به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان آهسته در این حرفه قدم برداشته، به واسطه دایی اش به فضای هنری علاقهمند شده و بعد در دانشگاه تئاتر خوانده، به همین دلیل انتخابهای درستی هم داشته است. کفه ترازوی کارنامه کاری اش در تلویزیون سنگینی میکند. در سالهای اخیر علاوه بر بازیگری، کارگردانی و اجرا را هم تجربه کرده است. کاوه خداشناس با سریال «صبح آخرین روز» در نقش دانشمند اتمی، شهید مجید شهریاری، مهمان خانه هاست که بهانه گفت و گوی ما با او شد.
وقتی نقش شهید شهریاری در سریال «صبح آخرین روز» به شما پیشنهاد داده شد، دلیل انتخاب تان را پرسیدید؟
محبت تیم تهیه و کارگردانی به من بود و در همان جلسه اول گفتم که اگر نقش دیگری در قصه دارند، به من محول کنند، فقط به این دلیل که بتوانم تجربه متفاوت تری داشته باشم، چون قبل از این در این گونه نقشها بازی کرده بودم، ولی آنها حرف شان این بود که نقش شهید «شهریاری» را ایفا کنم. خدا را شکر در طول کار هم واقعاً لذت بردم، همه چیز درست و سر جای خودش بود و به شخصیت پردازی واحدی درباره این شخصیت رسیدیم.
خانواده شهید شهریاری چه کمکی برای رسیدن شما به نقش کردند؟
تلاشم این بود که بتوانم به خیلی از ریزه کاریهای شخصیت این بزرگوار برسم، با خانواده اش خیلی گپ زدم، حتی درباره تکیه کلام هایش، این که در خلوتش چه میکرد و اوقات فراغت او چگونه پر میشد، سعی کردم ساده نگذرم و با همین ریزه کاریها به شخصیت درست شهید شهریاری برسم.
سختترین سکانسی که در سریال بازی کردید، کدام بود؟
برای بازی در نقش شهید شهریاری اذیت نشدم. در تک تک سکانسها به لحاظ حسی و روحی کاملاً در آن موقعیت قرار گرفتم و خیلی لذت بردم. بخش عمده سکانس شهادت را بدلکاران انجام دادند و در بخشی که خودم بودم، گریم سنگینی داشتم و سکانس سختی بود. در لحظاتی که به جای این شهید بازی میکردم، به لحاظ حسی واقعاً از یک میزان بالاتر بودم. شهید شهریاری شخصیت خاصی بود و در قصه میبینید که وجهه انسانی اش غالب است.
بیشتر به سمت نقشهای مثبت سوق داده شده اید و خطر کلیشه شدن شما در این گونه نقشها وجود دارد. دوست دارید ساختارشکنی و نقش متفاوتی را بازی کنید؟
اندکی شاید این گونه نقشها در خاطرهها بماند، و الا نقشی که در سریال «پدر» داشتم، کاملاً خاکستری و حتی نیمه تاریک شخصیت خیلی بیشتر بود. نقشم در سریال «پناه آخر» هم شخصیت خلافکاری بود یا در سریال «برادر». اینها نقشهایی بود که به لحاظ سر و شکل متفاوت بودند. تلاشم این است که نقشهای متفاوتی را بازی کنم.
با وجود نیمه تعطیل و تعطیل بودن فعالیتهای هنری در شرایط کنونی، شما پیشنهاد خوب کاری داشتید؟
در یک سال گذشته با همه فراز و نشیبهای کاری، سعی کردم با این موج جلو بروم تا کم کم روی غلتک بیفتم، در «شبهای مافیا» و همزمان در سریال «بوم و بانو» بازی کردم و سریال شبکه نمایش خانگی «آقازاده» فیلم برداری شد، تلاشم این است که بتوانم در سر و شکلهای مختلف حضور مفیدی داشته باشم.
به تازگی سریال «می خواهم زنده بمانم» به دلایلی توقیف شد، در حالی که سریالی همچون «آقازاده» با توجه به مضمون حساس آن توقیف نشد.
از اتفاقات پخش سر در نمیآورم و جهان ناشناخته و عجیب و غریبی است. امیدوارم سریال «می خواهم زنده بمانم» رفع توقیف شود، چون مردم آن را دوست دارند، نه تنها برای این سریال بلکه برای دیگر آثار هم امیدوارم از این قبیل مشکلات پیش نیاید و بتوانیم راحتتر حرف مان را بزنیم.
فلاش بکی به گذشته بزنیم، اولین بار به واسطه چه کسی وارد این حرفه شدید؟
نخستین بازی ام در تلویزیون در سریال «پدر خاک» بود و ایرج نوذری و بیتا فرهی نقش پدر و مادرم را بازی میکردند. ورودم به این حرفه در دوران دانشجویی اتفاق افتاد. مشغول بازی در اثری حرفهای به نام «حسرت، آرزو، رویا» کاری از مهدی هاشمی بودم که یک شب دوستی آمد و خودش را دستیار کارگردان پروژهای معرفی و برای بازی در سریال از من دعوت کرد، فردای آن روز رفتم، نقش جذابی بود که خوشم آمد و بازی کردم.
قبل از ورود به این حرفه در دورههای بازیگری هم شرکت کردید؟
خیر، واقعیت اش این است که دایی ام «منصور خلج» سالها رئیس کتابخانه مرکز هنرهای نمایشی و استاد دانشگاه بود و در حوزه تئاتر کتابهای زیاد پژوهشی دارد. حرفهای او روی من تاثیر میگذاشت و الگوسازی میکردم. سال ۷۸ یک تجربه تئاتر کودک با نام «هدهد» را با دایی ام داشتم که زیربنای ورودم به این حرفه شد. بعد به تهران آمدم و در همین رشته در دانشگاه تحصیل کردم.
برخی جوانان معتقدند که نمیتوانند به این فضا ورود کنند، چون باندبازی است و خیلیها در این فضا به شکل گروهی کار میکنند.
در سینما از همان ابتدا حرف و حدیثهایی وجود داشت، ولی همیشه فردی که ورود کرده، وقت گذاشته، مطالعه کرده، خاک صحنه خورده و پشتکار داشته و اکنون کار میکند. این که میگویند یک بخش آن باندبازی است قبول دارم، ولی به نظرم نمیتوان همه چیز را به گردن باندبازی انداخت، بخش عمده آن به تلاش خود فرد برمی گردد که چقدر زمان گذاشته است.
آرزوی تان در این حرفه چیست؟
پرونده پرباری داشته باشم، خیلی از پیشنهادها را نمیپذیرم و دوستان میگویند برو، ولی میگویم کیفیت حرف اول را میزند و همیشه یکی از هدف هایم این بوده که وقتی به کارنامه کاری ام نگاه میکنم، سرم بالا باشد.
با نگاهی به کارنامه تان، کفه ترازوی بازی در آثار تلویزیونی بر فیلمهای سینمایی سنگینی میکند، چرا در سینما کمتر حضور دارید؟
شاید پیشنهاد زیادی در سینما نداشتم و نقشهایی پیشنهاد شده که احساس کردم برای ورود به سینما خوب نیست و دست نگه داشته ام.
در نظر عموم مردم، هنرمندان درآمد خوبی دارند. آیا دستمزدتان کفاف زندگیتان را میدهد؟
هر کسی طاووس خواهد، جور هندوستان کشد. این حرفه نیاز به صبوری دارد و هر بازیگری که اکنون کار میکند، شاید سالها از جیب خورده و سختی خودش را در این حرفه کشیده. مشکل الان این است که کسی حوصله سختی کشیدن و صبوری کردن ندارد، و الا مثل هر فردی که در حرفه اش متخصص میشود حقوق قابل توجهی خواهد داشت و میتواند رفاه نسبی داشته باشد. البته نمیتوان گفت دغدغه مالی ندارم، ولی سعی میکنم این بخش را تامین کنم.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/