![کره شمالی: سلاحهای هستهای ما برای مذاکره نیست، برای جنگ است](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1403/11/20/20330091_733.png)
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، برنامه «شهر زیبا» ویژهبرنامه افطار شبکه پنج سیماست که در ماه مبارک رمضان با اجرای مصطفی امامی روی آنتن میرود. شب گذشته شهر زیبا میزبان شهره شیرانی ناژوانی بانوی خیر اصفهانی و همسرش مهدی کوه عشقیان بود.
این زوج دوست داشتنی در تاریخ ۱۳۸۸/۸/۸ شب میلاد امام رضا (ع) ازدواج کردند؛ همه اتفاقات خاص زندگی آنها از زمانی است که عقد کردند. خانم شیرانی همیشه دوست داشته به بچههای یتیم کمک کند؛ شرط ازدواجش این بوده که با همسرش هر ماه جمکران و مشهد برود و همسرش مردی مومن باشد.
او در این باره عنوان کرد: زمانی که ما عقد کردیم تصمیم گرفتیم تقریباً نصف هزینه جهیزیه را به یک دختر خانم نیازمند که یتیم هم بود، اهدا کنیم. این اتفاق قشنگ برای من افتاد. بعد از آن هر دو به خاطر اینکه دانشجو بودیم، در قرعه کشی دانشگاه ثبت نام کردیم. این اتفاق هم برای من افتاد و ما خانه خداوند را زیارت کردیم. همیشه میگویند وقتی خانه خدا را برای اولین بار میبینیم سه حاجت اولیه ما برآورده میشود. حاجت اولم این بود وقتی از خانه خدا برگشتم، بتوانم خیریهای داشته باشم و با دل شکسته این را از خدا خواستم الحمدلله این اتفاق افتاد. زمانی که از مکه برگشتیم وارد عرصه بنیاد آبشار عاطفهها شدیم و کار خودمان را شروع کردیم.
وی عنوان کرد: ما مدام دفتر میزدیم و کارهای خدمات رسانی در شهرهای مختلف و مناطق محروم داشتیم و سبد غذایی، لوازم التحریر و... توزیع میکردیم. پنج سال هم موکب در پیاده روی اربعین برپا کردیم؛ اما کرونا این موضوع را متوقف کرده است. در سال ۹۸ شهردار کربلا از من به عنوان اولین زن موکب دار تقدیر کردند.
این زوج جوان، بعد از اربعین ۹۸ و از آذر ماه که خبر شیوع کرونا در چین شنیده شد، به مناطق محروم رفتند. اردوگاههای جهادی برگزار کردند و قرار بود ۱۴ سری جهیزیه را به عروسهایی در مناطق جنوب کشور هدیه کنند. اما با شیوع کرونا حضور مهمانان کنسل شد. این در حالی بود که خانم شیرانی خود، ۴ ماهه باردار بودند و با سختی این کارهای خیر را انجام می دادند.
شیرانی خاطره ای از فعالیت های خیرانه شان تعریف کرد و گفت: من و همسرم در یک طوفان شن سخت در مسیر کرمان به بندرعباس گیر کردیم و معجزهای شد. حدود ۱۵ تریلی به هم خورده بودیم و ما شانزدهمین ماشینی بودیم که ترمز کردیم. به بندرعباس رسیدیم و همان شب یک زلزله آمد. در کنار من چند همکار هم آمده بودند تا جهیزیهها را تحویل نیازمندان بدهیم. بعد از زلزله به من گفتند که ما در شرایط کرونا آمدیم و حالا زلزله آمده و برای ما سخت است و بدنمان لرزیده است. من گفتم شما بروید من دلم میخواهد تا آخر کار باشم. اما به دلشان افتاد و به روستاهای محروم رفتیم و جهیزیهها را تحویل دادیم.
انتهای پیام/