به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، وقتی با او تماس میگیرم با صدای جوانی پر از شور و شوق و انگیزه و البته با فن بیان بالا روبهرو میشوم، از عطش بازی و نقشهای بهتری که در نوبت اکران دارد سخن میگوید. مرتضی امینی تبار که افغانستانی تبار است، از دوران نوجوانی با اجرا در قاب جادویی مأنوس شده، کلاسهای بازیگری را در قم گذرانده و اکنون در حال تحصیل در رشته بازیگری است. با این جوان نوظهور که در سریال «زخم کاری» در نقش «میثم» بازی قابل قبولی ارائه داده همکلام شدیم.
گویی بر زبان انگلیسی تسلط دارید که در ۱۵ سالگی مجری یک شبکه انگلیسی زبان شدید؟
از ۱۲ سالگی در حال یادگیری زبان بودم. محرک و مشوق اصلی ام پدرم بود. وقتی کم کم تسلط پیدا کردم برای شبکه تازه تاسیس هدهد انگلیسی اجرا میکردم. تفریح و کار جذابی بود. اولین اتفاقی که برایم آن جا رقم خورد آشنایی با دوربین بود. تازه وارد جهان جدیدی شده بودم. من که معمولا مخاطب این قاب بودم، حالا روبهرویش قرار گرفته بودم. لذت بخش بود.
چه شد که به سمت بازیگری در تئاتر سوق داده شدید؟ از کودکی علاقه داشتید؟
اجراهایم در تلویزیون به من اعتماد به نفس این را داد که جدی به مسئله بازیگری فکر کنم. در قم کلاسهای بازیگری محدودی بود و من از همان جا شروع کردم.
بازیگر شدن را برای دیده شدن و شهرت انتخاب کردید یا علاقه؟
بازیگری را در ابتدا به خاطر رویای مشترک همه علاقهمندان به بازیگری، سودای ستاره سینما شدن انتخاب کردم. اما واردش که شدم فهمیدم بازیگری سختتر از چهار کلمه دیالوگ گفتن و خوب گریه کردن است، بسیار سخت تر. جهانی پیچیده و در عین حال اعتیاد آور است. اولین باری که روی صحنه تئاتر رفتم، ۱۷ ساله بودم. همان شب متوجه شدم دیگر نمیتوانم به این راحتی این کار و حس و حال عجیبش را کنار بگذارم.
خیلی از خوانندگان ما دوست دارند بدانند چگونه مهدویان برای بازی نقش «میثم» به انتخاب شما رسید؟
من مثل خیلیها برای این نقش تست دادم. انتخاب بازیگران و فرایند تست گرفتن از آنها به عهده آقای مرادی بود. ایشان از من هم تست گرفتند و ویدئوی ضبط شده را به آقای مهدویان نشان دادند. بار بعدی با من تماس گرفتند تا برای تست مجدد بروم. آن جا آقای مهدویان را دیدم و مرا انتخاب کردند.
کیومرث مرادی چقدر در انتخاب و تغییر مسیر بازیگری تان تاثیرگذار بود؟
قبل از «زخم کاری» به تازگی شاگرد استاد مرادی شده بودم. از ابتدا، بر اساس شنیده هایم او را استادی کاربلد و سخت گیر و مهربان تصور میکردم. فراتر از اینها بودند. او نماد یک معلم است. از هرچیزی بهتر معلم بودن و مهر به شاگردش را بلد است. او مسیر را شناخته و راهنمای درجه یکی است. همچنان هم برای کارهایم با ایشان مشورت میکنم.
مواجهه شما بعد از پیشنهاد بازی نقش در سریال چه بود؟
شوکه شده و ترسیده بودم. اتفاق بزرگی در حال افتادن بود. درک این که چه اتفاق بزرگ و شیرینی در حال افتادن است مشکل بود. همه را در پیش تولید میدیدم و با خودم فکر میکردم «یعنی الان همه میدانند من دارم بال درمی آورم؟»
با شخصیت «میثم» چگونه ارتباط برقرار کردید؟ کتاب «۲۰ زخم کاری» را هم مطالعه کردید؟ به نظرتان در سریال اقتباس خوبی انجام شده؟
رمان را نخواندم. حتی اوایل کامل فیلم نامه را نخوانده بودم. آقای مهدویان میخواستند مواجهه مان با دنیای قصه، کنترل شدهتر باشد. در نتیجه اوایل فکر میکردم قسمت احساسی یک زوج نوجوان مهمترین نقش «میثم» و «مائده» در این قصه است. باید سعی میکردم «میثم» خوبی برای «مائده» باشم. هرچه بیشتر پیش رفتیم فهمیدم «میثم» قبل از آن که عاشق «مائده» باشد، پسر «مالک» است.
برای این که بتوانید هم سطح پارتنرهای تان بازی خوبی ارائه دهید، چه کردید؟ کارگردان و پارتنرهای تان، چون جواد عزتی و رعنا آزادی ور چقدر در مسیر درست اجرای نقش تان کمک کننده بودند؟
وقتی راجع به کار اول، آن هم چنین پروژه سنگینی حرف میزنیم، استرس و فشار غیرقابل انکار است. آقای عزتی، خانم آزادی ور، آقای چنگیزیان، خانم باقری، آقای اکبرنژاد و دیگر دوستان فضا را برایمان تلطیف میکردند. خیلی نگاه شان کردم. خیلی. میزان تسلط و نبوغ شان رشک برانگیز و در عین حال امیدوارکننده بود. کاملا انرژی بودند. خب وقتی این همه آدم حرفهای دورتان است، خودبهخود تلاش بیشتری میکنید.
چقدر از صحنههای خودتان مورد ممیزی قرار گرفته است؟
چند سکانس از بازی من و سارا حاتمی ممیزی خورد.
بازی در مقابل کدام یک از بازیگرهای سریال سختتر بود و چرا؟
آقای چنگیزیان، چون از ابتدای شروع فعالیت تئاترم اجراهای موفق و بازیهای درخشان ایشان روی صحنه را دیده بودم. اجراهای درخشانی که بازیهای تحسین برانگیزی از او را در خاطرم نگه داشت. از طرفی به عنوان «میثم» رابطه خوبی با شخصیت «ناصر» نداشتم و از طرف دیگر محو بازی بازیگرش میشدم و استرس میگرفتم.
محمدحسین مهدویان چقدر روی جزئیات رفتاری و گفتاری شخصیت تان دقت داشت و نظر میداد؟
راجع به آقای مهدویان حرف زدن سخت است. خب من شش ماه وسط خانوادهای بودم که او دور هم جمع کرده بود. چرا خانواده؟ چون حواسش به همه بود. همه چیز. یک شب ما در حال شام خوردن بودیم و او ۲۰ بار یک پلان سه دقیقهای را که تازه گرفته بودیم از اول نگاه کرد.
راضی کردنش سخت بود. اما این حجم از مهربانی، کاربلدی و کاردرستی شگفت انگیز بود. وقتی یک پلان فوق العاده میگرفت، چشم هایش داد میزد. وقتی کسی این طور عاشق کارش و همکارانش است، جزئی نگری از خصوصیات بارزش خواهد بود.
به عنوان جوان نوظهور عرصه بازی ترجیح تان از این به بعد بازی در سینماست یا تلویزیون و شبکه خانگی؟
ترجیحم شخصیت چالش برانگیز است و قصه جذاب. اما احتمالا پروژه بعدی ام یک سینمایی باشد.
بزرگترین آرزوهای تان در عرصه بازیگری؟ این که اسکار بگیرید یا بازیگر مطرحی شوید یا ستاره؟
آرزویم این است که قصههای خودم را بازی کنم. قصههایی که خواندم و آرزویم بوده جای شخصیت شان باشم مثل راسکولنیکف، هملت، ایوانف، سوکوروتازاکی و... یک تاثیر بزرگ گذاشتن، آمادگی میخواهد.
منبع: خراسان
انتهای پیام/
و مثل ما خوشگلی های خودشونو دارن
و با نظر من خیلی هم ایشون خوشگلن
بینظیر بود برای اولین بار
به حرف های بدخواهانتون گوش ندید
اگه ترسیدی به هدفت فکر کن اون وقت ترست یادت میره
به حرف های بدخواهانتون گوش ندید
الان کمتر کسی پیدا میشه که به رشته تاتر علاقه داشته باشه
نترس و به راهت ادامه بده
اگه ترسیدی به هدفت فکر کن اون وقت ترست یادت میره
حرفام و یادت با شه
ما نژاد پرست نیستیم.
هردو عالی بودن