به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،هنگامی که کار تولید یک اثر اکشن به درستی انجام شود، خواهید دید که سرگرمکننده تر و بهتر از یک فیلم اکشن وجود ندارد. در واقع این ژانر تعریف کاملی از سینما است؛ این سبک به مخاطبان این امکان را میدهد تا عناصر خاکستری مغز خود را خاموش کرده، بنشینند و چند ساعت از ضربات مشت، شلیک، تعقیب و گریز ماشین، انفجار و یک قهرمان بدون حد و مرز خوش طعم لذت ببرند. فیلمهای اکشن ممکن است دارای هنر بالایی از منظر محتوا نباشند، اما مطمئناً وقتی تیتراژ پایانی شروع به کار میکند، لبخند رضایت بر لبان شما مینشیند.
متأسفانه به نظر میرسد دیگر عصر طلایی فیلمهای اکشن گذشته است، زیرا فیلمهای پرفروش 200 میلیون دلاری کمیک بوکی با سوخت CGI در حال حکم فرمانی بر سینماها هستند، در واقع استودیوها شرط بندی خود را بر روی کسب چندین میلیارد دلار از این آثار متمرکز کردهاند. بنابراین، این روزها دیگر اکشنهایی که قبلاً در حکم نان و کره این ژانر بودند، دیده نمیشوند. البته این سالها آثار اکشن شاخصی مانند «جان ویک»، «Mad Max: Fury Road» و «The Raid» هنوز هم میتوانند بارها و بارها بینندگان را خشنود کنند. اما دیگر خبری از مردی با اسلحه به نام جان مککلین نیست که غالباً روز بدی را با گروههای شرور پشت سر میگذارد.
Enter The Dragon
تقریباً 45 سال پس از مرگش، بروس لی هنوز مشهورترین رزمی کار تاریخ سینما و مردی است که در اوایل دهه 1970 فیلمهای کونگ فویی را به مردم جهان معرفی کرد. اگر از شما خواسته شود یکی از فیلمهای او را به عنوان محبوبترین کار بروس لی انتخاب کنید، به احتمال زیاد «اژدها وارد میشود» بلافاصله به ذهن شما میرسد. با شکستن موانع به عنوان اولین تولید مشترک بین شرکتهای آمریکایی و هنگ کنگی، این فیلم به سرعت تبدیل به نمادین ترین و موفق ترین فیلم کونگ فویی در تمام دوران شد و 90 میلیون دلار در گیشه با بودجهای معادل 850،000 دلار به دست آورد. تأثیر فیلم Enter the Dragon در بقیه دهه نه تنها در ژانر هنرهای رزمی بلکه در صنعت فیلم به طور کلی احساس میشود.
این فیلم جدا از موفقیتهای تجاری، باعث معرفی ستارههای اکشنی چون جکی چان شد که با اجرای نقشی کوچک در این اثر پا به میدان آثار اکشن گذاشت و امروز خیلیها او را دومین رزمی کار برتر بعد از بروس لی میدانند. در واقع اژدها وارد میشود مستقیماً مسئول تعداد زیادی از افرادی بود که به هنرهای رزمی پرداختند. از طرف دیگر این اثر به محبوبیت سینمای شرق در ایالات متحده کمک کرد و شوق فیلمهای کونگ فویی دهه 70 را ایجاد کرد که منجر به تعداد بیشماری کار دیدنی و جذاب شد که در طول سالها از آنها تقلید و تقدیر شده است.
From Russia With Love
دومین حضور جیمز باند در صفحه نمایش بزرگ نه تنها یکی از بهترین آثار در کل تاریخ بیش از ۵۰ ساله این فرنچایز است، بلکه مهمترین و تأثیرگذارترین آنها است. بر اساس الگویی که توسط نسخه قبلی خود ایجاد شده است، از روسیه با عشق، 007 را به عنوان یکی از بزرگترین نمادهای سینما و همچنین چندین عنصر کلیدی را در فرمول باند و ژانر جاسوسی گسترده معرفی کرد. شروع شدن فیلم با سکانسی قبل از نمایش تیتراژ در حال حاضر پیش شرط فیلمهای باند است؛ این رویکرد از نمایش «From Russia With Love» در آثار جیمز باند باب شد. جالب است بدانید بسیاری از فیلمهای دیگر ژانر اکشن نیز این رویکرد را برای جذب فوری مخاطبان از روی این محصول اتخاذ کردهاند.
حضور یک بازیگر مکمل برجسته که از نظر جسمی نیز حامی قهرمان فیلم باشد هم از این اثر تبدیل به یک عنصر پایه در آثار اکشن شد. استفاده از این عامل در طول دههها به قدری در فیلمهای اکشن همهگیر شده است که اکنون به عنوان کلیشه از آن یاد میشود. از طرف دیگر استفاده از ابزارهای غیرواقعی نیز که این روزها به یکی از پرکاربردترین نمادها در ژانر جاسوسی تبدیل شده، از این فیلم شروع و الگو برداری شده است. بنابراین، از روسیه با عشق هم موقعیت پرفروش این فرانچایز را تقویت کرد و هم سایه بزرگی بر رقابت آثار جاسوسی گذاشت و الهام بخش تعداد بیشماری از فیلمهای مشابه چون «Licensed To Kill» ، «مردی از یو.ان.سی.ال.ای» ، «I Spy» ، «پرونده ایپکرس» ، سری فیلم «Kingsman» و خیلیهای دیگر بود.
Bullitt
هالیوود در اواخر دهه 1960 شاهد تغییر در فیلمسازی خود بود. رویکرد محافظه کارانه هالیوود قدیمی جایگزین فیلمسازان جوان شد که داستانهای خطرناک و تلخ تری را بیان کردند. در حالی که این در بسیاری از ژانرهای مختلف دیده میشد، اما در فیلمهای اکشن با بولیت تعریف شد.
با بازتعریف مفهوم تعقیب و گریز خودروها در مدیوم سینمایی، نمادین ترین صحنه بولیت هنوز هم به عنوان یکی از بزرگترین سکانسهای اکشن ماشینی که تقریباً 50 سال قدمت دارد شناخته میشود و مورد ستایش قرار میگیرد. این سکانس شاخص نشان دهنده ده دقیقه بی امان خِس خِس لاستیک و سوزاندن آنها به همراه تاثیر بدلکاریها و کار دوربین با تدوین بینظیر است. در واقع این صحنه تعقیب و گریز حس واقعی یک گشت و گذار هیجان انگیز را به تصویر میکشد که قبلاً در هیچ فیلمی ثبت نشده بود. اگرچه ممکن است آن لحظه تعیین کننده باشد، اما بولیت بسیار بیشتر از یک فیلم عادی است که در اطراف یک تعقیب و گریز ماشینی ساخته شده باشد.
برای مثال کارگردانی پیتر یتس با درنظر گرفتن اصل سرد بودن لحن و فضا که در بسیاری از آثار سینمای دهه 60 میلادی یافت میشد، از فضای شهری سانفرانسیسکو به بهترین نحو استفاده میکند تا با ترجیح تصویربرداری در مکان و استفاده از لوکیشنهای واقعی، شهر را به عنوان یک شخصیت به بیننده معرفی کند. بنابراین، جزئیات گنجانیده شده در عناصر اکشن و داستان، حس واقع گرایی را درون این اثر افزایش میدهد. از طرف دیگر نقش استیو مک کوئین در چارچوب یک «پلیس علیه سیستم» به لطف قدرت ستارهای این بازیگر امروزه تقریباً به یک کهن الگوی ژانری تبدیل شده است.
بولیت برای فیلمهای اکشن ضد قهرمانی پر جنب و جوش و ستاره محور دهه 70 میلادی مانند «هری کثیف» ، «ارتباط فرانسوی» و «آرزوی مرگ» یک عنصر تماماً الهام بخش بود. از طرف دیگر این اثر الگوی اصلی سکانسهای اکشن ماشینی اثری چون «Gone in 60 Seconds» و حتی مجموعه فیلم سریع و خشمگین است. و همچنین تأثیر این فیلم بر ژانر اکشن امروزه هنوز هم به شدت از طریق امثال مجموعه فیلمهای بورن و Baby Driver و حتی جان ویک ادامه دارد.
The General
بدون شک بیش از 90 سال بعد اولین فیلم پرفروش اکشن است که استودیوها همچنان از الگویی که توسط باستر کیتون در فیلم «The General» ایجاد شده پیروی میکنند. به نظر خیلی از کارشناسان امر سینما این فیلم مادر معنوی تمام آثار اکشن است. همچنین بازیگران مشهوری که امروزه مایلند زندگی خود را به خطر بیندازند و دست به انجام حرکات بدلکاری خود برای سرگرم کردن تماشاگران بزنند را میتوان به کیتون و معاصرانش مدیون دانست و این سنت امروزه از طریق افرادی مانند جکی چان و تام کروز ادامه دارد.
مردم اغلب به فیلمهای صامت به عنوان یک بازی هیجان انگیز و اکشن نگاه نمیکنند، اما بدون گفتگو برای بیان داستان خود، این فیلمهای اولیه برخی از بهترین بدلکاریهای فیزیکی تمام دوران را به نمایش گذاشتند. باستر کیتون به طور کلی یکی از بزرگان این قالب محسوب میشد و فیلم او جنرال یک شاهکار واقعی است. بر اساس گزارشها، فیلم «The General» گران ترین اثر تاریخ سینمای صامت است و یکی از اولین مواردی است که یک فیلم مبالغ هنگفتی را صرف یک بدلکاری عجیب در اوج سومین پرده اثر خود کرده است. حتی امروز هم که به آن نگاه میکنیم، هنوز چیزی که کیتون توانسته انجام دهد بسیار هیجان انگیز است. او سرگرمی فوق العادهای را که سکانسهای اکشن میتوانند به ارمغان بیاورند و تماشای یک حقه بازی باورنکردنی را بهترین نحو نشان داده که همه توسط خود کیتون اجرا شدهاند.
Terminator 2: Judgement Day
اگر امروزه لیست فیلمهای بلاکباستر تابستانی مدرن هالیوودی را مرور کنید، بدون شک با دنبالههای بیشماری با بودجه 100 میلیون دلاری مملو از CGI روبرو میشوید که میتوانید از بین آنها به راحتی یکی را برای تماشا انتخاب کنید. اما این امر در چنین روزهایی عادی است، اما در روزگاری که سینما هنوز به صورت کامل به این مدل تجاری تبدیل تبدیل نشده بود، «Terminator 2» اولین فیلم در نوع خود بود که در جولای 1991 به سینماها رفت.
گران ترین تولید تاریخ در آن زمان، تبدیل به پرمخاطب ترین دنبالهای که تا به حال ساخته شده است شد و یک تغییر مطلقِ به تمام معنا در کلمه بلاکباستر ایجاد کرد. از طرف دیگر فیلم «نابودگر ۲» درهای انقلاب CGI را درست از لولا بیرون کشید و نشان داد که یک شاهکار بصری چگونه خودنمایی میکند. این فیلم همچنین با فروش 519.8 میلیون دلار در گیشه سومین فیلم پرفروش تاریخ شد.
دنبالههایی با بودجه بسیار بیشتر از نسخههای قبلی، افزایش هزینههای آثار پرفروش تابستانی و تحول سریع جلوههای بصری را میتوان در آثار کلاسیک جیمز کامرون چون «نابودگر۲» جستجو کرد. با اصرار کارگردان مبنی بر پیشبرد مرزها و ده ماه کار برای ایجاد کمتر از پنج دقیقه فیلم کاملاً دیجیتالی با این حال، یکی از درسهایی که تعداد زیادی از پروژههای استودیویی پرطرفدار امروزی که سود را بر سبک و فرم ترجیح میدهند هنوز از Terminator 2 یاد نگرفتهاند این است که در زیر هزینههای هنگفت و جادوگری فنی پیشرو، هنوز یک فیلم درخشان در زیر هسته پر زرق و برق آن اثر وجود دارد.
Lethal Weapon
شاید خیلیها بگویند فیلم «۴۸ ساعت» ساخته والتر هیل در سال ۱۹۸۲ بود که باعث شروع فیلمهای اکشن پلیسی رفاقتی شد، اما این «اسلحه مرگبار» بود که این فرمول را پنج سال بعد کامل کرد. اولین فیلمنامه شین بلک داستانی در مورد دو پلیس ناهماهنگ و بیمیل به رفاقت بود که در ابتدا با یکدیگر اختلاف نظر اساسی داشتند، اما پس از درگیر شدن با یک پرونده قتل، رفته رفته به یک احترام متقابل رسیدند و سپس به یک دوستان جدا نشدنی تبدیل شدند.
شین بلک پس از موفقیت ایدهاش در فیلم «اسلحه مرگبار» مابقی حرفه خود را نیز با دنباله روی از نشانههای همان اثر ادامه داد که حاصل آن آثاری اکشن رفاقتی شامل «آخرین پسر پیشاهنگ» تا The Nice Guys و البته «بوسه طولانی شببخیر» و «بوس بوس بنگ بنگ» شده است. حتی او این ایده را در فیلم اکشن فانتزی «The Last Action Hero» به کارگردانی جان مکتیرنان و بازی آرنولد شوارتزینگر نیز برانداز میکند. به طور کلی، الگویی که با فیلم «اسلحه مرگبار» ایجاد شده است به زودی تبدیل به فرمت اصلی فیلمهای رفاقتی پلیسی میشود، و این هنوز هم همچنان به قوت خود باقی است.
فیلمهای «داغ سرخ» ، «تانگو و کَش» ، «پسران بد» ، «ساعت شلوغی» ، «ظهر شانگهای» ، «Die Hard With A Vengeance» ، «مردان سیاهپوش» ، «The Rundown» با بازی دواین جانسون، «Ride Along» و اخیراً «The Hitman’s Bodyguard» تنها تعدادی از فیلمهایی هستند که به دنبال پیروی از فرمول «اسلحه مرگبار» تولید شدهاند. حتی آثاری چون «The Other Guys» و «Hot Fuzz» نیز با میل و رغبت کلیشههای خوش پوش اسلحه مرگبار را برای جلوههای کمدی اکشن خود پذیرفتهاند که این نشان دهند 30 سال قدرت فرمولی این اثر است.
The Killer
جان وو کارگردان مشهور هنگ کنگی در فیلم The Killer، یکی از آثار تعیین کننده در زیر ژانر «خونریزی قهرمانانه» را تولید و روانه سینمای جهان کرد؛ جان وو با این فیلم کلاسیکِ سرد و سنگین در ژانر اکشن، سبک و امضای خود را در مورد خشونت افسار گسیخته، ضرباهنگ اپرا گونه و استفاده سنجیده از حرکت آهسته تکمیل کرد. در واقع این کارگردان با این اثر خود بود که فیلمسازان سراسر جهان را تحت تأثیر توانایی خود قرار داد. جالب است بدانید کوئنتین تارانتینو اغلب در مورد تأثیر کارهای جان وو بر آثارش صحبت کرده است؛ او در فیلم جکی براون اشارات جالبی به این اثر جان وو دارد، اما اساساً دو فیلم «بیل را بکش» از تارانتینو نشانههای واضح تری از فیلم شناسی جان وو میگیرند.
بنابراین فیلمی چون «The Killer» تأثیرگذارتر از آن چیزی است که برخی تصور میکنند. در واقع، آثار اکشن جان وو در هنگ کنگ بیش از هر فیلم آمریکایی مسئول هجوم فیلمهای اکشن بزرگ در دهه 1990 است. رابرت رودریگز دوستِ نزدیک تارانتینو، بارها اعتراف کرده است که هر دو فیلم اکشن شناخته شده او یعنی «الماریاچی» و «دسپرادو» در ادای احترام به فیلم قاتل ساخته جان وو تولید شدهاند، در حالی که شباهت هایی که در «نیکیتا» و «لئون» لوک بسون یافت میشود نیر مطمئناً تصادفی نیستند. به طور کلی فیلمهای پرفروش و اکشن زیادی وجود دارد که تأثیر سنگین «خونریزی قهرمانانه» را در خود دارند.
The Matrix
قبل از آغاز قرن 21 ماتریکس آخرین فیلم اکشن تاثیرگذار در هالیوود بود. این تا حدودی کنایه آمیز است؛ زیرا این اثر هیچ شباهتی به آثار کلاسیک ژانر اکشن نداشت، در واقع ماتریکس مخالف ژانری بود که همه میشناختند. در عوض واچوفسکیها با الهامات خود از ژانر علمی تخیلی، انیمه، سایبرپانک، سینمای اکشن هنگ کنگ، دین، فلسفه و اسطوره شناسی سعی کردند تا در آن زمان یک نمایش واقعاً منحصر به فرد را با اثر خود تجربه کنند. ماتریکس اثری بود که توانست سبک «Wire fu» را در هالیوود به کمال خود برساند. این اصطلاح عنصر یا سبکی از سینمای اکشن هنگ کنگ است که در صحنههای مبارزه استفاده میشود، در واقع این نام ترکیبی از دو اصطلاح است: «کار سیم» و «کونگ فو»
بعد از موفقیت سبک فیلم ماتریکس، اکشنهای زیادی چون مردان ایکس، فرشتگان چارلی، دردویل و آثار بیشماری دیگر از wire-fu در سکانسهای اکشن خود استفاده کردند. حتی فیلم Equilibrium در استفاده از این سبک تقریباً به همان اندازه ماتریکس جسورانه بود. همچنین لازم به ذکر است که فیلمهای «Sucker Punch» زاک اسنایدر و «Inception» کریستوفر نولان نیز چند شباهت ظاهری با فیلم ماتریکس داشتند. همچنین شخص تیمور بکمامبتوف کارگردان شناخته شده روسی نیز عناصر بصری دو فیلم معروف خود یعنی «Night Watch» و «Wanted» را مستقیماً از فیلم ماتریکس واچوفسکیها وام گرفته است.
با همه این تفاسیر تنها در عرض چند سال، فراموش کردن اهمیت ماتریکس در ژانر اکشن آسان شد زیرا همه عناصر پیشگامانه آن پس از معرفی برای فیلمسازان، با تکرار زیاد بسیار آشنا شدند. اما، زیبایی شناسی سکانسهای اکشن این فیلم سالها بر ژانر حاکم بود.
Die Hard
منطقی به نظر میرسد که یکی از بزرگترین فیلمهای اکشن ساخته شده یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای این ژانر نیز باشد. فیلم Die Hard علاوه بر دور شدن از قهرمانان شکست ناپذیر عضلانی که در دهه 1980 میلادی باب شده بود، به سمت شخصیتهای قابل مقایسه تری رفت که مخاطبان میتوانستند با آنها ارتباط برقرار کنند، و این حرکت به شکل ناخواسته یک مسیر فرعی و تازه برای آثار اکشن نیز ایجاد کرد.
فیلم «جان سخت» فرمولی را به سینمای اکشن معرفی کرد که تا خود امروز فیلمسازان زیادی در حال دنبال کردن و تأثیر پذیرفتن از آن هستند. برای مثال فیلمهای جان سخت در هواپیما شامل: ایر فورس وان، مسافر ۵۷، تصمیم اداری؛ فیلم جان سخت در اتوبوس شامل فیلم «سرعت» با بازی کیانو ریوز؛ فیلمهای جان سخت در کشتی شامل: Under Siege و Speed 2؛ فیلمهای جان سخت در آلکاتراز شامل: The Rock با بازی نیکولاس کیج و Half Past Dead؛ فیلم جان سخت در کوهستان شامل: Cliffhanger با بازی سیلوستر استالونه؛ فیلم جان سخت در هنگام سیل شامل: فیلم Hard Rain؛ فیلمهای جان سخت در کاخ سفید شامل: Olympus Has Fallen و White House Down؛ فیلم جان سخت در فضا شامل: Lockout با بازی گای پیرس، همچنین خود جان سخت قسمت دوم نیز با فرمول فیلم اول تولید شده است.
در حالی که برخی از این فیلمهای ذکر شده به تنهایی خودشان به آثار کلاسیک این ژانر تبدیل شدهاند، اما هیچکدام نمیتوانند الگو برداری خود از جان سخت را پنهان نگه دارند. این گواهی بر محبوبیت و نفوذ پایدار Die Hard میدهد که تقریباً 30 سال بعد از تولیدش هنوز پروژههای جدیدی در حال تکرار فرمول آن هستند.
Seven Samurai
آکیرا کوروساوا فیلمساز برجسته ژاپنی به عنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان تمام دوران شناخته میشود و فیلمهای او الهام بخش هنرمندان دیگر از نسلهای مختلف بوده است. فیلم ماجراجویی باورنکردنی او هفت سامورایی به عنوان نمونه بارزی از مشارکت او در این تجارت است.
حماسه 207 دقیقهای آکیرا کوروساوا یکی از تأثیرگذارترین فیلمهایی است که تا به حال ساخته شده است و تکنیکهای قصه گویی و تصویری را معرفی میکند که در همه ژانرهای سینما رایج شدهاند. همچنین این اثر ماندگار در بیش از ۶۵ سال گذشته به طور منظم به عنوان الهام و منبع مستقیم بسیاری از فیلمسازان نامی و مشهور بوده است. به طور کلی هفت سامورایی آغازگر فیلمهای اکشن با مضمون «مردانی جوان مرد در ماموریت» بود، طرح نسبتاً سادهای که یک قهرمان دارای اکراه در آن گروه متفاوتی از افراد را برای نبرد با یک تهدید مشترک جمع میکند. این خط داستانی در مدتها پیش به یکی از خوش پوشترین مناطق داستانی در صنعت سینما تبدیل شد.
در حالی که قبل از هفت سامورایی اکشن با یک ذهنیت ساده روی فیلمها به تصویر کشیده میشد، اما استفاده کوروساوا از تنظیمات چند دوربین، تدوین و ویرایش سریع و استفاده از حرکت آهسته برای تبدیل قطعات اصلی به بخش حیاتی داستان، یک الگو جدید را برای فیلمسازان ایجاد کرد. در واقع این سبک آکیرا کوروساوا در هفت سامورایی به سرعت به استاندارد ژانر اکشن در صنعت سینما تبدیل شد. جالب است بدانید علاوه بر بازسازی مستقیم هالیوود از هفت ساموایی با نام «هفت دلاور»، حجم زیادی از کارگردانانی که اعتراف کردهاند نشانههای بصری یا روایی از هفت سامورایی را برای آثارشان وام گرفتهاند، چیزی حیرت آور است. برای مثال اشخاصی چون استیون اسپیلبرگ در نجات سرباز رایان، جورج لوکاس، کوئنتین تارانتینو، سام پکینپا، استیون سودربرگ، زک اسنایدر، پیتر جکسون، جان لستر، جورج میلر و بسیاری دیگر، همه به نوعی به اثر کلاسیک کوروساوا ادای احترام کردهاند.
Spider-Man 2
غیرممکن است در مورد ژانر فیلمهای اکشن صحبت کنید بدون اینکه بدانید چگونه فیلمهای ابرقهرمانی آن را تحت تأثیر خود قرار داده است. در حالی که پیش از این فیلمهای زیادی وجود داشت، اما «مرد عنکبوتی 2» ساخته سم ریمی ثابت کرد که این فیلمها نه تنها میتوانند صدها میلیون دلار در گیشه به دست آورند، بلکه میتوانند بهتر از تصور اکثر مردم باشند.
فیلم «مرد عنکبوتی 2» موفق شد داستانی راضی کننده از نظر احساسی با شخصیتهای جذاب و طنز زیاد بیان کند و در عین حال سکانسهای حیرت انگیز اکشن را که میتوان در این داستانهای بزرگتر از زندگی عادی انجام داد را به مخاطب نشان دهد. بدون تردید جهان سینمایی MCU و اساساً فیلمهای ابرقهرمانی بعد آن مدیون بسیاری از لحظات این فیلم هستند.
منبع:ویجیاتو
انتهای. پیام/