتهای کمالگرا، معمولا این حس را دارند که کسی نمیتواند اهمیت کار را جز خودشان درک کند. به همین دلیل فکر میکنند بقیه نمیتوانند به درستی کارها را انجام دهند یا حداقل دیدگاه آنها در مورد آن کار اشتباه است و حتما باید طبق دیدگاه خودشان جلو بروند.
همانطور که گفتیم، سمیرا یک شخصیت کمالگرا است؛ اگر احساس کند کاری که انجام میشود، خارج از دایره دیدگاه او است، سریعا دچار استرس و عذاب میشود؛ زیرا به این موضوع باور دارد که تنها دیدگاه او است که درست است و باید همه کارها در این مسیر انجام شوند.
کمالگرایی شخصیت سمیرا، باعث شده که او تمایل شدیدی به داشتن کنترل روی اوضاع داشته باشد. زیرا فکر میکند که اگر اوضاع خارج از کنترل او باشد، هیچ چیز آن گونه که باید پیش نمیرود و نتیجه افتضاح میشود.
مکانیسم دفاعی
شخصیت سمیرا از نوعی فشار روانی رنج میبرد، فشاری که روان او را مدام تغییر میدهد و به آن آسیب وارد میکند. او مجبور است برای رهایی از این فشارهای روانی، اعمالی را پیش بگیرد؛ اعمالی که به گونهای این فشار روانی را تخلیه کند.
او فکر میکند با رسیدن به هدف شومش، میتواند این فشار را تخلیه کند و از دستش خلاص شود، اما او سخت در اشتباه بود. پی گیری هدف شومش نه تنها او را از این فشارها آزاد نمیکرد، بلکه او را بیشتر در این فشارها غرق میکرد.
در نتیجه سمیرا مجبور بود به مکانسیمهای دفاعی روی بیاورد تا بتواند اندکی از این فشار روانی کم کند.
مکانیسمهای دفاعی همان اعمالی است که شخصیت برای تخلیه انرژی درونیاش که از فشارهای روانی ناشی میشود انجام میدهد. این اعمال شامل انواع مختلفی از موضعگیریها، دروغها و انکارها است که در موقعیتهای گوناگون، شخصیت به آن پناه میبرد.
شخصیت سمیرا در قسمتهای مختلف سریال، انواع مختلفی از مکانیسمهای دفاعی را امتحان میکند. رایجترین نوع انتخابی سمیرا در خصوص مکانیسمهای دفاعی، انکار است. زمانی که مالک به سمیرا قرص خوردنش را یادآوری میکند، او با تشر زدن به مالک، این که او قرص میخورد را انکار میکند.
دلیل تراشی، یکی دیگر از انواع مکانیسمهای دفاعی است که شخصیت سمیرا آن را پی گیری میکند. او تمام کارها و نقشههای پلیدش را با دلایل مختلف منطقی جلوه میدهد. مثلا یکی از دلایل سمیرا در خصوص هدفش این است که اینکار را برای بچههایش انجام میدهد تا بتوانند در رفاه زندگی کنند. یا یکی دیگر از دلایلش، ظلمی است که در جوانی به او شده است.
با دلیل تراشی، بار منفی عمل کمرنگتر جلوه میکند و از دید آن شخص، اینکار یک کار منطقی و عقلی است.
روان هدایت کننده
خطرناکترین انسانهای دنیا، از قاتلان زنجیرهای گرفته تا دیوانههایی که آسیبهای بزرگی به جامعه و مردم وارد میکنند؛ همگی غیر از داشتن انگیزه مالی و اقتصادی، انگیزههای درونی دیگر نیز دارند که با عنوان روان هدایت کننده توضیحش راحتتر میشود.
روان انسان، تا حد زیادی هدایت کننده اعمال و رفتارش است. گاهی این روان به قدری شکسته و آسیب دیده میشود که فرد دست به کارهایی میزند که تا پیش از آن هیچ کسی فکرش را نمیکرد همچین کاری از او سر بزند.
عناصر زیادی هستند که روان انسان را از یک روان سالم به یک روان آسیب دیده و هدایتگر تبدیل میکنند. ترسها میتوانند یکی از این مهمترین عناصر باشند. ترس مراحل مختلفی دارد؛ گاهی در حد یک حرکت مثل جیغ زدن یا دوری از مکانی خاص میماند، اما اگر این ترسها وارد خودآگاه فرد شوند، آن وقت رفته رفته رشد میکند و درون فرد ریشه میکند.
تا جایی که فرد از داشتن چنین ترسهایی احساس ضعف و سرخوردگی میکند. گاهی هم این ترسها در قالب یک توهم پیدا میشوند. مثلا فرد به طور خیلی واقعی فکر میکند که دیگران او را جدی نمیگیرند و مدام طردش میکنند؛ در صورتی که کسی همچین فکری نمیکند و این موضوع فقط یک توهم درون ذهن فرد است.
مجموعهای از این ترسها و توهمهای ذهن، روان را مانند یک خمیر شکل میدهد و به آن آسیب وارد میکند؛ مخصوصا اگر فرد شبانه روز به این موضوعات فکر کند. یک روان آسیب دیده میتواند یکی از خطرناکترین وجوه یک انسان باشد، زیرا باعث اعمالی میشود که ممکن است به دیگران یا خودش آسیبی وارد کند.
طرز برخورد با یک روان آسیب دیده، به دو صورت مختلف و متضاد است. به پیشنهاد روانشناسان، بهترین برخورد، والایش مناسب است. یعنی هدایت موضوعات آزار دهنده روان، به کارهای هنری. مثل شخصی که به خاطر کنترل خشمش نقاشی میکشد یا شروع به داستان نویسی میکند تا انرژی ناشی از روان آسیب دیدهاش را تخلیه کند.
اما مشکل اصلی این است، که همه اشخاص این راه را انتخاب نمیکنند. این افراد به جای والایش مناسب، شروع به هدایت روان آسیب دیدهشان به سمت اعمال پلید و اشتباه میکنند. مثل شخصی که احساس سرخوردگی میکند، اما به جای والایش مناسب، مرتکب قتل میشود تا این احساس را خاموش کند؛ در صورتی که نمیداند این راه باعث آسیب چندبرابر روانش میشود و او را به سمت کارهای غیر متعارف دیگر میکشاند.
اما بر گردیم سراغ شخصیت سمیرا؛ شخصیت سمیرا همانطور که معلوم است، روانی شکست خورده دارد و این روان آسیب دیده اش، به اعمال و رفتار او جهت میدهد. شاید بتوان از میان ترسهایش، به ترس از نداشتن کنترل یا قدرت بر دیگران اشاره کرد.
او به جای والایش ترسهایش با روشهای سالم، سراغ تخلیه انرژی این ترسها از طریق اعمالی نا متعارف میرود. از جمله حیلهگری و نقشه کشیهای ظالمانه بر علیه کسانی که فکر میکند حقش را خوردند یا قصد طرد او را دارند.
فشار ذهنی در مورد این موضوعات باعث هدایت او به سمت طراحی یک نقشه قتل برای حاج عمو و کنترل مالک برای انجام این کار میشود. اما بعد از همه این کارها، این فشار ذهنی بر طرف نمیشود؛ به چند دلیل، یکی اینکه ثابت شده انسان هرچقدر هم قدرت و پول داشته باشد، بازهم بیشتر برای آن تلاش میکند که این موضوع باعث سردرگمی و بی معنایی زندگی میشود. دلیل بعدی این است که انرژی روانی شخصیت سمیرا، با این اعمال تخلیه نمیشود، بلکه به علت نا متعارف بودن این اعمال، آسیبهای بیشتری به او وارد میکند.
توهمهایی که میزند و ناپایدار بودن روانش، از جمله تاثیرات منفی انتخابهای اشتباه او است.
سخن آخر
شخصیت سمیرا در ابتدا میتوانست به جای پی گیری یک روش اشتباه برای افزایش عزت نفسش، راه درست و منطقیتری را پیش بگیرد. او بارها در طول مسیر زندگیاش میتوانست هدفش را عوض کند و دست از کارش بر دارد؛ اما در نهایت با تمام وجود این راه را ادامه داد. در پایان هم نتیجه شوم کارهایش را دید.
منبع:ویجیاتو
انتهای پیام/