به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، خطبه منای امام حسین علیه السلام شاید برای اولین بار توسط مرحوم استاد قاسم سرویها از شاعران آیینی مشهد به ترجمهای منظوم درآمده و به همت مداح با اخلاص جناب حاج محمود اکبرزاده در کتاب ماندگار "حسین پیشوای انسانها" نخستین بار در سال ۱۳۴۳ منتشر شده است.
مرحوم حاج قاسم سرویها پدر دو شهید به نامهای محمد و محمدهادی سرویها و از همراهان انقلاب و از دوستان رهبر معظم انقلاب در مشهد بودند.
شعر خطبه منا از ایشان اولین قطعه از مجموعه نوحههای اصیل عاشورایی است که توسط حسینیه هنر بر اساس سنت عزاداری بوشهر و با همت هنرمند جوان ساسان نوذری تنظیم و ضبط شده و با صدای مداح بوشهری آقای محمد رازقیپور اجرا شده است.
از نوحههای این کتاب و از این مجموعه قطعات دیگری هم در شهرهای دیگر و بر اساس سنت عزاداری آنها در حال امادهسازی است که به تدریج توسط حسینیه هنر منتشر خواهد شد.
در ادامه متن شعر خطبه منا را میتوانید مطالعه کنید.
متن نوحه:
رهبر آزادمردان پیشوای مسلمین
سبط پیغمبر حسین آن رهنمای بیقرین
خطبهای غرا بیان فرمود بر ابنای دین
کاندر آن پنهان بود گنج گهرهای ثمین
خطبهاش تفسیر دین پاک یزدان است و بس
مدرک آن مقتدا آیات قرآن است و بس
خطبهاش در امر به معروف و نهی منکر است
پشتبانی بر کلام و گفته پیغمبر است
زانکه این دو از فروع دین پاک داور است
لیک آن شه را مخاطب مردم دانشور است
زانکه گر عالم شود فاسد شود عالم تباه
صفحهی تاریخ را اعمالشان سازد سیاه
خطبهاش افکار خواب آلوده را بیدار کرد
گفتههایش مردمان مست را هشیار کرد
زانکه حق را دیده و از کبر کتمان کردهاند
پایمال از جور، حق تیرهبختان کردهاند
بهر چه در گوشهی عزلت مکان بگرفتهاید؟
دامن دونان برای آب و نان بگرفتهاید؟
بینوایان را نمیبینید و آه سوزناک
با شکمهای گرسنه اوفتاده روی خاک
شب کنار زاغهها، بیغولهها، اندر مغاک
سینههاشان گشته از رنج فراوان چاک چاک
یا نمیبینید مظلوم و یتیم و دلفکار
گشته اندر چنگ ظالم دستگیر و بیقرار
از ستمهای فزون گردیده با محنت دچار
روز روشن گشته اندر چشمشان، چون شام تار
پس شما را رحم کو در حق این بیچارگان
دستگیری کو شما را بر ز پاافتادگان
با شمایمای رجال علمای دانشوران
تا به خود آیید زین بیهوشی و خواب گران
دزد بیانصاف افتاده میان کاروان
گرگ زد بر گله بیهوش است بیچاره شبان
با تو هستمای شبان این خواب خرگوشی بس است
وقت هشیاری است این مستی و بیهوشی بس است
تا به کی در کاخ عزت بی خبر خوابیده اید؟
بی خبر از حال زار رنجبر خوابیده اید
دور از جنجالها و شور و شر خوابیده اید
غافل از یزدان قادر تا سحر خوابیده اید
از شکمهای گران خواب گران آید پدید
وز شکمهای تهی آه و فغال آید پدید
ای رجال علم و دانش تا به کی خوابید خواب
دشمنان دین شدند از ضعفتان مالک رقاب
کافران در استراحت مسلمین در اضطراب
نیکها شد زشتها و زشتها گشته صواب
ای رجال علم و دانش حکم پیغمبر چه شد؟
امر بر معروف تان کو نهی بر منکر چه شد؟
حجت الاسلام ها!ای رهنمایان بشر
دین حق افتاده اکنون از اجانب در خطر
ها به پا خیزید و با حکم خدای دادگر
خلق را آگاه سازید از اصول خیر و شر
امر بر معروف کرده نهی از منکر کنید
با عمل ترویج دین مانند پیغمبر کنید
کاش از بهر خدا چندی مسلمان میشدید
جانشین بوذر و مقداد و سلمان میشدید
پیرو احکام جاویدان قرآن میشدید
رهبر افراد انسان سوی یزدان میشدید
این دو رنگی تا به کی؟ دین مبین از دست رفت
رنجهای رحمت للعالمین از دست رفت
این ستمها از شما و ضعف بسیار شماست
از دو روییها و از افکار بیمار شماست
از تناقضهای در گفتار و کردار شماست
یا ز کوته بینی و تدبیر و پندار شماست
یا ز خودخواهی که در محراب و منبر میکنید
یا ز خودداری که اندر نهی منکر میکنید
کردگارا، عدهای بی دین به دین پیوسته اند
غاصبانه بر سریر علم دین بنشسته اند
نام دین را این گروه پست بر خود بسته اند
لیک آنها پشت دین را زین عمل بشکسته اند
وای زین گرگان که دعوی شبانی میکنند
سارق اند و ادعای پاسبانی میکنند
بارالها نیک آگاهی تو بر افکار من
واقفی بر جمله اسرار و بر پندار من
نیست غیر از حق پرستی در همه کردار من
یا نمیباشد برای سلطنت پیکار من
بلکه میباشد قیام من پی احیای دین
میکنم ایثار جان را در ره ابقای دین
میکنم پیکار تا دین تو گردد سرفراز
تا قیامت پرچم دین باشد اندر اهتزاز
خلق را سوی تو باشد تا ابد روی نیاز
از تو میخواهم مددای کردگار کارساز
تا که احکام تو را در دهر جاویدان کنم
ظلمت آباد جهان را روشن از قرآن کنم
انتهای پیام/