به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پس از توقفی کوتاه در منزلگاه «البِیضة»، امام (ع) و همراهانش سوار بر مرکب شدند و با شتاب حرکت کردند تا اینکه نزدیک ظهر به سرزمین «نینوا» رسیدند، در این زمان سواری مسلح از دور پدیدار شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه میآمد؛ همه آمدن آن مرد را به نظاره نشستند تا اینکه نزدیک شد.
سوار بی آنکه به امام حسین (ع) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامهای را به دست حر داد. در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین (ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»
حر خدمت امام حسین (ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت (ع) قرائت کرد، امام (ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» و یا در شُفَیّه فرود آییم. " حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله، این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است! "
زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان میبینم که پس از این، کار بر ما سختتر گردد، یابن رسول الله (ص)! اکنون جنگ با این گروه [حر و یارانش]برای ما آسانتر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه میآیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی میآیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست.
" امام (ع) فرمود: «درست میگوییای زهیر؛ ولی من آغاز کننده جنگ نخواهم بود.» زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی است که دارای استحکامات طبیعی است به گونهای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف. " امام حسین (ع) فرمود: "نام این آبادی چیست؟ " عرض کرد: «عقر». امام (ع) فرمود: "پناه میبرم به خدا از "عقر! "
آنگاه، حضرت (ع) متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما اندکی بیا. سپس، فرود میآییم.» پس با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی [کاروان]امام حسین (ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند. حُر گفت: "همین جا فرود آی که فرات، نزدیک است. "
امام (ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: کربلا فرمود: این جا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حرکتش به سوی صِفّین، از این جا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن پرسید. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اینجا، جایگاه فرود آمدن مَرکب هایشان، و اینجا، جایگاه ریخته شدن خون هایشان است.» موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان محمّد (ص)، این جا فرود می آیند.» سپس امام حسین (ع) فرمود: «اینجا، جایگاه مَرکبها و بار و بُنه ماست و [ اینجا]قتلگاه مردانمان و جاى ریخته شدن خونمان است.». آنگاه فرمان داد که بارهایش را در آن جا، فرود آوردند. آن روز مصادف بود با پنج شنبه، دوم محرّم و به نقلی دیگر مصادف با روز چهارشنبه، اوّل محرّم سال ۶۱ بود.
نقل شده که پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین (ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست سپس فرمود: «اللهم انا عترة نبیک محمد (ص) قد اخرجنا و طردنا و ازعجنا عن حرم جدنا و تعدت بنی امیه علینا اللهم فخذ لنا بحقنا و انصرنا علی القوم الظالمین؛ خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد (ص) هستیم که [از شهر و دیارمان]اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان [رسول خدا (ص)]بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده.» بعد رو به اصحاب کرده فرمودند: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محصول بالبلاء قل الدیانون؛ مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی شان در رفاه است پس هرگاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم میشوند.»
در تاریخ آمده که امام حسین (ع) قبل از شهادتش، همه زمین کربلا را از ساکنین غاضریه و نینوی به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنها شرط کرد که مردم را به محل قبر آن حضرت راهنمایی کنند و از آن زائران به مدت سه روز پذیرایی نمایند؛ لذا حرم و مزار امام حسین (ع) و یارانش در این شهر میباشد.
خریداری کل کربلا با یک شرط تاریخی
در تاریخ آمده که امام حسین (ع) قبل از شهادتش، همه زمین کربلا را از ساکنین غاضریه و نینوی به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنها شرط کرد که مردم را به محل قبر آن حضرت راهنمایی کنند و از آن زائران به مدت سه روز پذیرایی نمایند؛ لذا حرم و مزار امام حسین (ع) و یارانش در این شهر میباشد.
ذکر مصیبت ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کرب و بلاء توسط آیت الله مجتبی تهرانی:
امام حسین و خاندانشان امروز، یعنی روز دوم وارد کربلا شدند. ابی مخنف مینویسد وقتی که وارد کربلا شد، دید مرکب تکان نمی خورد. هرکاری که کردند نمی رفت. مرکب دوم هم نمی رفت، مرکب سوم هم همینطور.
این تعبیر را دیدم که می گوید: فلم یزل یرکب فرساً فرسا حتی رکب سته افرس
شش مرکب عوض کرد، دید نمی روند. رو کرد و گفت: ای موضع هذا: اینجا کجا است؟ همه اینها دقیقاً حساب شده بود. یکی گفت شط الفرات، گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ قاضریه، گفت نه اسم دیگری هم دارد؟
یکی گفت به آن کربلاء هم می گویند.. دارد: فتنفس السعداء و بکی بکاءً شدیدا، نفس راحتی کشید، به مقصدش رسید، امّا شروع کرد به گریه کردن، شدید گریه کرد.
گفت: و الله ارض کرب و بلا: بله به خدا قسم همین است، این زمین، زمین کربلاء است.. شروع کرد این جملات را گفتن:
هاهنا یقتل رجالنا” اینجا مردهای ما را می کشند، “هاهنا یذبح اطفالنا
اینجا بچه هایمان را سر می برند، نگفت می کشند. ببین کجا را هدف گیری کرده است. حتی خصوصیات را هم در جملاتش می آورد و می گوید، این اشاره به همان موقعی است که علی اصغرش را روی دست گرفته بود، طلب آب کرد؛
فرماه حرمله بن کاهل الاسدی بسهم له ثلاث شعب فذبح الطفل من الااذن الی الاذن
مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه
کسى که در راه ما میخواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند پس باید با من بیاید، زیرا من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد.
منبع: جهان نیوز
انتهای پیام/