به گزارش خبرنگار حوزه موسیقی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، هادی محمد حسنی، غزل سرای تک آهنگ «عاشق پیشه» از آلبوم «عاشق کشی» از حسام الدین سراج است که این تک آهنگ، چند روز پیش منتشر شد و همین موضوع، دلیلی بود تا با هادی محمد حسنی، شاعر این قطعه، گفت و گویی داشته باشیم.
آقای سراج از چه طریقی غزل شما را برای خواندن انتخاب کرد؟
غزل "عاشق پیشه" یکی از غزلهای مجموعه "کیفرخواست" است که در سال ۸۷ یا ۸۶ سروده شده و در سال ۹۱ به چاپ رسیده است و استاد سراج، شعر را در کتاب مطالعه و آن را در آلبوم جدیدشان استفاده کرد.
سیر شکل گیری شعر یا ترانه در ذهن شاعر و خلق آن چگونه است؟
صرف نظر از اینکه بنده تا به حال ترانه نگفته ام شعر یک حالت درونی عمیق است که دقیقا نمیتوان گفت چطور به سراغ شاعر میآید و در واقع، حاصل یک کشف و شهود روحانی است و شعر به انسان الهام میشود، اما این الهام لزوما برای همه افراد عرفانی نیست.
آیا این شعر ارتباطی با شرایط فعلی جامعه دارد یا خیر؟
غزل "عاشق پیشه" یکی از غزلهای مجموعه "کیفرخواست" است که در سال ۸۷ یا ۸۶ سروده شده و در سال ۹۱ به چاپ رسیده است. آقای سراج شعر را در کتاب مطالعه و آن را در آلبوم جدید خود استفاده کرد.
چطور یک اثر کلاسیک ادبی نظیر غزل میتواند با ملودی تلفیق شود و یک اثر موسیقایی را به وجود آورد؟
در اینجا، عمده مطلب, مهارت خواننده است که از شعر کلاسیک با سبک خاص موسیقی که هماهنگی و تناسب با شعر دارد به نحو احسن استفاده کند، ضمن اینکه فکر میکنم آقای سراج به آثار فاخر کلاسیک اقبال بیشتری دارد.
معنا در اثر ادبی( شعر کلاسیک یا ترانه شد) معنا چیست؟
معنا قائم به ذات خودش است چه در غزل و چه در ترانه. یعنی غزل یا ترانه میتواند فاخر یا مبتذل باشد. معنی ذهنیتی است که توسط لفظ عینیت پیدا میکند و البته با مضمون تفاوت دارد و مضمون در واقع ظرف است و معنا مظروف آن. مثلا استاد فاضل نظری غزل معروفی دارند که ۵ بیت دارد و هر ۵ بیت حاوی یک معناست، اما با ۵ مضمون:
از باغ میبرند چراغانی ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
اگر دقت کنیم مشخص میشود که در همه بیتها منظور شاعر این است که به یک پیش آمد ظاهرا مثبت اعتماد و دل خوش نکن. چون امکان دارد فرجام آن پیشامد خوشایند نباشد.
یا مثلا حافظ میگوید:
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
صائب میگوید:
پس از کشتن چه حاصل گریه کردن بر سر خاکم
که بی حاصل بود ابری که بی هنگام میبارد
یک معنا با دو مضمون و این فرق معنا و مضمون است. سخن به اینجا رسید که منظور از ابتذال ترانه این است که معمولا این ابتذال در مضمون گریبانگیر اثر میشود، چون در حال حاضر مخاطب تنبل و راحت طلب شده است و مضامین پیچیده را بر نمیتابد و به همین علت، معمولا آثاری خلق میشوند که در نهایت پیش پا افتادگی باشند تا مخاطب از آن استقبال کند.
در بسیاری از ترانهها این نقص دیده میشود که8 مثلا خوانندهای که اسمش را نمیدانم ترانهای درباره جدایی با این مضمون میخواند:
"ما تا الان اینقدر دور از هم نبودیم
گوشی رو بردار که میخوام دورت بگردم
پبش خودت باشه با عکسای عروسیت
یواشکی دلتنگیام و گریه کردم"
درحالیکه درباره جدایی عاشق و معشوق فقط از سعدی بخواهیم مثال بزنیم ساعتها طول میکشد مثلا " ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست، بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست"
"امروز در فراق تو دیگر به شام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد "
یا بیدل به سبک خودش میگوید:
" کسی ستمکش نیرنگ اتحاد مباد
تو بی وفا نه ای، اما جدایی تو بلاست"
وی در پایان افزود: شعرهای بسیاری از این قبیل شعرای کهن و معاصر درباره مضمون جدایی وجود دارد و در این میان، قطعا ترانههایی هم با مضمونهای والا وجود دارد.
انتهای پیام/